کد خبر: ۱۰۰۵۵۴
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۷

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

رقص و آواز فرشتگان سپیدپوش مراکز درمانی کشور در برابر ویروس هول انگیز و مرگبار کرونا از یک ویژگی دیرپا و اصیل قوم ایرانی خبر می دهد که از قضا رمز مانایی و جاودانگی او به حساب می آید و سبب شده است تا در برابر همه طوفان های سهمگین تاریخ چندهزار ساله دوران حیاتش مقاومت کند و سربلند بیرون بیاید، به این ترتیب که هر وقت کار سخت می شود و ویرانی و نابسامانی به اوج می رسد، او دیگر صبر نمی کند و به انتظار نمی ماند و خود، نوزایی و حیات و سازندگی از سر می گیرد. این بار این نوزایی و سازندگی با رقص و آواز و دست افشانی و پایکوبی از حوزه بهداشت ودرمان آغاز شد و پا گرفت تا هیولای کرونا را بتاراند و شکست دهد و از بین ببرد. هرچند که ممکن است او خوددر این نبرد سهمگین جان بر سر پیمان بگذارد، چنانکه پرستار شهید نرجس خانعلی زاده و دیگر شهیدان راه دفاع از سلامت مردم چنین کردند و با فدا کردن جان، حیثیت مرگ و هیولای کرونا را به بازی گرفتند. زنده یاد سید حسن حسینی یک رباعی در وصف شهیدان وطن دارد که به طرز عجیبی وصف حال این فرشتگان سپیدپوش نازنین است: « کس چون تو طریق عشقبازی نگرفت/ با مرگ نشان سرفرازی نگرفت/ زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت/ حیثیت مرگ را به بازی نگرفت». اصلا چه کاری تاثیرگذارتر از رقص و آواز در برابر آنچه که حیات و زندگانی تو را نشانه رفته است و امید که این رقص و آواز حیات بخش، دیگر بخش ها و حوزه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را هم فرابگیرد و هرچه ویروس ناکارآمدی و بی تدبیری و ندانم کاری و رانت و انحصار را بتاراند و از بین ببرد و ایرانی سبز و آباد بنا کند؛ همان ایرانی که بعضی ها نظر نسبت به آن کم لطفی می کنند. یک آقایی که خیلی سال است قرآن درس می دهد و همه او را می شناسند مدتی قبل در اثنای یکی از همین جلسات درس با پوزخند گفته بود بیت « چو ایران نباشد تن من مباد» غلط است و درست این است که گفته شود « چو حق نباشد تن من مباد». توجیه جناب استاد برای دستکاری شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی هم این بود که ما برای خاک نمی جنگیم، برای حق می جنگیم. یعنی که خاک ارزش جنگیدن ندارد. شهر و روستا و کوه و بیابان ارزش ندارند. این حق است که ارزش جنگیدن دارد. در حالی که حضرت «حق» در همان قرآنی که این استاد درسش را می دهد به شهر و کوه و بیابان سوگند خورده است و به حرمت و قداست از آن ها یاد کرده است: «بسم الله الرحمن الرحیم، والتین و الزیتون، و طور سینین، و هذاالبلد الامین، لقد خلقناالانسان فی احسن التقویم». پیامبر هم یک بار به مناسبتی فرموده بود « کوه احد ما را دوست دارد، ما نیز کوه احد را دوست داریم» و به این وسیله برای کوه و صخره و سنگ ارزش قائل شده بود. اصلا این توجیه استاد را که خاک ارزش جنگیدن ندارد، بگذارید کنار ادعای فخرآمیز سران نظام که می گویند طی هشت سال جنگ و در طول چهل سالی که از عمر انقلاب می گذرد نگذاشته ایم یک وجب از خاک کشور از دست برود. پس مشکل آن استاد و یک عده دیگر که مثل او فکر می کنند ایران است. آن ها با ایران مشکل دارند، با شب یلدا مشکل دارند، با چهار شنبه سوری مشکل دارند، با نوروز مشکل دارند. مسلم است که افراط در هرچیزی و ازجمله میهن شیفتگی و وطن پرستی یا به تعبیری که در جامعه شناسی سیاسی آمده است «شوونیسم» درست نیست و خود منشا و ریشه بسیاری از گرفتاری های بشری است. اما ایران را بایستی چیزی بیشتر از وطن و میهن دانست. نقش ایران در ایجاد تمدن و فرهنگ بشری بی بدیل است. ایران و زبان پارسی طی بیش از یک هزار و چهارصد سال بستر رشد و گسترش دین مبین اسلام و سایر دانش های بشری بوده است و به تفصیل در باره آن در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران و در بسیاری از منابع و متون قدیم و جدیدِ مورخان و شارحان و مستشرقان آمده است. ایرانی که پیامبر گرامی اسلام در وصف دانش دوستی مردم آن فرمود: «دانش اگر در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد». ذخایر فرهنگی و تمدنی ایران که طی هزاران سال فراهم آمده است می تواند برای استفاده هزاره های پیش روی بشر به کار بیاید و مورد استفاده قرار گیرد. پس ایران چیزی بیشتر از یک وطن و میهن است و داشتن ایرانی آباد و سرسبز حق همه ایرانیان و حتی جهانیان است. یاد قیصر امین پور عزیز سبز که گفت: « من به چشم های بی قرار تو قول می دهم/ ریشه های ما به آب/ شاخه های ما به آفتاب می رسد/ ما دوباره سبز می شویم

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار