کد خبر: ۱۰۰۷۳۲
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۹

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

آن قدر ریز است و بی مقدار که به چشم نمی آید اما دمار از روزگار نوع بشر درآورده است. آن ها که با چشم مسلح او را دیده اند می گویند شکل ظاهری اش شبیه تاج است، برای همین به آن می گویند "کرونا" که در زبان لاتین یعنی تاج. اما این فاتح مرموز و جسور قلعه های ناگشوده، معلوم نیست سرانجام در کدام دیار می خواهد بار بیندازد و ...در قامت بزرگترین جهانگشای تاریخ تاجگذاری کند. هیچ سردار دیگری در طول تاریخ تا این اندازه فتوحات و پیروزی نداشته است و زیان های جانی و مالی به بار نیاورده است. هر روز کشتار می کند و از کشته پشته می سازد. کسب و کار مردم و بازارهای جهان را به هم ریخته است. همین دیروز در روزنامه تیتر زدیم : «روز سیاه بورس جهانی». این سیاه روزی به غیر از بورس گریبان بازارهای بسیاری را تا به حال گرفته و بازهم خواهد گرفت. آنطور که می گویند به غیر از رعایت دقیق و مستمر نکات بهداشتی هیچ مانع دیگری یارای مقاومت در برابر او را ندارد و همچنان پیشتازی می کند. تا کنون یکصد و پنجاه و پنج کشو را تسخیر کرده است و همه پهلوان ها و شوالیه ها و سامورایی های این کشورها در برابرش لنگ و سپر و شمشیر انداخته اند. حتی شجاع ترین و قوی ترین مردان عالم از ترس او به پستوها خزیده اند. آن ها هم که در کوی و برزن پیدایشان می شود مضطربانه چشم می چرخانند و این سو و آن سو را می پایند تا در صورت نیاز راه گریزی بیایند. اما او به کسی فرصت فرار نمی دهد، ضعیف و قوی برایش فرقی ندارد و از این حیث عادل ترین است. حتی ترامپ احمق هم که می خواست با این قاتل تاجدار سر شوخی بازکند و دستش بیندازد و به هیچش بینگارد، سرانجام در برابرش پر ریخت و شیرفهم شد که نباید سر به سر این هیولای خوش اشتها و سیری ناپذیر بگذارد چرا که برای او رییس جمهور آمریکا و کدخدای یک ده کوره در پرت ترین نقطه این کره خاکی فرقی ندارد و در آستان حضرتش همگی یکسان و خوار و ذلیل هستند. کودکان البته در این میان تا کنون استثنا بوده اند اما دلیل این استثنا هم هنوز معلوم نیست و بایستی منتظر بررسی ها و کاوش های دقیق تری از سوی ویروس شناسان و دانشمندان در این مورد باشیم. ظهور غافلگیرکننده ویروس کرونا به هر دلیلی که باشد یک نکته را تا به حال مسلم کرده است و آن اینکه توانسته است بشر مغرور، سرکش و ناسپاس را به درنگ و تامل وادارد و با همه ریزی و بی مقداری اش به او بفهماند که آی انسان تو با همه دستاوردهایی که تا به حال داشته ای و توانسته ای دل ذره را بشکافی و به قعر دریاها بروی و بر بال فلک سوار شوی باز هم در مقابل یک ذره ناچیز و نادیدنی به نام "کرونا" عاجز و ناتوان نشان دادی و این ویروس ذره بینی توانست ترا به چالشی سترگ و کابوس وار بکشاند و دعوی، بلکه دعاوی بی معنی تو را پاسخی درخور بدهد و بسوزاند؛ چنانکه مجذوبعلی شاه، شاعر خوش قریحه و اهل دل سده یازده هجری به زیبایی تمام گفته بود و شهرام ناظری خواننده خوش صدا و چیره دست معاصر آن را به آواز خوش خواند: « يك شب آتش در نيستاني فتاد/ سوخت چون عشقي كه بر جاني فتاد/ شعله تا سرگرم كار خويش شد/ هر ني‌اي شمع مزار خويش شد/ ني به آتش گفت كاين آشوب چيست/ مر تو را زين سوختن مطلوب چيست/ گفت آتش: بي‌سبب نفروختم/ دعوي بي‌معني‌ات را سوختم/ زان كه مي‌گفتي نيم با صد نمود/ همچنان در بند خود بودي كه بود/ با چنين دعوي چرا اي كم عيار/ برگ خود مي‌ساختي هر نو بهار/ مرد را دردي اگر باشد خوش است/ درد بي‌دردي علاجش آتش است».

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار