کد خبر: ۱۰۲۱۴۷
تاریخ انتشار: ۰۷ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۱:۵۰
هر چه تعداد افراد بی خبر در جامعه بیشتر باشد وحشت بیشتری حاکم خواهد شد، در نتیجه هرج و مرج پیش می آید و هرج و مرج است که می توان از آن برای پیشبرد دستورکارها از آن بهره برداری کرد. از جمله این دستور کارها تمرکز گرایی جهانی و نیز سلب آزادی های مبتنی بر قانون اساسی است.

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: هم اکنون آمریکا در مه فرو رفته است. به نظر می رسد که نیمی از کشور در انکار خطر به سرمی برند در حالی که نیمه دیگر آن از خواب بی تفاوتی بیدار شده اند و دیوانه وار برای آماده کردن خود تلاش می کنند. این وضعیت مهی از سردرگمی را پدید می آورد که در آن یک طرف فریاد می زند: «این ویروس چیزی نیست جز آنفلونزا، از خالی کردن قفسه های فروشگاه ها دست بردارید!» و طرف دیگر فقط به خرید و روی هم انباشتن کالاها ادامه می دهد، هرچند به شیوه ای تجربه نشده که برای راحتی و آسایش بیشتر از عمل گرایی اولویت قائل می شود.
روزی برای برداشتن چند قلم جنس جزئی که هنوز در بازار وجود داشتند به فروشگاه رفته بودم و این یکی از اولین دفعاتی بود که صحبت از کووید-19 شروع شده بود. دیدم که مردم منطقه سکونت من واقعا متفاوت از قبل به نظر می رسیدند. آن لاقیدی و بی غمی همیشگی معمول از چهره هایشان رخت بر بسته بود و همگی قیافه های آهویی را داشتند که مقابل نور چراغ جلو اتومبیل قرار گرفته باشد، با چشم هایی گشاده و خیره با نگرانی و حرکاتی عصبی در فروشگاه این طرف و آن طرف می رفتند. حواس هیچ کدامشان غرق گوشی هایشان نبود. همگی  هشیار بودند و خیلی هایشان چرخ خریدشان را هل می دادند و تند تند اجناس را از روی قفسه ها برمی داشتند، انگار که داشتند خودشان را از سارقانی بالقوه محافظت می کردند. به نظر می رسید که سرانجام  سنگ واقعیت محکم به سرشان برخورد کرده باشد.
ناگهان جنبش آماده ساز دیگر اصلا «دیوانه و مجنون» به نظر نمی رسد و اکنون مردم عادی به فروم ها و وبسایت های مخصوص آماده سازان روی می آورند تا در این باره که چگونه برنامه ریزی کارآمدتری داشته باشند اطلاعات بگیرند. آنها حالا به جای انباشتن انبوهی دستمال توالت روی هم، کاری که فقط برای راحتی و آسایش روانی خود انجام می دادند، اکنون مواد خوراکی خریداری می کنند. کسانی که همیشه به ما ایراد می گرفتند و ما را «کوچولوهای آشپزخانه» و «روز قیامتی ها» صدایمان می زدند، اکنون در سکوتی دلهره آور فرورفته اند. من تقریبا آنها را ندید می گیرم. هرچه باشد امروز هر کسی، اگرچه نه بنا بر دلایل مختلف، نگران این وضعیت است.

این یک فریاد بلند است که از دو ماه پیش سرداده شده، زمانی که دولت ها در سراسر جهان و نیز سازمان بهداشت جهانی مرتبا  تهدید همه گیری را کوچک می شمردند و هیچ چیز جز توصیه های بی مصرف تحویل جامعه نمی دادند. تشکیلات همواره جامعه را در تاریکی نگه داشته است، نه تنها به خاطر ویروس و قابلیت های آن نسبت به ضعف فراگیر اقتصاد جهانی.  به ناگهان طی هفته گذشته آنها گفتند که تهدید در راه است و اکنون میلیون ها نفر تقلا می کنند هر جور که می توانند خود را آماده کنند.
همانطور که در مقالات قبلی ام گفته ام، اینکه تشکیلات از آگاه کردن شهروندان در مورد بی ثباتی های موجود در ذات سناریوی همه گیری امتناع می کند دلیلی دارد؛ هر چه تعداد افراد بی خبر در جامعه بیشتر باشد وحشت بیشتری حاکم خواهد شد، در نتیجه هرج و مرج پیش می آید و هرج و مرج است که می توان از آن برای پیشبرد دستورکارها از آن بهره برداری کرد. ازجمله این دستور کارها تمرکز گرایی جهانی و نیز  سلب آزادی های مبتنی بر قانون اساسی است.
اکنون که عده زیادی اندک اندک می پذیرند که وقوع یک فروپاشی احتمالی کاملا قابل قبول دارد، گفتمانی در این باره در حال شکل گیری است که دولت چه تمهیداتی را باید اتخاذ کند یا باید اجازه داشته باشد اتخاذ کند. آن عده از ما در جنبش های آماده سای و آزادی همیشه می دانستیم که چنین روزی از راه می رسد، روزی که در آن جامعه اندک اندک به معاوضه ردیفی از آزادی های خود در ازای وعده هایی برای امنیت فکر خواهد کرد.
حتی همین حالا نیز مقامات دولتی هنوز می کوشند به مردم بگویند که این رویداد «عمرکوتاهی» خواهد داشت. آنها می گویند «نگران نباشید، ماجرا فقط یکی دو هفته ای طول خواهد کشید.» عجب. و اینکه «خودتان را نگران کمبودهای غذایی نکنید. چنین اتفاقی قرار نیست بیفتد...» به این دروغ ها می توان از دو زاویه متفاوت نگاه کرد: 1) دولت تلاش می کند با  آماده کردن مردم برای پذیرش این واقعیت که سیستم در حال در هم شکستن است، وقوع یک «وحشت همگانی» را به تاخیر بیندازد. 2) دولت می کوشد مردم را در قبال خطر منفعل نگه دارد تا زمانی که سیستم به کلی در هم می شکند، آنها ناآماده و مستاصل باشند و دستکاری در آنها ساده تر باشد.

به باور من با توجه به شواهد موجود گزینه دوم محتمل تر است، اما در هر دو حالت دولت دارد زمان واکنش جامعه نسبت به فاجعه را به عقب می اندازد.
پس حرف من این است که چرا وقتی که بوی بد ماجرا دارد بلند می شود، ما باید به یکباره  توصیه آنها را بپذیریم یا از آنها دستور بگیریم؟ آنها در ایفای مسئولیت های خود برای مطلع و محافظت کردن از شهروندان «شکست خورده اند» و در حال تخلف از تعهد اولیه خود هستند که همان محافظت از آزادی های فردی باشد؛ آزادی هایی که  جامعه ما را به مکانی تبدیل می کند که ارزش زندگی کردن دارد. بدون این آزادی ها  به هر حال سالم نگه داشتن سیستم ما امکان ندارد.
تشکیلات و مدافعانش ادعا خواهند کرد که همه ما امروز «باید فداکاری کنیم» تا فردا آزادی هایی را داشته باشیم، اما قانون اساسی به این شکل طراحی نشده و کار نمی کند. حقوق ما در برهه های سختی و بحران «مهم تر» است، چون در این دوران ما باید آگاه باشیم که برای چیست که می جنگیم و برای چیست که تلاش می کنیم. اگر برای دست یافتن به آن مجبور به پذیرش هر ظلم و خودکامگی باشیم، اصولا دیگر زندگی بی معناست.
وقتی دولت ها فرصتی را برای گرفتن آزادی ها از مردم به دست می آورند، دیگر تمایل ندارند بعدا این آزادی ها را دوباره بازگردانند، مگر آنکه مردم دست به مخالفت شدیدی بزنند که ممکن است بتواند تشکیلات را به زیر بکشد.
کسانی هستند که خواهند گفت قرنطینه اجباری برای محافظت از «مصلحت بزرگ تر» تعداد بیشتری از مردم ضرورت دارد. این درست است که ویروس کووید-19 یک خطر محسوب می شود و به نظر من کسانی که ادعا می کنند این ویروس «اصلا از آنفلونزا بدتر نیست» با توجه به اینکه نرخ مرگ و میر آن به وضوح بالاتر از متوسط ویروس آنفلونزاست، آب در هاون می کوبند. این عده تا چند ماه دگر  که ویروس همچنان به چرخیدن در میان جمعیت ادامه داد و میزان جان باختگان باز هم افزایش پیدا خواهد کرد، حتما حسابی سنگ روی یخ خواهند شد. البته من درک می کنم که چرا آنها به این استدلال بی بنیاد آویخته اند.
آنها فکر می کنند که با گفتن اینکه این همه گیری «به کلی جار و جنجال» است، می توانند مقاومت در برابر واکنش تمامیت گرایانه اجتناب ناپذیر از سوی دولت ها را از نظر اخلاقی توجیه کنند. آنها فکر می کنند که ماجرا یا این است یا آن: یا ویروس جار و جنجال است و مقاومت قابل قبول است یا ویروس واقعی است و مقاومت غیر قابل قبول. من می پرسم چرا نمی تواند هر دو باشد؟ ویروس برای عده زیادی خطرناک است، اما دست زدن به یک واکنش تمامیت گرایانه در قبال آن باز هم غیرقابل قبول است.
  این ویروس در واقع مخرب تر از هر آنفلونزای شناخته شده ای است؛ کرونا بلایی هم سطح مرگ سیاه نیست، اما اگر همچنان با نرخ 3 تا 5 درصد قربانی بگیرد - کما اینکه تاکنون گرفته - در این صورت  جان عده بسیار زیادی از انسان ها را به خطر خواهد انداخت. این چیزی نیست که بتوان آن را بیش از حد سهل و ساده گرفت و کسانی که فعالانه در تلاشند تا دیگران را از آماده کردن خود برای آن دلسرد کنند، واقعا نسبت به  ایدئولوژی شان خود شیفته اند. اگر فکر نمی کنید که کرونا یک تهدید است، در این صورت خود را برای آن آماده نکنید، اما بر سر دیگران فریاد نزنید که خود را بنا به دلایل احتیاطی آماده نکنند فقط به این خاطر که سخت دلتان می خواهد حرفتان درست از آب در بیاید . اما  زمانی که سقف خانه تان روی سرتان خراب شد، این طرف و آن طرف راه نیفتید و از همین مردم طلب غذا و تدارکات نکنید.

همچنین درک کنید که کووید-19 تنها بخشی از مشکل است. بحران بزرگ تر خود اقتصاد است؛ یک فروپاشی همین حالا  برای سال های سال در حال پخته شدن است و ویروس ربطی اندک به آن دارد. بچه های چپگرا  این طرف و آن طرف می روند  و این همه گیری را «حذف کننده نسل پس از جنگ جهانی دوم» می نامند و از این فرض که اکثر آمریکاییان سالمندتر و محافظه کار در نتیجه آن جان خواهند باخت، کمابیش ابراز خوشحالی می کنند. من باید این نکته را به آنها حالی کنم که در طول فروپاشی اقتصادی که وقوع آن اجتناب ناپذیر است، آنها مجبور خواهند شد آب بینی شان را پاک کنند و پوشک مخصوص بزرگسالان خودشان را بر تن کنند، وگرنه آنها هم نمی توانند جان سالم به در ببرند، اکثریت آنها نیز فاقد مهارت های قابل تشخیصی هستند واز هیچ آمادگی برخوردار نیستند. آنها نیز اساسا بی مصرف هستند.
اگر کووید-19 یک «حذف کننده نسل پس از جنگ جهانی دوم» باشد، در این صورت بحران اقتصادی یک «آش پزان» است و قرار است آش آنها هم پخته شود.
همانطور که طی چند سال گذشته اینجا و آنجا اشاره کرده ام «حباب همه چیز» فقط به یک رویداد بزرگ که نقش ماشه را داشته باشد نیاز دارد تا کاملا منفجر شود، اما در وهله اول این بانک های بین المللی و بانک های مرکزی هستند که این حباب مخاطره آمیز را خلق کرده اند و تمام شرایط لازم را برای به شدت خطرناک شدن آن نیز فراهم آورده اند. این ویروس عامل فروپاشی نیست، تنها یک پوشش خوب برای بانک هایی است که آماده سازان واقعی محسوب می شوند.
اگر دوست دارید ویروس را نادیده بگیرید، اما فروپاشی اقتصادی غیرقابل انکار است. بپذیرید که وضعیت اضطراری ملی و جهانی واقعی است (حتی اگر از نظر مالی مهندسی شده باشد) و برای بحث های معنادارتر جلو بیایید. آیا دولت ها باید اجازه داشته باشند قوانین حکومت نظامی را در واکنش به آن به اجرا بگذارند؟
از نظر من هیچ بهانه ای برای خودکامگی وجود ندارد، حتی همه گیری یک بیماری. اکثریت جامعه  بدون فشار دولت داوطلبانه تن به قرنطینه می دهند.  مداخله دولت را به این معجون  اضافه کنید تا  فقط مردم را وادارید که بر عکس آن عمل کنند. گذشته از این کووید-19  یک دوره نهفتگی طولانی دارد که در نهایت احتمالا اکثر مردم با آن تماس پیدا خواهند کرد.  مهار کامل ویروس  قابل دسترسی نیست (همانطور که به تازگی در کره جنوبی شاهد بودیم). قرنطینه ها احتمالا به آهستگی گسترش پیدا می کند که چیز خوبی است، اما انتظار نداشته باشید که بتوانید به طور کامل از قرار گرفتن در معرض این ویروس اجتناب کنید. چرا آزادی هایتان را به پای ایمنی و حفاظتی قربانی کنید که یک توهم است؟
نویسنده: برندون اسمیت (Brandon Smith) روزنامه نگار
منبع: https://b2n.ir/136523

انتهای پیام.

نام:
ایمیل:
* نظر: