کد خبر: ۱۱۷۰۲۷
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۸
نوسروده‌ای از عبدالرضا رضایی‌نیا
عبدالرضا رضایی‌نیا، شاعر کشورمان درباره آسیه پناهی شعری سروده است.

به گزارش خبرنگار مهر، عبدالرضا رضایی‌نیا، شاعر کشورمان شعر اخیرش درباره آسیه پناهی است که در ادامه می‌آید:

مادرِ من «آسیه»

انقلابِ کوخ‌ها افسانه بود، انگار!

انقلابِ سادگی‌های شگفت‌انگیز،

انقلابِ عقل سرخِ عشقبازان

در هوای دلکشِ نهج‌البلاغه

انقلابِ سالکانِ پابرهنه

نغمه‌خوان در سایه‌سارِ چشمِ بی‌تردیدِ روح‌الله،

انفجارِ نور...

فرض کن؛ این ماجرا افسانه‌ای از قرن‌های دور

یا نمای سحرآمیزی؛ رهآوردِ شبِ رؤیاست...

سارقانِ انقلابِ بینوایان

فربه از بلعیدنِ نُه‌توی بیتُ‌الحال،

برج می‌سازند و با رخشِ طلا

بر استخوانِ مستمندان پیش می‌تازند؛

شادخوار و مست در آغوشِ لعبت‌های افسونکار،

داستانِ دیگ‌ها و گربه‌های بی‌حیا و چشم‌های تلخِ حسرت‌بار...

آه… واویلاست،

واویلاست،

واویلاست!

شرمسارم، مادرا،

از چشم‌های تو که حیرانند و پُرسانند!

کاش می‌شد خون بگریم،

چشم‌هایت

خارِ چشمِ تنگِ این بلعندگانِ جیفه‌ی دنیاست،

کوخ ناسازِ تو

وهنِ کبریای کاخِ قارون‌هاست!

اشتباهی آمدی، عالیجناب،

آلونکِ تاریک من ملکِ نجومی نیست!

چرخ‌ها آهندل و بی‌رحم...

زوزه‌ی بی‌انقطاع گرگ‌ها در باد می‌پیچد،

مادرِ من در مصافِ زور و زر تنهاست،

در دلِ من شورِ عاشوراست!

بس کنید ای واعظانِ هفت‌خطِّ دلخوشِ حرّاف!

بس کنید ای نشئگانِ رندِ مُهمَل‌باف!

مادرِ من آسیه

باید بمیرد،

دیگر اکنون دورِ طرّاران و تردستان

دیگر اکنون دورِ شومن ها و دلقک‌ها

دیگر اکنون دورِ «شبنم» ها و «بابک» هاست!

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار