کد خبر: ۱۲۰۶۵۹
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۰
فاضلی نوشت: امریکا با همدستی با دیگر سرویس‌های متحد خود توانست در معادلات سیاسی و فرهنگی بسیار موثرتر از دیگر رقیبان باشد. سپس نوبت به سرویس اطلاعاتی «کا. گ. ب» رسید که با نفوذ در حزب توده و سپس در بعضی از مراکز توانست اطلاعات مهمی را به دست آورد. قطعا این دو، رقیب دیرینه هم بودند، اما منافع آن‌ها در رقابتی تنگاتنگ بود.

محمود فاضلی در یادداشتی برای اعتماد نوشت: سال پس از انفجار تروریستی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران، هنوز آثار و تبعات آن در تاریخ معاصر ایران و انقلاب اسلامی دیده می‌شود که عناصر نفوذی تا چه میزان قصد ضربه زدن به انقلاب را داشتند. محمدرضا کلاهی، عامل بمبگذاری دفتر حزب تنها یکی از این نفوذی‌هاست که توانسته بود با نفوذ در تشکیلات حزب به قصد براندازی دست به چنین فاجعه انسانی بزند.

کلاهی تکنسین برق که کار‌های فنی حزب را هم به عهده داشت، مسوول برگزاری جلسات حزب بود. او توانسته بود خودش را در میان نیرو‌های حزب‌اللهی و انقلابی خوب جا بیندازد و خود را یک نیروی مومن و متعهد معرفی کند. یکی از همکاران سابق کلاهی در حزب، پیوستن او به حزب را چنین به یاد می‌آورد: «نمی‌دانم چه طور با حزب آشنا شده بود و چه کسی او را به آنجا آورده بود، اما در ظاهر پسر فرز و زرنگی بود و خیلی جدی هم در کار‌ها ظاهر می‌شد. اصلا به همین دلیل هم بود که شاید در حزب جاگیر شده بود و اعتماد افراد را به خود جلب کرده بود. آن زمان در حزب آن قدر جو صمیمیت و دوستی بود که کسی به کسی دیگر بدگمانی و تردید نداشت».

کلاهی نفوذی سازمان منافقین در حزب تمام تلاش خود را می‌کرد تا افراد بیشتری را به محل برگزاری نشست اعضای حزب جمهوری بکشاند. کلاهی، چون مسوول دعوت بود، مسوولان بیشتری از نظام و به ویژه کسانی که در حزب جمهوری و خط امام بودند را برای جلسه هفتم تیر دعوت می‌کند. کلاهی از صبح به بسیاری از مسوولان تلفن زده بود که حتما امشب بیایید، چون آقای بهشتی می‌خواهند مسائل بسیار مهمی را بیان کنند. جلسه امشب خیلی مهم است، حتما تشریف بیاورید. وی حتی به بعضی‌ها گفته بود که اگر مهمان هم دارید، می‌توانید با خود بیاورید. شاید حدود ۲۰۰ نفر را دعوت کرده بود.

یکی از اعضای برجسته حزب به یاد می‌آورد شب حادثه، کلاهی بسیار فعال بود و سعی می‌کرد افراد بیشتری به داخل سالن وارد شوند. وی دو، سه بار به من مراجعه کرد که چرا به داخل سالن نمی‌روید و همه منتظر هستند. من به علت کاری که داشتم و در اتاقم مشغول بودم و به سالن نرفتم.» آن شب برای نخستین بار بر پشت‌بام حزب نگهبان گذاشته بودند.

حتی شهید بهشتی که در نظم زبانزد بود، به توصیه محافظان به نیم ساعت تاخیر در جلسه عصر حاضر شده بود. شهیدان محمد رواقی، جواد اسد‌الله‌زاده و مهدی امین‌زاده به اتفاق آقای هدایت‌زاده در حیاط حزب مشغول صحبت درباره ترور آیت‌الله خامنه‌ای بودند. در این هنگام کلاهی که در راهروی سالن ایستاده بود و به عنوان مسوول انتظامات و تشریفات، کارت‌های ورودی را کنترل می‌کرد با عجله فراوان آمد و از آن‌ها خواست تا بدون تاخیر وارد سالن بشوند. او فرصت چندانی نداشت. وقتی از حضور شخصیت‌های اصلی در سالن مطمئن شد، تصمیم گرفت حزب را ترک کند. چراغ‌های حیاط حزب یک بار خاموش و روشن می‌شود.

علیرضا نادعلی که از اعضای حزب جمهوری بود، آخرین لحظاتی که کلاهی را دیده این گونه توصیف می‌کند: «کلاهی به بچه‌ها می‌گوید که [برای پذیرایی جلسه]من می‌روم بستنی بخرم. یکی از بچه‌ها خواست با او برود. گفت: «نه، خودم می‌روم.» خب معمولا مواقعی که من بودم چند بار با شهید ترابی، یا کلاهی خبیث یا بچه‌های دیگر می‌رفتیم و می‌خریدیم. همین آقای محمد خلیلی مجلس، آن شب مسوول شیفت نگهبانی دم در حزب بود. ایشان می‌گفت: «چند بار موتورش را خاموش کرد که ما توجه‌مان جلب شد. چون همیشه با یک بار موتورش روشن می‌شد و می‌رفت، چندین بار هی روشن می‌شد، خاموش می‌کرد. فکر کنم هول شده بود. نمی‌توانست درست شروع به حرکت کند. ترس و خوف شدیدی داشت. محل را قبل از انفجار ترک کرد.»

بی‌تردید نفوذ کلاهی در مراکز رسمی نه اولین مورد آن بوده و قطعا آخرین نمونه آن نیز نیست. نفوذ را می‌توان رابطه میان عناصری دانست که به موجب آن دشمنی، رقیبش را وادار می‌کند تا به طریقی که خواست اوست، عمل کند. تهدید و تطمیع از جمله مصادیقی است که به کمک نقاط ضعف در افکار، ساختار یا رفتار حریف، سبب نفوذ دشمن می‌شود، اغوا، اجبار، اقناع و فشار از دیگر اشکال نفوذ هستند که در موقعیت‌های مختلف به کار دشمن می‌آید. استفاده دشمنان ایران به ویژه امریکا و رژیم صهیونیستی از ابزار نفوذ در ساختار‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و دیگر بخش‌های کشور از خطراتی است که همیشه امام خمینی و رهبری انقلاب نسبت به آن به مسوولان و مردم هشدار داده و خواستار هوشیاری آنان در این خصوص شده‌اند. امام درباره نفوذ هشدار می‌دهند: «استکبار وقتی که از نابودی مطلق، روحانیت و حوزه‌ها مایوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌های نفوذ تقویت گردید. (صحیفه نور، جلد ۲۱ ص ۲۷۸)

توجه به مساله نفوذ قطعا باید دائمی و مستمر باشد و نباید مورد غفلت مسوولین و فراموشی تاریخی مردم باشد، چراکه گذشت زمان حساسیت نسل‌ها را کم می‌کند و نسل حاضر به اندازه لازم بر اهمیت آن واقف نیستند و یکی از دلایل آن، تبیین نشدن چنین موضوع پراهمیتی است. جریان‌شناسی سیاسی سال‌های اخیر به خصوص بعد از انقلاب نیز پر است از وقایعی که دانستن آن‌ها می‌تواند در فهم و شناخت بسیاری از اتفافات و بازیگران این عرصه، مهم و موثر تلقی شود. موارد متعددی نیز از نفوذ‌های موفق در این سالیان وجود دارد که کمتر کسی شنیده یا کمتر کسی به جزییات می‌تواند در باره آن صحبت کند.

دانستن از نفوذ و مصادیق آن نه تنها بر مسوولان و سیاستمداران کشور ضروری است، بلکه درک حساسیت‌های مساله نفوذ و مصادیق برای مردم، حیاتی است. یکی دیگر از مواردی که دشمن درپی نفوذ دنبال می‌کند ایجاد خطای محاسباتی در مسوولان و تغییر آرایش جریان خود در مقابله با دشمن است. تاریخ ایران بعد از انقلاب پر است از مصادیقی که دشمن با نفوذ و طراحی خاص توانسته به کمک عواملش با حذف فیزیکی، فرد و گروهی یا با ایجاد خطای محاسباتی در مسیر انقلاب تغییر ایجاد کند.

برخی نفوذی‌ها سالیان متمادی در یک مسیر قرار می‌گیرند تا در نهایت ضربه کاری و اساسی خود را وارد کنند که این امر در نظام ایران نیز می‌تواند مصادیقی داشته باشد که البته یافتن این نفوذی‌ها و درک چنین نفوذی قطعا کار اهل فن است. کاشفان البته در این مسیر دچار کمبود هوشمندی لازم و مصلحت‌اندیشی می‌شوند. شاید در دهه‌های ابتدایی انقلاب نفوذ شخصی و فردی در درجه اول اهمیت بوده ولی در سالیان اخیر این نفوذ جای خود را به نفوذ فکری و اقتصادی داده است.

در اینکه مراکز تصمیم‌سازی به عنوان مرکز تولید فکر و مراکز توزیع فکر و راهبرد‌های کلان و مهم در کشور، طعمه غیرقابل گذشتی در نفوذ دشمن به شمار می‌آیند، تردیدی نیست. هدف اصلی از نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، به صورت کلی مقابله با روح انقلابی‌گری در ایران اسلامی است. مادامی که این روحیه و تفکر بر این دستگاه‌ها حاکم باشد، خود این روحیه حساسیت مقابله با نفوذی را بالا می‌برد و احتمال اثربخشی عناصر نفوذ را تا حد زیادی کم خواهد کرد.

انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده نوظهور، قاعدتا نتوانست در ابتدا در مقابل نقشه دشمن، برنامه‌ریزی و مقابله کند و در مواقعی در نبرد‌هایی اطلاعاتی - امنیتی از دشمنان چند ملیتی و ابرقدرت خود جا ماند. اما در ادامه با انسجام فکری و فیزیکی نیرو‌های انقلاب و هدایت دستگاه‌های مسوول در این حوزه توانست موفقیت‌هایی کسب کند. در جریان نفوذ در انقلاب اسلامی نقش اول را سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه در دست دارند.

امریکا با همدستی با دیگر سرویس‌های متحد خود توانست در معادلات سیاسی و فرهنگی بسیار موثرتر از دیگر رقیبان باشد. سپس نوبت به سرویس اطلاعاتی «کا. گ. ب» رسید که با نفوذ در حزب توده و سپس در بعضی از مراکز توانست اطلاعات مهمی را به دست آورد. قطعا این دو، رقیب دیرینه هم بودند، اما منافع آن‌ها در رقابتی تنگاتنگ بود. این وظایف مسوولان است که با هوشیاری و شناخت کامل از روش‌های پیچیده این دستگاه‌های اطلاعات از دام‌های متعددی که در سر راه قرار دارد عبور کرده و انقلاب اسلامی را از گردنه‌های هولناک نجات دهند.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار