خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
در خانه بودم. وقتم با استراحت و مطالعه گذشت. بچهها آمدند. فائزه به کرمان رفت و بقیه ناهار اینجا بودند. اجازه دادم که با فروختن زمینهایى که در قم دارند، زمینى در تهران بخرند؛ براى تهیه مسکن مناسب و با امکان حفاظت امنیتى و...
عصر اطلاع دادند که به خاطر بسته بودن فرودگاه کابل، آقاى [برهانالدین] ربانى، فردا نمىتواند به تهران بیاید.
سال ۱۳۷۲
ساعت هشت و نیم صبح به دفترم رفتم. با دکتر حبیبى و آقای ناطق نوری درباره کابینه و مشکل نرسیدن به موقع دکتر مرندى صحبت کردم.
مسئولان دانشگاه آزاد اسلامى قم آمدند. گزارش کار دادند و کمک خواستند. سه هزار و پانصد دانشجو دارند. آقایان [محمدتقی] مصباح یزدى و نواب آمدند و براى مؤسسه باقرالعلوم(ع) کمک خواستند؛ مىخواهند اعتبار رسمى دانشگاهى داشته باشند، ولى اسم حوزه باشد، نه دانشگاه.
دکتر هاشمى گلپایگانى براى دستور شوراى عالى انقلاب فرهنگى آمد. دربارة مسئولیت وزارت فرهنگ وآموزش عالى صحبت شد؛ برنامههایش را گفت. دکتر حبیبى براى صحبت در موردکابینه جدید آمد و گزارش مذاکره با وزراى جدید و وزراى رفتنى را داد.
عصر آقایان [عباس احمد] آخوندى، [محمد] فروزنده و [یحیی] آلاسحاق آمدند؛ بناست به ترتیب وزیر جدید مسکن و شهرسازی، دفاع و بازرگانى باشند. دربارة برنامه و نظراتشان صحبت شد. آقاى فروزنده مشکل ناهماهنگى با ستادکل فرماندهى و سپاه و
ارتش را مطرح کرد و آقای [اکبر] ترکان، [وزیر دفاع] نگران است؛ دلداری اش دادم.
آقاى دکتر [رضا] ملکزاده آمد. از عدم معرفى در کابینه جدید اظهار خوشحالى کرد، ولى عدم رضایت از معرفى دکتر مرندى را گفت. توصیه به همکارى کردم. آقاى [بیژن نامدار] زنگنه آمد. از برخوردهاى نژادحسینیان گله داشت که معتقد است مضمون نامه محرمانهاى را به روزنامه رسالت داده. گفت حدود پنجاه سد را مىتوانیم در برنامه دوم شروع و اجرا نماییم. دکتر نوربخش، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] آمد. خواست که به آقای آل اسحاق توصیه کنیم که هماهنگ باشد. ترجیح مىدهد که آقای [مرتضی] محمدخان وزیر بازرگانى شود. گزارش مراحل نهایى مذاکره براى دریافت وام ده میلیارد دلارى از چین را داد.
از استخر استفاده کردم. تا ساعت نُه شب کارها را انجام دادم و به خانه آمدم. با عفت و یاسر شام خوردیم. عفت رفته، خانه تعمیر شده را دیده و راضى است.
سال ۱۳۷۳
[امروز به مناسبت وفات حضرت پیامبر(ص) تعطیل بود.] در منزل بودم. کارها را نیاورده بودم؛ بیشتر وقت را به مطالعه تاریخ ایران در دو قرن اول اسلام گذراندم. عصر هم مقدارى شناى بچهها در استخر را تماشا کردم. از بالاى دیوار خانه به داخل استخر شیرجه مىرفتند که جالب بود.
با محسن دربارة کیفیت استفاده از خاطراتم صحبت کردیم. یک سال را تنظیم کرده و زحمت زیادى کشیده است و خیلى خوب تنظیم شده؛ مىتواند مرجعى براى تاریخ دوران پس از انقلاب باشد.
عفت براى معالجه پیش آقاى قنبرى رفت؛ بار دوم است که مىرود. از بار اول راضى است. با نیروى معنوى و مرموزى، بدون دارو معالجه مىکند.
عصر جمعى از بستگان اینجا بودند. به دفتر رهبرى اطلاع دادم، به خاطر اینکه بالا هستم، امشب به جلسه معمولمان نمىروم.
سال ۱۳۷۴
معاونان سیاسی استانداریها و رؤسای روابط عمومی وزارتخانهها و مدیرانکل ارشاد برای برنامه تبلیغات هفته دولت آمدند.آقای [علیاکبر] اشعری، [معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی] گزارش داد و من راهنماییهایی کردم، در اهمیت تبلیغ کارهای مهم دولت، برای خنثیکردن سمپاشیهای دشمنان که میخواهند اسلام را عاجز از اداره و ساخت جامعه و کشور معرفی کنند.
آقای [علیرضا] شیخعطار، سفیرمان در هند آمد و از آثار مهم سفرم به هند گفت و بر عملیاتی شدن طرحهای همکاری دو کشور تأکید داشت. آقای [محمدحسن] اختری، سفیرمان در سوریه آمد. گزارش وضع حزبالله لبنان و مذاکرات سوریه و اسراییل را داد و گفت، بعد از سفر آقای [عبدالحلیم] خدام، [معاون رییسجمهور سوریه] به ایران و نقل صحبتهای من برای [حافظ] اسد، موضع سوریها عوض شده و اسد گفته که اسراییل، هیچ چیزی تاکنون قبول نکرده و فقط توانستهاند آنها را به مذاکره بکشانند و ادامه داشته باشد که بنا دارند، بدون گرفتن امتیاز، مذاکره را جدی نگیرند. گفت در مذاکرات و بحثهای سفیران، سانسوری نبوده است؛ من دیشب در سخنرانیام گفتم، گزارش شده خودسانسوری در مذاکرات بوده است.
با مسئولان نوسازی منطقه وسیع اطراف فلکه حرم امام رضا(ع) جلسه داشتیم. گفتند بزرگترین طرح عمرانی ساختمانی کشور با 350 هکتار از محله کهنه و فرسوده قدیمی است که باید مدرن و نوسازی شود و هزینه خود را با سود کافی در میآورد.
عصر برنامهای نداشتم. کارهای دفتر را انجام دادم و به خانه آمدم. در گزارشها، ادامه جنگهای کرواسی با صربها و شکست فاحش صربها و احتمال وارد شدن صربستان به جنگ به حمایت از صربها مطرح است.
سال ۱۳۷۵
دکتر حبیبى، [معاون اول رییسجمهور] آمد و گزارش سفر به بوسنى و هرزگوین و قرقیزستان و قراردادهاى امضا شده را داد. رییسجمهور بوسنى، به صراحت گفته که بعد از خدا، فعلاً آمریکا حمایتشان مىکند. انتظار دارند کارخانه فولادشان را فعال کنیم. در قرقیزستان، قرارداد تولید مینیبوس در آنجا با شرکت ایرانی امضا شده است.
آقاى محمدرضا بهشتى، [فرزند شهید بهشتی] آمد. از فضاى تنگ فرهنگى در داخل، به خاطر فشار خشکمقدسها و حزباللهىها اظهار نگرانى کرد. آقایان [سیدمصطفی] میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] و [محمدعلی] تسخیرى، [رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] آمدند. گزارش پیشرفت کار سازمان ارتباطات را دادند و براى همکارى مؤثرتر در کارها و بودجه بیشتر استمداد کردند. مشکل جدا بودن نمایندگان رهبرى و حوزههاى علمیه در خارج از مجموعه آنها مطرح شد.
گروهى از جمع کارگزاران [سازندگی] آمدند و در مورد انتخابات ریاست جمهورى کسب نظر کردند. نگران دخالت صریح رهبرى در جریان انتخابات هستند و مىخواهند از ابتدا سیاست ایشان را بدانند؛ گفتم به زودى معلوم مىشود.
آقاى فخرالدین حجازى آمد. ضمن ابراز وفادارى، درخواست کمک براى بنیاد بعثت نمود. عصر آقاى [سیدعبدالکریم] موسوى اردبیلى آمد. مریض است و اخیراً چند روزى تب کرده و به خاطر دوبار سکته قبلى، کمى نگران است. از وضع جارى سیاسى کشور و فشار روى بخشى از نیروهاى انقلاب و خطر یک بُعدىشدن حاکمیت به نفع جریان محافظهکار اظهارنگرانى کرد. شوراى عالى انقلاب فرهنگى، جلسه با چند مصوبه داشت.
سال ۱۳۷۶
در منزل بودم. وقت بـا خوانـدن بـولتن هـا و کـار بـراى کلیـد قـرآن گذشـت. ظهـر فـائزه و بچههایش و عصر فاطى و بچه ها آمدند. علی آقا هاشمى پور از رفسنجان آمد و گفت در اثر
آفت سرمازدگى، وضع مردم رفسنجان خوب نیست و خسارت خیلى بالاسـت و شهرسـتان
کم رونق است.
عـصر آقـاى [سـیدمحمد] خـاتمى، [ریـیس جمهـور]، تلفنـى گفـت بـا آقـاى [قربـانعلی]
درىنجفآبادى در مورد مسئولیت وزارت اطلاعات صحبت کـرده و ایـشان گفتـه بعـد از مشورت با من جواب مى دهد. از من خواست کـه آقـاى درى را تـشویق بـه پـذیرفتن کـنم؛ براى حل مشکل وزارت اطلاعات.
شب عفت به میهمانى بستگان رفت و من تنها شام خوردم. محسن آمـد. راجـع بـه برنامـه
سفرها صحبت شد. فائزه براى کم کردن فـشار روى شـهردارى تهـران اسـتمداد کـرد. ایـن روزها در مسیرهاى عبور در خیابان مواجه با اظهارات محبـت فـوق العـاده مـردم پیاده یا سواره در مسیرهاى عبور هستم که براى همراهان جالب است.