کد خبر: ۱۳۶۴۴۵
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۲
گروه استان‌ها_ مادر شهید مدافع حرم زکریا شیری گفت: زکریا از بچگی عاشق شهادت بود و همیشه در خانه حرف از شهادت می‌زد به همین خاطر وقتی خبر شهادت فرزندم را شنیدم اصلا تعجب نکردم.

مادر شهید مدافع حرم زکریا شیری ملقب به ننه رقیه در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در قزوین اظهار داشت: برای زیارت کربلا ثبت نام‌ کردیم بلافاصله زکریا برنامه‌ مرخصی‌های کاری خود را چید اما یک هفته بعد به خانه آمد و گفت مادر اگر مسئله‌ای را بگویم ناراحت نمی‌شوی؟ گفتم نه پسرم بگو، در ادامه گفت شما ان‌شاالله بروید به زیارت امام حسین(ع) در حالی که من نمی‌توانم با شما به سفر بیایم بلکه باید به یک جای واجب‌تری بروم.

وی افزود: از زکریا پرسیدم چه جایی واجب‌تر از کربلا است؟ دستش را بر روی شانه‌ام گذاشت و گفت مادر عزیزم امروز سوریه از کربلا واجب‌تر است؛ داعشی‌ها قسم خوردند حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را با خاک یکسان کنند و ما باید برای دفاع از حریم آل‌الله عازم سوریه شویم.

ننه رقیه گفت: زکریا یک شب به خانه آمد و گفت قرار است فردا برای یک دوره نظامی سرباز به لوشان ببریم، به بردارش یحیی نیز گفت بگیر بخواب تا فردا با هم به پادگان برویم، یحیی قضیه رو متوجه شده بود و همان شب به پدر شهید (کربلایی) گفت که زکریا قصد رفتن به سوریه را دارد و از ترس گریه کردن مادر به او حرفی نزده است.

وی تصریح کرد: قبل از اذان دیدم کربلایی در حال گریه کردن است، از جا بلند شدم و داستان را جویا شدم، کربلایی گفت زکریا عازم سوریه است و من گفتم هیچ عیبی ندارد زکریا باید برود.

مادر شهید زکریا ادامه داد: باوجود اینکه ناراحت بودم اعتقاد داشتم که حضرت زینب و حضرت رقیه سلام‌الله علیهما پسر من را دعوت کرده بودند که اگر قسمت زکریا شهادت باشد این عنایت پروردگار نصیبش می‌شود.

وی با بیان اینکه زکریا به این علت که موقع رفتن رضایت من را دید بسیار خوشحال شد، افزود: هنگامی که زکریا را از زیر قرآن رد می‌کردیم گفتم بزار دخترت فاطمه را از خواب بیدار کنیم تا قبل از رفتن سیر تو را ببیند اما اجازه نداد و پس از اینکه در آغوشش گرفتم سوار ماشین شد و آخرین دیدار رقم خورد.

ننه رقیه خاطرنشان کرد: چهار بعد‌از ظهر همان روز به سوریه رسید و با منزل تماس گرفت، گوشی را برداشتم و پس از کلی حرف زدن گفت مادر امروز سالروز ورود قافله اهل بیت امام حسین(ع) به شهر شام است، می‌بینی چه افتخار بزرگی نصیبم شده است.

وی گفت: زکریا یکبار دیگر هم با خانه تماس گرفت و با دختر سه ساله‌اش نیز صحبت کرد اما این بار گفت مادر بنا به شرایط جنگ تا یک ماه دیگر نمی‌توانم تماس بگیرم، نگران من نشوید.

ننه رقیه افزود: خلاصه بدون زکریا بار سفر کربلا را بستیم و ابتدا به نجف سپس به سمت کوفه رفتیم، 72 رکعت نماز این مسجد کوفه را خواندیم و در همان اطراف استراحتی کردیم تا فردا پیاده به سمت کربلا حرکت کنیم.

وی ادامه داد: در خواب دیدم هواپیمایی از آسمان به سمت پایین آمده و رزمندگان و زکریا در حال پیاده شدن از آن هستند اما بلافاصله آتش وحشتناکی به آسمان رفت و وقتی آتش فروکش کرد به نیت پیدا کردن زکریا با نگرانی هر رزمنده شهید را در آعوش می‌گرفتم و صورتش پاک می‌کردم اما او را پیدا نمی‌کردم.

ننه رقیه در ادامه گفت: در همین حین یک فرد درجه‌دار آمد و گفت مادر چه کاری داری انجام می‌دهی؟ گفتم به دنبال پسرم در بین شهدا می‌گردم اما آن فرد پاسخ داد مادر نگرد زکریا مفقود شده است.

وی تصریح کرد: از خواب که بلند شدم، فرزندم یحیی را از خواب بیدار کردم و گفتم برادرت زکریا شهید شده است، از آن پس دیگر آرام و قرار نداشتم حتی اصرار کردم بر اینکه از همان‌جا به ایران بازگردیم که در نهایت با اصرار فرزندم راهی جاده کربلا شدیم و توفیق زیارت اربعین نصیبمان شد.

این مادر شهید خاطرنشان کرد: بعد که از مرز مهران به ایران بازگشتیم خبر دادند زکریا شیری شهید شده است، بله خوابم درست بود زکریا شهید شده بود.

استانداری قزوین , مدافعان حرم , شهدای مدافع حرم ,

انتهای پیام/ش

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار