کد خبر: ۱۷۰۳۸۷
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۶
چرا «تصادف» غیر قابل باورترین گونه از انواع 10 گانۀ مرگ است؟
خوانده‌ایم که از دکتر حسابی پرسیدند جهان سوم چگونه جایی است و او پاسخ داده جایی که اگر بخواهی کشورت را آباد کنی خانه‌ات را ویران می کنند و اگر بخواهی خانه‌ات را آباد کنی کشورت را باید ویران کنی. از من ناحسابی اما اگر بپرسند جهان سوم چگونه جایی است پاسخ می‌دهم: جایی است که در آن آدم‌ها مفت می‌میرند، مفت!

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فرض این نوشته بر این است که از سانحۀ تأسف بار واژگونی اتوبوسی که بهترین خبرنگاران و فعالان رسانه ای در حوزۀ محیط زیست را جا به جا می کرد، آگاهید.

جانِ ارزان، مرگِ مفت...

  اتفاق تلخ و دردناکی که جان دو تن از خبرنگاران را گرفت و هر دو هم زن، جوان و شاداب و پرکار: مهشاد کریمی و ریحانۀ یاسینی و امیدواریم خبر درگذشت سومی درست نباشد و مصدومان هر چه زودتر بهبود یابند و مرخص شوند.

جانِ ارزان، مرگِ مفت...

  دو تن از همکاران ما در «عصر ایران»- حسن ظهوری و زینب رحیمی- نیز در شمار مصدومان بودند - خوش بختانه دومی مرخص شده – و مخاطبان عصر ایران با نام هر دو به خاطر ویدیوهای متنوع تولیدی آشنایند.

  نمی خواهم متنی احساسی بنویسم. ترجیح می دهم صدای حسن ظهوری را بشنوم تا آسوده خاطر شوم او نیز از این سانحه جان به در می رود و نمی‌دانم به «بهراد مهرجو» چه بگویم که همکار ما در این رسانه نیست اما از روزنامه نگاران پر سابقه و شناخته شده است و سوگوار همسر خود شده است.

  ویلیام وُردن، در کتاب « رنج و التیام در سوگ‌واری و داغ‌دیدگی» که با ترجمۀ روزنامه نگار صاحب‌سبک – محمد قائد- به اثری روان و خواندنی برای فارسی زبانان بدل شده مرگ را به چهار دستۀ طبیعی، تصادفی، خودکشی و قتل تقسیم می کند.

با این حال و فراتر از تقسیم او می توان ریزتر و جزئی نگرتر کرد و 10 گونه دانست:

  ناشی از کهولت، بیماری، همه گیری یک ویروس شایع، سکته، قتل، جنگ، سانحه، تصادف، فداکاری شخصی یا شغلی و در نهایت خودکشی.

    اما چرا این گونه تقسیم می کنم؟

  برای این که تصریح شود: مفت ترین مرگ، مرگ ناشی از تصادفات رانندگی است. چون می توانست اتفاق نیفتد و از ان گریز و گزیر بوده و جای توجیه و توضیح باقی نمی گذارد.

  مرگ به خاطر کهولت سن را به اقتضای زمان و روزگار نسبت می دهیم و اگرچه سوگوار عزیز سال مند خود می شویم اما آرام آرام با این سوگ کنار می آییم و اگر چه هیچ کس جای آنان را پر نمی کند اما اگر شخص از نوع رفتار خود یا کوتاهی در مداوا یا اجابت خواسته احساس پشیمانی و شرمندگی نکند با گذر زمان می‌پذیرد و با باورهای دینی هم تسکین آسان تر می شود.

  چنانچه بر اثر بیماری بوده باشد نیز آمادگی ذهنی قبلی ایجاد شده و با توضیحات پزشکی پذیرفتنی است هر قدر غیبت فرد رنج به بار داشته باشد.

  مرگ به خاطر همه‌گیری یک بیماری مانند همین ویروس کووید 19 یا کرونا را جدا کردم چون سوگ دسته جمعی است و شخصی نیست و امید می رود با واکسیناسیون بتوان آن را مهار کرد.

  سکته قلبی یا مغزی هم اگ چه تکان دهنده است و ناگاه شخص را از میان ما حذف می کند اما باز در ردیف مرگ های طبیعی جای می گیرد.

  در اتفاقی مانند قتل اگرچه بسیار تکان دهنده است اما چون و چرا درمی گیرد که با کی اختلاف داشته و انگیزۀ قاتل چه بوده و قس علی هذا.

  حکایت جنگ هم روشن است و با شهید خواندن و دانستن قربانیان جنگ قبول ماجرا امکان پذیر تر می شود. نمی گوییم کنار می آیند اما این گونه مرگ، بی سبب و رایگان دانسته نمی شود.

  در سوانح طبیعی مانند زلزله یا سیل به اراده ای قوی تر یا بی احتیاطی نسبت داده می شود. داستان خودکشی هم مشخص است: مرگی خود خواسته و به مرگ های فداکارانه هم که می رسیم مانند دوستی که جان بر سر دفاع از دوست دیگر می گذارد یا مأمور آتش نشانی که به دل حریق می رود باز می توان توضیح داد اگرچه با دلی پر درد.

  مرگ بر اثر تصادف رانندگی اما چیست؟ مفت ترین و بدترین نوع مرگ که می توانسته اتفاق نیفتد.

  وقتی کسی عزیزی را در کرونا از دست می دهد او را یکی از ده ها هزار قربانی در یاران و صدها هزار در جهان می گذارد و انواع دیگر.

  پارسال هم خانم خبرنگاری ناگهان درگذشت و شایعۀ خودکشی او پیچید. همه متأسف شدند اما انتخاب خود او بود ولو ناشی از برخی شرایط.
  تصادف اما چه؟ کدام یک چنین مرگی را انتخاب کرده بود؟

  آنچه خانواده و دوستان و بستگان را آزار می دهد و از این رنج رها نمی کند این است که قابل اجتناب بوده و می شد اتفاق نیفتد و سرنوشت محتوم فرد نبوده است.

  اگر اتوبوس فرسوده نبود، اگر ترمز آن را راننده آزموده بود، اگر به جای شخص به یک شرکت معتبر سپرده بودند و حداقل اگر راننده کمی آرام تر می راند این اتفاق نمی افتاد و خبرنگاران زنده بودند.

  حال آن که در قتل، قاتلی از پیش نقشه کشیده بوده، در بیماری جسم از توان افتاده، در سکته اگر کسی مقصر باشد شاید خود فرد است که کمتر رعایت می کرده و موارد دیگر اما دربارۀ تصادف چه می توان گفت جز این که آدم ها در ایران به خاطر تصادفات رانندگی می میرند چون، جان ارزان است و این مفت ترین نوع مردن در این سرزمین است و به همین خاطر دردناک ترین و رنج آورترین و تلخ ترین برای بستگان آنان.

  چند سال پیش دوست ورزشی نویس مان- مهدی شادمانی – را از دست دادیم اما می دیدیم ذره ذره دارد آب می شود و سرطان مجالی برای او باقی نگذاشته بود و بهترین داروها تنها از سرعت حرکت به سوی درۀ مرگ می کاست و این عین تعبیر خود او بود که این داروها از سرعت کاسته اند اما نه می توانند متوقف کنند و نه مقصد دیگری پیش روست.

  سوگوار و شوکه شدیم اما چه می توانستیم کرد و دل داری می‌دادیم که سرطان است.

  تصادف اما این گونه نیست. برخی می گویند هست چندان که نام آن هم تصادف است و ذیل سوانح قرار می گیرد.

  تصادف اما برای برخورد تصادفی من و شما در فلان سفر یا آسیب جزئی در این یا ان اتفاق نه مرگ های مکرر در سوانح متعدد.
این دیگر تصادف نیست. ارزان دانستن جان آدمیان است.

  در بروز سوانح رانندگی سه عامل انسانی، راه و خودرو را مؤثر می دانند. در نُرم و تعریف جهانی اما سه فقره نیست و چهارتاست و پلیس را هم اضافه می کنند. چرا که ممکن است که علایم کافی نصب نکرده باشند یا مدارک راننده در پاسگاه به دقت کنترل نشده باشد چرا که بیش از ساعات مشخص نباید رانندگی کند و خواب آلود نباشد یا هر مسیر راننده ای با تجربه و سن خود را می طلبد و صرف گواهی نامه کافی نیست.

  در ایران البته به اتومبیل و بعد جاده نسبت داده می شود و نقش عامل انسانی کمتر انگاشته می شود و کسی هم البته سراغ پلیس نمی رود.

  در این فقره البته کار نکردن ترمز علت سانحه اعلام شده اما بررسی ها نشان می دهد مهم ترین عامل، انسانی است و بهتنرین اتومبیل ها هم سرعت مطمئن دارند و باید مدام کنترل شوند.

  دوستی سال ها پیش می گفت یک گروه گردشگر همراه خود راننده‌ای از آلمان آورده بودند و وقتی مشکلات اداری امکان سپردن هدایت اتوبوس به او را فراهم نکرد و قبول کردند مسیر را نمی شناسد توافق شد که رانندۀ معرفی شده باید تحت نظر او کار کند و اگر تخلف کرد کنار گذاشته شود و بر سرعت و نوع رانندگی و کیفیت لوازم نظارت کند.

  شوخی نبود. به یکی از پرحادثه ترین کشورهای جهان در سوانح رانندگی می آمدند و حق داشتند نگران باشند.

  مرگ همکاران ما مظلومانه، تلخ و دردناک بود اما بگذارید بگوییم مفت بود. چون نباید، نباید می مردند.

  صفات و قیودی تلخ و دردناک و مظلومانه وزن احساسی را بیشتر می کند اما وقتی می گوییم مفت، همه به خود می آییم و می پرسیم چرا؟

  به خاطر این که مسؤولی خواسته نانی در کف یکی از بستگان بگذارد و به جای اتوبوس یک شرکت معتبر به شخص سپرده است؟

  چون راننده بی مبالات بوده و قبل از سفر، ترمز را بررسی نکرده یا می دانسته و ساده انگاشته است؟

  در جنگ هزاران نفر می میرند و بمب و موشک و گلوله انتخاب نمی کند. در بیماری جسم در جدال قرار می گیرد و ببازد می میرد. در کهولت جز تسلیم و رضا کو چاره ای؟ در سانحه، شاید خود شخص بی احتیاطی کرده که پرتاب شده و در خودکشی انتخاب بوده است.

  در تصادف اما هیچ یک نیست. هیچ انتخاب و قسمتی نیست. مفت ترین نوع مرگ است. آن قدر مفت که برای دوستان و عزیزان بسیار گران و تحمل ناپذیر می افتد و کلمه ای فراتر از کلیشه های سرد باقی نمی گذارد.

  همۀ ما خوانده ایم که از دکتر حسابی پرسیدند جهان سوم چگونه جایی است و او پاسخ داده جایی که اگر بخواهی کشورت را آباد کنی خانه ات را ویران می کنند و اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی کشورت را باید ویران کنی.

  مشخص نیست این سخن واقعا از دکتر حسابی باشد یا نه اما اگر از من ناحسابی بپرسند جهان سوم چگونه جایی است پاسخ می‌دهم: جایی است که در آن آدم ها مفت می میرند، مفت!

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار