کد خبر: ۲۴۵۱۷
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۴
در باب برنامه ششم توسعه
 برنامه ششم توسعه قریبا آماده ارایه به مجلس می شود، در این رابطه نکات بسیاری بایستی مورد توجه باشد که بطور خلاصه به بعضی از انها می پردازیم :
 
ü دلایل بزرگ شدن دولت و اینکه دو گروه از وظایف که قاعدتاً نباید دولتی باشند به دولت بار شده­اند یعنی : وظایف اقتصادی که بیشرشان باید به کارفرمایان خصوصی سپرده شوند و وظایف محلی که بیشترشان باید در حوزه اختیارات مدیریت­های محلی یا شهرداری­ها ساماندهی شوند کماکان مسکوت مانده است .
 
ü می دانیم که در حال حاضر بیشتر وظایف اقتصادی را شرکت­های دولتی انجام می­دهند، و بیشترشان هم زیان­ده هستند! بهره­وری فعالیت­ شرکت­های دولتی در غیاب اصل رقابت پذیری بسیار پائین است و این بسیار طبیعی است.
 
ü بودجه شرکت­های دولتی به تنهایی سه برابر بودجه عمومی دولت است.
 
ü بالا بودن ریسک اقتصادی هیچ انگیزه­ای برای کارفرمایان و کارآفرینان خصوصی باقی نمی­گذارد. در این شرایط بیشتر فعالیت­های اقتصادی در انحصار دولت قرار می­گیرد و شرکت­های دولتی علیرغم پائین بودن بهره­وری و زیان­ده بودن همچنان به بقاء خود ادامه می­دهند.
 
ü در این میان بیشتر شرکت­های ظاهراً خصوصی نیز وابستگی بالایی به دولت دارند و می­توان آنها را به درستی بخش شبه دولتی نامید.
 
ü از سوی دیگر وظایف مدیریت­های شهری به انجام خدمات فیزیکی مانند دفع زباله، مرمت خیابان­ها، نظارت بر ساخت و سازهای شهری و مانند آن محدود شده و بخش بزرگی از خدمات اجتماعی و فرهنگی که پیش از این توسط شهرداری­ها انجام می­شد عملاً به سازمان­های دولتی واگذار شده است.
 
ü علاقمندان به این موضوع می­توانند قانون بلدیه تهران و قوانین سالهای پس از آن را مرور کنند. بیشتر این وظایف به تدریج در دهه­های گذشته از شهرداری­ها جدا شده و به دستگاه­های عریض و طویل دولتی سپرده شده­اند.
 
ü بزرگ شدن بیش از اندازه دولت بوروکراسی عظیمی را بر دولت تحمیل کرده که نتایج آن کاملاً مشهود است چرا این دو گروه از وظایف به دولت بار شده­اند ؟ مهم­ترین دلایل اینها هستند :
 
1. وابستگی بیش از اندازه اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی که رأساً توسط دولت استحصال می­شود، و خود به خود بیشتر وظایف به سوی آن سوق می­یابند و دولتی می­شوند.
 
2. تمرکزگرایی بیش از اندازه دولت و علاقمندی آن به کنترل بر همه امور، حتی اموری که ماهیتاً نباید دولتی باشند.
 
ü برای حل و فصل این مشکلات هر یک از قوا باید مستقلاً کار خودشان را بکنند، این استقلال به معنی آن نیست که نباید با هم همکاری کنند. برنامه­های توسعه راهنمای عمل کل نظام است. برنامه­های پنج ساله توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جایگاه رسیدگی به بنیادی ترین مسائل کشور و حل و فصل آنهاست. مرور پنج برنامه توسعه پنج ساله گذشته نشان می­دهد که برای کاستن از بوروکراسی عظیم دولتی و کوچک­سازی و چابک سازی دولت هیچ گام اساسی برداشته نشده و دولت در سه دهه گذشته همچنان بزرگتر شده است، چنان­که حتی مسئولان نظام اداری کشور نیز از آن انتقاد می­کنند. ولی این انتقادها سازنده نیستند زیرا به ریشه مشکلات یعنی وابستگی اقتصاد کشور به درآمد فروش نفت (که به دلایل روشن معادل قیمت تمام شده و با حداقل میزان فروش است) و تمرکزگرایی بیمارگونه در مدیریت دولتی کوچکترین اشاره­ای نمی­کنند. به زبان روشن­تر اجازه چنین انتقادی را ندارند.
 
ü پنج برنامه­ای که پشت سر گذاشتیم همواره رشد اقتصادی 8 درصد را به مردم وعده می­دادند. اخیراً معلوم شد که رشد اقتصادی واقعی نزدیک به منفی 6 درصد بوده است. بعضی آن را به حساب بی مبالاتی­های اقتصادی دولت­های نهم و دهم می­گذارند.
 
ü اگر نیک بنگریم در همه برنامه­های گذشته این نرخ رشد منفی بوده یا دست کم از نرخ رشد 8 درصد مورد ادعای برنامه­های توسعه بسیار کمتر بوده است. با این ساختار از تدوین برنامه­های توسعه پنج ساله اصلاً نمی­توان انتظار توسعه داشت.
 
ü به جرأت می­گویم پنج برنامه­ توسعه­ای که پشت سر گذاشته­ایم هیچ گونه دستاورد مهمی نداشته­اند. اگر برنامه­های ششم و هفتم نیز بر همین منوال تدوین شده و خواهند شد، بهتر است هرگز تدوین نشوند.
 
ü باید پر سید آیا تدوین کنندگان برنامه توانایی تدوین برنامه­های بهتر را نداشته­اند و همه مشکلات را باید به گردن برنامه نویسان بگذاریم؟ یا نکات دیگری دیده نشده؟
 
ü مشکل نه از ناتوانی تدوین کنندگان برنامه، بلکه از شیوه تدوین برنامه است. تا زما نی که مدیریت عمودی و از بالا به پائین اعمال می­شود، خواهیم دید که برنامه­ها هم از بالا به پائین نوشته می­شوند.
 
ü این برنامه­های فرمایشی خود به خود ماهیت توسعه­ای نخواهند داشت، زیرا هیچ بازخوردی از پائین به بالا را برنمی­تابد.
 
ü در سال­های اخیر دولت با مشکلات کسری بودجه مواجه بوده است. دولتمردان هم گاه به خود اجازه می­دهند که پنهان کاری را کنار گذاشته و آشکارا از آن سخن بگویند. آیا علت آن درونی است یا بیرونی؟ منظورم از علت بیرونی مشخصاً تحریم­های اقتصادی هستند. تحریم­ها تأثیر داشته­اند. ولی بیشتر مشکلات بودجه معلول عوامل درونی است. یک اقتصاد تک محصولی خود به خود مستعد تحریم است، ولی اقتصاد مولد را نمی­توان تحریم کرد. امروزه بزرگترین رقیب اقتصادی آمریکا کشور چین است. آمریکا اگر می­توانست شاید چین را هم تحریم می­کرد.
 
ü از همه مهمتر اینکه : بررسی ساختار بودجه دولت نشان می­دهد که بخش بزرگی از درآمدهای نفتی همواره به مصرف جاری می­رسند و بخش عمده هزینه­های جاری صرف پرداخت حقوق و دستمزد به شمار انبوه حقوق­بگیران و مزدبگیران دولتی می­شود. این در شرایطی است که سطح پرداخت­ها بسیار پائین است و با حداقل هزینه­های زندگی هم برابری نمی­کند.
 
ü اساساً هزینه­های جاری باید از محل درآمدهای جاری تأمین شوند و درآمد فروش نفت را نباید درآمد جاری بلکه باید سرمایه تلقی کرد.
 
ü درآمدهای جاری دولت به دلیل کاهش فعالیت­های اقتصادی در بخش خصوصی و پائین بودن درآمد­های مالیاتی دولت به هیچ روی پاسخگوی هزینه­های جاری نیست. حتی بخشی از درآمدهای مالیاتی که در بودجه­های سنواتی نوشته می­شوند صوری هستند. برای مثال بخش قابل توجهی از درآمدهای مالیاتی دولت را مالیات بر حقوق کارکنان دولت تشکیل می­دهند، که اصالتاً درآمد به شمار نمی­روند و به قول معروف از این جیب به آن جیب هستند.
 
ü همچنین بخشی از درآمد فروش خدمات نیز درآمد واقعی به حساب نمی­آیند، زیرا در شرایط کنونی قیمت تمام شده بسیاری از خدمات دولتی بالاتر از بهایی است که از مشترکین دریافت می­شود، و حتی قانون هدفمند کردن یارانه­ها هم نتوانست این معادله نابرابر را چندان تغییر دهد.
 
ü در مورد اینکه آیا نبود سازمان مدیریت و برنامه­ریزی( قبل از احیاء) بر مشکلات نظام اداری افزوده است باید اشاره نمود : گاه گمان می­رود که تعطیل شدن سازمان مدیریت و برنامه­ریزی، یا سازمان برنامه و بودجه سابق یکباره و در زمان دولت نهم روی داده و تأثیر نامطلوبی بر شیوه مدیریت دولتی گذاشته است. باید پذیرفت که این سازمان پیش از آن هم عملاً تعطیل بود و با تدوین صوری بودجه­های سالیانه و تدوین برنامه­های ناکارآمد توسعه به حیات ظاهری خود ادامه می­داد.
 
ü واقعیت این است که ساختار ناکارآمد برنامه­های توسعه، ترکیب نامتناسب و نامطلوب بودجه، و بزرگ شدن بی اندازه دولت ریشه­های مشترکی دارند و یک موضوع هستند که از دیدگاه­های متفاوت بدانها نگریسته می­شود، فعالیت این سازمان زمانی می­تواند امیدوار کننده باشد که در ساز و کارهای کلی نظام اداری و اجرایی کشور بازنگری اساسی شده باشد.
 
ü نقش سازمان امور اداری و استخدامی کشور که متولی سامان دادن به مدیریت نظام اداری مملکت و پاسخگوی چگونگی تشکیلات دولتی و حل و فصل امور نیروی کلان در اختیار دولت از بدو استخدام تا تعیین تکلیف وظیفه بگیری به صور مختلف اعم از شاغل، بازنشسته، اداری، علمی، قضایی
 
چگونگی تامین نیروی انسانی و آموزش انان در مراحل مختلف، شرایط احراز مدیران، بهبود روشها، ارزش یابی و سیستم تشویق و توبیخ، طبقه بندی مشاغل و بسیاری مسایلی اساسی از این دست تا قبل از ادغام بود - در این شرایط، حاشیه ای تلقی شده و کماکان با همه استدلالها از لحاظ جدا شدن از سازمان برنامه، بدون توجه و بلا اقدام مانده است. بر این مبنا بخشی از امور مهم حکومت بدون مسیول و پاسخگو مانده و بشدت بر معضلات افزوده است.
 
بقول حافظ وظیفه من گفتن است و بس
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار