حمید نجف
روزنامهنگار
یک هفته از حادثه دلخراش پلاسکو میگذرد، رخدادی که در میان بهت و حیرت ملت ، رشیدترین فرزندان این مرز و بوم را در کام خود کشید و داغی بس بزرگ و عمیق بر دل همه ما گذاشت. طی این مدت در کنار تلاش سربازان جان برکف آتش نشانی برای بیرون کشیدن همرزمان خود از زیر آوار، شاهد حرف و حدیثهای فراوان و بعضا عذاب آوری بودیم. هر کسی به نسبت جایگاه داشته و
نداشته خود، تفسیری از این ماجرا داشت، گروهی مجدانه در پی مقصر بودند و دسته ای به دنبال توجیه و فرار از مسئولیت، عده ای مالک را مقصر میدانستند و بعضی مستاجران را ناتوان از حفظ ایمنی. سیاسیون هم طبق معمول کاسه کوزه ها را بر سر هم می شکستند و با پیاده نظام خود یا همان رسانه های محفلی به جان یکدیگر افتادند. دستهای بی درد این محشر عظیم را ، به پس زمینه تصویر خود بدل کردند و گروهی شهرت طلب بر آمار سکانسهای کذایی خود افزودند. در این شهر فرنگ هر کسی به کاری مشغول بود و نمدی برای خود می بافت. مردم هم صحنه ها آفریدند ، بعضی زیبا و برخی تلخ و زشت ، این وسط کمتر کسی به فکر پلاسکوهای آینده بود ، پلاسکوهایی که خطر در کمین آنان است. ساختمانهای بی شماری که چون قارچ سمی ، ظاهری دل فریب دارند و طعمی کشنده و تلخ، اگر میخواهیم خون عزیزترین فرزندان وطن را پاس داریم ، مجبور به پذیرش درسی تلخ هستیم. تجربه ای که به ما میآموزد، در مصیبت از جدل پرهیز و با هم مدارا کنیم، مسئولیت کار خود را قبول و در صورت اشتباه عذرخواهی کنیم. درس پلاسکو یعنی پیشگیری از حوادث بعدی ، یعنی حرکت به سمت ایمنی با همراهی و خرد جمعی ، یعنی اصلاح ساختارهای قدیمی و معیوب اداری.
درس پلاسکو یعنی تقویت اخلاق، ایجاد محبت و پرهیز از اختلاف، باید از پلاسکو پند اولویت بندی پروژه ها را بیاموزیم. از آتش پلاسکو جسارت کارکردن صادقانه، از آوار آن استواری، پایداری و مبارزه با مشکلات و از شهیدان پلاسکو از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری را بیاموزیم. شاید این تجربه و درس پر هزینه و سنگین آغازی باشد، برای پایان اینگونه حوادث دلخراش در آینده، دیگر خود دانید.