دست احمدینژادی ها برای انتخابات 96 بالاخره رو شد، آنها بیش از این نمیتوانستند منتظر شرایط پیشبینی ناپذیر آینده باشند. حمید بقایی نامزد انتخابات 96 شده است؛ نزدیکترین فرد به محمود احمدینژاد. به یک معنا آنها نخواسته اند آنچه را که بدنه و سرمایه اجتماعی خود می دانند به جا و یا فرد دیگری شیفت کند. همین هم هست که بی صبری به خرج داده و این نامزد را رونمایی کرده اند. اما به واقع چرا از میان چهره های مختلف پیرامون محمود احمدی نژاد، حمید بقایی برای انجام این وظیفه انتخاب شده است ؟ چه اتفاقی در جلسات محرمانه اتاق فکر احمدی نژادی ها رخ داده است؟
*نسخه محمود احمدی نژاد برای یک انتخابات
بهتر است همین ابتدا، شفاف و صریح، برخی نکات را کنار هم قرار دهیم تا اجازه بسط و گسترش این تحلیل که عنصر «یکبارگی» در این تصمیم موثر بوده را ندهیم. محمود احمدی نژاد شخصا قصد حضور در انتخابات را داشت. او این تصمیم را ماهها پیش اتخاذ کرده بود. همه چیز طبق برنامه پیش می رفت. سخنرانیهای استانی شهر به شهر و محله و به محله دنبال می شد و شیب انتقادها از وضع موجود نیز به تدریج افزایش می یافت.
ناگهان اما یک رخداد غیرمنتظره، معادلات او را بهم ریخت. محمود احمدی نژاد از حضور در انتخابات نهی شد. حالا او مانده بود و یک انتخابات. نگاه ها به این دوخته شد که سرمایه اجتماعی او به کدام سمت خواهد رفت و اینکه او چه کسی را به نمایندگی از خود راهی انتخابات خواهد کرد. تا همین امروز این بحث، بارها و بارها محل تحلیل و گمانه زنی بود. او اما مکرر گفت که بنای حمایت از کسی را ندارد. بیانیه می داد و اطرافیان نزدیک به او هم بر این مساله تاکید می کردند. برای تحلیلگران اما سخت بود که به همین سادگی او را از لیست مولفه های موجود در ماجرای انتخابات 96 حذف کنند. حدس آنها درست بود ؛ احمدی نژاد برای انتخابات برنامه داشت.
خبرها در مورد نامزد مورد نظر محمود احمدی نژاد زیاد بود. برخی معتقد بودند این فرد غلامحسین الهام خواهد بود . برخی دیگر هم نام هایی از افراد سابق کابینه را مطرح می کردند و از ارتباطات پنهانی آنها با رییس سابقشان سخن به میان می آوردند. باز یک اتفاق غیر منتظره رخ داد. احمدی نژاد بیانیه داد و همان حرف های تکراری در مورد عدم حمایت از فرد خاصی در انتخابات 96 را به همه یادآوری کرد. در این بیانیه آمده بود:« اینجانب عضو هیچ جناح و حزب و گروهی نیستم و خود را تنها قطره ای از اقیانوس زلال ملت ایران و خادم آنان می شمارم و این امر را یک افتخار ابدی می دانم. از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است. ممکن است برخی افراد یا جریانات و جناح ها به خاطر منافع گروهی، اخبار و شایعاتی تحت عنوان حمایت از شخص خاصی به نقل از اینجانب منتشر نماید. صریحا اعلام می نمایم که این نوع شایعات و اخبار حتی اگر از زبان نزدیکان اینجانب باشد ، خلاف واقع است و قویا تکذیب می شود.»
احمدی نژاد که این حرف ها را قبلا هم در ماجرای نهی گفته بود، پس چه نیازی به طرح مجدد، آن هم از این فاصله باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری داشت. همه اخبارِ آن چند روز مرور شد برای پیدا کردن مخاطب نامه احمدی نژاد. برخی معتقد بودند او این نامه را نوشته تا مبادا جامعه هدف او فکر کند سعید جلیلی، احمدی نژاد دوران و یا نماینده و مورد تایید اوست. برخی دیگر هم می گفتند منظور احمدی نژاد مهرداد بذرپاش است که نامزدی اش جدی تر از همیشه شده است. نام افراد دیگری نیز همچون حمیدرضا حاجی بابایی به عنوان دلیل بیانیه نگاری احمدی نژاد مطرح بود. حالا اما شرایط تغییر کرده و می توان حدس زد این نامه چرا نگاشته شده است. احمدی نژاد پیش دستی کرده ؛ به همین سادگی !
اجازه دهید ساده تر صحبت کنیم :
1- محمود احمدی نژاد بعد از ماجرای نهی، باید برای آینده سیاست ورزی اش تصمیم می گرفت. او جامعه شناسی را خوب آموخته؛ می داند که نبودش اگر همراه شود با یک «این همانی» توسط چهره های دیگر معنایی جز این نخواهد داشت که او را تبدیل به یک رییس جمهور اسبق صرف یا به قول خودش «رییس دولت های نهم و دهم» خواهد ساخت. این که معنای حذف از دنیای سیاست رسمی را دارد برای او سخت است. نکته همین جاست، در میانه عدم دریافت اجازه ورود به انتخابات و هراس از شیفت آرا، او یک تصمیم گرفته؛ باید فردی را روانه میدان کند که آرا او را لااقل تا آنجا که امکانپذیر است محفوظ نگه دارد در عین حال که نباید این تصویر ایجاد شود که این فرد نماینده اوست. پس قبل از معرفی این فرد باید یک بیانیه پیش دستانه صادر شود قبل از اینکه نوک انتقادات به سوی او نشانه رفته شود .
2- به صورت ویژه باید به این نکته توجه شود که در این چند وقت اخیر بسیاری از رقبای حسن روحانی به این نتیجه رسیدهاند که برای رقابت با حسن روحانی و ایجاد قطب مقابل او بهتر است حرف هایی شبیه محمود احمدی نژاد در سال 84 بزنند. به انگار آنها فقط از این راه است که می توان، حسن روحانی را، هاشمی دوران کرد و با تحریک طبقات خاص اجتماعی، رای او را گرفت و رییس جمهور شد. خاصه اینکه در این چند وقت اخیر برخی از چهره های اصولگرایان چنین گرایشی را از خود بروز داده اند. پس وقت آن رسیده که در این مورد اقدام شود.
3- حالا سوال این است که چرا حمید بقایی انتخاب شد آنهم در شرایطی که اخبار متعددی از نامزدی غلامحسین الهام، عضو سابق شورای نگهبان حکایت داشت؟ یک دلیل را هم می توان با خیال راحت گفت که بعید است این تصمیم حمید بقایی یک نظر کاملا شخصی باشد. در سطح دیگری از تحلیل برخی معتقدند غلامحسین الهام شاید شانس بیشتری از بقایی داشته برای گذر از فیلتر شورای نگهبان . می توان ادعا کرد که محمود احمدی نژاد ماموریت پیروزی برای نامزد مورد نظر خود متصور و منظور نکرده است. او ماموریت دیگری برای این فرد در نظر دارد . این فرد تنها قرار است یک برنامه و هدف داشته باشد؛«خالی نگذاشتن فضا برای برداشت آرا از سبد سرمایه اجتماعی احمدینژاد». طیف هدف احمدی نژاد نیز اصولگرایان و نامزدهای آنها بوده است. به یک معنا حالا که بقایی آمده فقط همین یک ماموریت را دارد. او تا فاصله ای بسیار نزدیک به انتخابات که زمان اعلام تایید صلاحیت هاست می تواند حرف ها و کنشهای زیادی داشته باشد.
4- اگر چه که حمید بقایی عنوان کرده رقیب اصلی خودش را حسن روحانی می داند اما در این محاسبات انتخاباتی اصلا نمیتوان نسبت سیاسی احمدی نژاد و سطح رقابت سیاسی او با اصولگرایان را نادیده گرفت . شاید احمدی نژاد از این اقدام خود ریزش بخشی از آرا اصولگرایان را در نظر دارد. یا بهتر بگوییم او می خواهد محاسبه اصولگرایان برای جذب بخشی از آرا جامعه را بر هم بزند. احمدی نژاد می خواهد این انگاره زنده بماند که کسی در میان اصولگرایان به اندازه او رای ندارد . کسانی که اینگونه فکر می کنن ، حمید بقایی را بازی خراب کن اصولگرایان می دانند.
5- این بازی جدید، اعلام یک کاندیداتوری بوده آنهم در وقت مقرر . باید منتظر واکنش ها به آن بود. شاید که اصولگرایان اصلا حمید بقایی را نبینند مانند جامعه که احتمالا حمید بقایی را نخواهد دید.
*حمید بقایی؛ از ماجرای رولزرویس شاه مخلوع تا پارتیبازی و اقدامی شبیه کودتای اداری
در همین رابطه با اعلام خبر نامزدی بقایی شرق در بخشی از گزارش خود درباره کاندیداتوری حمید بقایی، به حاشیهسازیها و پروندههای او اشاره کرده است.
بقایی یک ماه پس از ارتقای مقام به معاون اجرائی از سوی دیوان عدالت اداری، به علت ارتکاب «برخی تخلفات» در سمت ریاست سازمان گردشگری، به مدت چهار سال از هرگونه خدمت دولتی محروم شد. اما پس از مدتی این حکم از سوی قضات دیوان نقض و مجددا به دادگاه تجدید نظر ارجاع شد. مرحله تجدیدنظرخواهی که طولانی شد، از حجتالاسلام محمدجعفر منتظری رئیس دیوان عدالت اداری درباره علتش سؤال کردند. او در پاسخ گفت: «آقایان در این مرحله از بند «پ» (کنایه از پارتیبازی) استفاده کردند». مدتی بعد خبرنگاری در حاشیه سفرش به نیویورک از او پرسید که رئیس دیوان عدالت اداری شما را متهم به استفاده از بند «پ» در پروندهتان کرده است، چه توضیحی دارید؟ او گفت: «هر جای قانون دیوان عدالت اداری را که گشتیم، چیزی به نام بند (پ) پیدا نکردیم بنابراین ایشان توضیح دهند منظورشان از بند (پ) چیست تا من بررسی کرده و پاسخ آن را بدهم؛ چراکه ایشان طوری صحبت کردهاند که ما واقعا فکر کردیم بند (پ) یک ماده قانونی است». دقایقی بعد از انتشار این مصاحبه رئیس دیوان عدالت اداری در پاسخ به اظهارات بقایی، گفت: «حالاحالاها باید بگردید تا بند «پ» را پیدا کنید. در آینده نزدیک و در مدت کوتاهی نتیجه اعلام خواهد شد. ما همیشه به دولتمردان توصیه میکنیم به مردم وعدهای ندهند که نتوانند به آن عمل کنند؛ پس خودمان هم باید اینگونه باشیم. من هم نمیتوانم زمان دقیق اعلام کنم اما شعبه موردنظر در حال رسیدگی است و سعی میکنیم در اولین فرصت اطلاعرسانی کنیم». سرانجام و پس از گذشت یکسالو چند ماه از تجدیدنظرخواهی حمید بقایی نسبت به حکم محکومیتش، رئیس دیوان عدالت اداری گفت که پرونده ایشان نهایی و حکم صادر شد. محکومیت انفصال ایشان منتفی شده است. برائت ایشان هم منتفی شده است.
*ماجرای رولزرویس
بقایی در زمانی که رئیس سازمان میراث فرهنگی بود، مدعی شده بود که چمدان حاوی اسناد محرمانه جنگ جهانی دوم و برخی نامهنگاریهای وزارت خارجه مربوط به قبل از انقلاب در خودروی رولزرویس شاه مخلوع پیدا شده است. اما یکی، دو ماه بعد، علیرضا مقیمی مدیرعامل منطقه آزاد ارس و مدیر سابق کاخ موزه نیاوران چند روز بعد از دستگیری گفت شایعه کشف اسناد از کیف شاه در کاخ نیاوران با طراحی حمید بقایی برای انحراف افکار عمومی از سخنان جنجالی وی درباره ترکیه صورت گرفته بود.
ماجراهای بقایی به همینجا ختم نمیشد و یکی از جنجالیترین تصمیمات هیئت دولت محمود احمدینژاد، حدود هشت ماه به پایان دوره ریاستجمهوری، به او واگذار شد. طبق مصوبهای که به «طرح مهرآفرین» مشهور شد، مجوز استخدام هزارو ۵۰۰ نفر به بقایی، معاون وقت اجرائی رئیسجمهور واگذار شد. محمدرضا خباز، عضو هیئت تطبیق مصوبات دولت با قوانین، این مصوبه دولت احمدینژاد را «نماد کودتای اداری» خوانده و گفته بود: «این مصوبه یکپارچه مغایر قانون است. بهتر بود دولت به جای این مصوبه طولانی، یک خط قانون تصویب میکرد و مینوشت همه دستگاههای اجرائی و نظارتی مانند مجلس تعطیل و اختیارات به آقای بقایی واگذار شود، زیرا در بسیاری از بندهای این مصوبه گفته شده است که همه قوانین قبلی و هرگونه ممنوعیت لغو میشود و مجوز استخدام بدون درنظرداشتن موقعیتها اعطا خواهد شد».
احتمالش ضعیف است که رابطه بقایی و احمدینژاد تضعیف شده و یار همواره، بدون رایزنی رئیس سابق وارد گود انتخابات شده باشد. بعید نیست که رئیس دولت مهرورز، در اقدامی عجیب یا جدید در ماههای آتی تصمیم تغییرناپذیر خود را تغییر دهد. او که خود از ورود به بازی انتخابات منع شده، ممکن است برای برهمزدن بازی اصولگرایان وارد عرصه شود تا «از حقانیت جناب آقای بقایی تا آخر دفاع کند».