کد خبر: ۴۸۸۱۵
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۹
علي سرزعيم
تحليلگر اقتصادي
برخي از انديشمندان علوم سياسي تلاش کرده‌اند ملاک‌هايي عرضه کنند تا بر اساس آنها بتوان تعاريف بينابيني نيز از پوپوليسم در عرصه سياست عرضه نمود. در اين تعريف شاخص‌هاي پوپوليسم به اين شرح است:
1. يک پوپوليست پيوسته بر توده مردم تاکيد مي‌کند ولي همزمان با نخبگان و عالمان و روشنفکران جامعه مي‌ستيزد. علت اين رفتار پوپوليست آنست که توده مردم قدرت تشخيص ندارند و به راحتي مي‌توانند تحريک يا اقناع شوند ولي نخبگان اهل چون و چرا هستند و به همين دليل به سادگي به تفسيرها، وعده‌ها و خواسته‌هاي پوپوليستها اعتماد نمي‌کنند.
2. پوپوليستها بيشتر روي فساد و ناکارايي موجود در سيستم سياسي مانور کرده و سعي مي‌کنند با اغراق در فساد مردم را به نهادهاي موجود بدبين ساخته و خود را متفاوت از ساخت سياسي و نهادهاي آن نشان دهند پوپوليستها ادعا مي‌کنند که کليه نهادها به تسخير نخبگان و اشراف جامعه درآمده است و ديگر منافع توده مردم را نمايندگي نمي‌کنند.
3. پوپوليستها تعمدا شکاف فقير و غني را برجسته کرده و تلاش مي‌کنند نابرابري و فاصله طبقاتي را به مساله اصلي سياست تبديل کنند. اگر در اين کار موفق شوند مسئله بازتوزيع اقتصادي به جاي اقدامات محرک رشد، مهمترين وعده آنها مي‌شود.
4. پوپوليستها تنها وعده‌هاي جذاب ارائه مي‌کنند اما در مورد 1) نحوه تامين مالي آن وعده‌ها، 2) چگونگي تحقق آن وعده‌ها سخني نمي‌گويند. پوپوليستها از ارائه برنامه طفره مي‌روند و اگر برنامه اي نيز عرضه کنند آن برنامه بيشتر يک سري کلي گويي است و فاقد مشخصاتي چون بازه زماني تحقق، شيوه تامين مالي، سازوکار اجرايي و ... است.
5. پوپوليستها بر ساده سازي مشکلات پيچيده تمرکز کرده و راه حلهاي ساده انگارانه از مسائل عرضه مي‌کنند. به عنوان مثال مي‌گويند اگر صنايع کشور نمي‌تواند کالاي قابل رقابت با محصولات خارجي عرضه کنند به اين دليل است که مسئولان فاسد و نالايق بر وزارت صنعت حاکم هستند. گاه مي‌گويند اگر کشور پيشرفت نمي‌کند به اين دليل است که مسئولان نمي‌خواهند کشور پيشرفت کنند چرا که صرفا دنبال منافع خود هستند ولي اگر آنها بر سر کار بيايند چون دنبال خير عامه هستند تحولات شگرف و مثبتي قريب الوقوع خواهد بود.برخي پژوهشگران معتقدند که اگر اين پنج ويژگي با هم حاضر باشند يا تعداد زيادي از آنها رخ دهد آنگاه مي‌توان تعبير پوپوليسم را به کار برد اما اگر تنها يک يا دو مورد از اين موارد وجود داشته باشد اطلاق اين لفظ غيرمحتاطانه خواهد بود. با اين تفسير مي‌توان با صراحت مطرح کرد که چه چيز پوپوليسم نيست؟
ساده صحبت کردن لزوما پوپوليسم نيست. اينکه يک سياستمدار بتواند به زبان ساده با مردم صحبت کند نه تنها عيبي نيست بلکه يکي از امتيازات وي است زيرا به وي امکان برقراري ارتباط با جامعه مي‌دهد. آنچه مذموم است ساده ديدن مسائل و ساده‌انديشي است و روشن است که ميان اين دو بسيار تفاوت وجود دارد.طرفدار فقرا و بازتوزيع بودن لزوما پوپوليسم نيست بلکه يکي از وظايف سياستگذار آنست که مانع شود نابرابري در جامعه تشديد شود. پوپوليسم وقتي ظاهر مي‌شود که رشد اقتصادي به کلي فداي بازتوزيع شود. حتي اگر رشد اقتصادي در حد کمي‌به خاطر بازتوزيع آسيب بيند نمي‌توان به آن لفظ پوپوليسم را اطلاق کرد اما اگر اين آسيب و زيان رشد در اثر سياستهاي بازتوزيعي شديد باشد آن وقت سياستها پوپوليستي بوده است طرح داعيه مبارزه با فساد به معني پوپوليست بودن نيست و اتفاقا سياستمدار خوب کسي است که دغدغه مبارزه با فساد داشته باشد اما اگر کسي تنها اين مسئله را داشته باشد يا فساد را تنها يا عمده‌ترين مسئله کشور و مهمترين عامل عقب ماندگي قلمداد کند بايد به او مشکوک بود و ظن رفتار پوپوليستي را در مورد او داد.نقد نهادهاي سياسي موجود و نخبگان موجود لزوما پوپوليسم نيست اما اگر طوري وانمود شود که گويي همه عالمان و نخبگان مزدور اقليت ثروتمند شده‌اند و همه نهادهاي سياسي موجود در بست تحت سيطره آنهاست آنگاه ظن پوپوليسم تقويت مي‌شود. ترفندهاي تبليغاتي در عرصه سياست مثل رقيب هراسي و اشاعه اينکه اگر رقيب حاکم شود جنگ داخلي يا خارجي در خواهد گرفت در بدترين حالت مصداق عوام فريبي است و تنها با تعريف خيلي وسيع از پوپوليسم سازگار است ولي با تعريف محدود يا تعريف بينابيني سازگار نيست.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار