کد خبر: ۵۵۸۸۰
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۴
کورش شرفشاهی

سانچی هشت روز روی دریا در آتش سوخت تا به زیر آب رفت. آنچه دیده می شد، آتش بود و نفتکشی که می سوخت و آنچه دیده نمی شد، 32 خدمه این نفتکش بود. از همان لحظه انفجار، مردم ایران داغدار خدمه بودند و هیچ کس واقعیت را نمی گفت. با وجود آنکه چینی ها همان روز اول اعلام کرده بودند که در شرایط موجود، امکان زنده ماندن هیچیک از خدمه وجود ندارد، اما مسوولان کشورمان دایم از زنده بودن خدمه سخن می گفتند و بر اعزام نیرو برای بیرون آوردن خدمه تاکید داشتند. اولین خدمه را در حالی پیدا کردند که در اثر شدت سوختگی، امکان شناسایی نداشت. خدمه دوم و سوم نیز شرایطی بهتر از اولی نداشتند اما باز هم مسوولان تاکید داشتند که خدمه سانچی زنده هستند. تا آنکه کشتی به زیر آب رفت، مسوولان اشک ریختند و جان باختن بقیه خدمه را تایید کردند. چرا از همان روز اول واقعیتها را مطرح نکرده بودیم. چرا همواره سعی داریم به مردم کشورمان شوک وارد کنیم. هنوز حادثه پلاسکو را به خاطر داریم. مدتها آتش نشانان زیر شعله های آتش می سوختند و در آن روزها نیز خانواده آتش نشان را امیدوار نگه داشته بودیم. این سیاست بازی با احساسات مردم چه معنایی دارد؟ کدام عقل سلیمی می پذیرد در دمای ناشی از سوختن نفت که امکان نزدیک شدن کشتی های امدادی را نمی دهد، انسانی بتواند به حیات خود ادامه دهد؟ چه اشکالی دارد که به صراحت اعلام کنیم به دنبال بیرون کشیدن اجساد قربانیان هستیم؟ البته امیدواری بسیار خوب است، اما امید دادن هم شرایط خاص خودش را دارد. هنگامی که فردی به بیماری لاعلاجی دچار می شود، پزشک در اولین گام به خانواده اش اعلام میکند تا خودشان را برای هر شرایطی آماده کنند و این را بهترین روش می دانیم. چرا هنگامی که می دانیم روزنه های امید از کورسو هم کمتر است، آنچنان امید می دهیم؟ بدتر اینکه علی ربیعی اعلام میکند چینی ها همان روز اول اعلام کرده بودند که امکان زنده بودن خدمه سانچی صفر است. به هر حال با فرو رفتن سانچی به زیر آب، همه امیدها به زنده بودن خدمه سانچی از بین رفت و خانواده های آنان در سوگ فرو رفتند و یک باره به تمامی خانواده ها اعلام کردیم که عزیزانشان را از دست دادند. در آرزوی صبر برای داغداران هستیم.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار