مینا ابراهیمی بسابی
جامعه شناس
ضربالمثلهایی نظیر "دنیا را آب ببرد او را خواب می برد،"، "سرش را مثل کبک کرده زیر برف"، "طرف آب در دلش تکان نمیخورد"، "سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند" را بارها در مواقعی خاص شنیدهایم.
امروزه اما با تأسف بسیار باید گفت رفتار برخی مردم مصداقی برای این ضرب المثل ها شده و به صورت عینی و عملی در تعامل افراد در جامعه این نوع از بی تفاوتی اجتماعی و انفعال را در بسیاری از عرصهها و پدیدههای زندگی اجتماعی خصوصاً حق و حقوق شهروندی، اوضاع معیشتی و رفاهی نامناسب، تصادفات و حوادث رانندگی، مسئولیت و مشارکت اجتماعی و سیاسی و حوادث طبیعی و غیر طبیعی شاهدیم.
این روند نشانگر ظهور آفتی به نام بی تفاوتی اجتماعی است. هر چندکه مختص جامعه ایران نیست و با شدت و ضعف در تمامی جوامع دیده میشود اما تحت تأثیر شرایط در جامعه ما سریعاً و عمیقاً رشد نموده و بخشی از جامعه را بی تفاوت و شخصی گرا و بدون مشارکت فعال در رویدادهای سیاسی و اجتماعی بار آورده است.
در مقابل توجه و دقت بیش از اندازه برخی مسئولان به مسائل و درگیرهای سیاسی زمینه عدم اگاهی نسبت به وضعیت موجود در بطن جامعه را فراهم کرده است به گونهای که ما به رفتارهای غیر پاسخگو و شعارهای همیشگی در حل معضلات و سخنان شعاری برخی مسئولان عادت کردهایم. چندان که در بسیاری از موارد جامعه به دردهای خود مشغول است و مسئولان به درگیریهای سیاسی و حزبی.
این رویکرد در رفتارهای مردم و مسئولان سبب شده تا جامعه روحیه مطالبه گری را از دست داده و نارضایتی اجتماعی خزندهای زیر پوست اجتماع بوجود بیاید. نارضایتی که در درازمدت دوری مردم از مسئولان را در پی خواهد داشت.
مشغولیت فراوان و تلاش برای تأمین مخارج زندگی، افکار و رفتارهای ما را بر اساس معادله هزینه و فواید اقتصادی شکل داده است. بعضی از ما این روزها به مردمی تبدیل شدهایم که با انکار هر رفتار جمعی سودمند برای عامه مردم و اقتصاد کشور به سود و زیان شخصی خود میاندیشیم و در برابر کلیت جامعه احساس وظیفه و مسئولیت نمیکنیم.
نمونه این رویکرد هجوم مردم به بازار طلا و سکه و دلار یا احتکار کالا در شرایطی است که همه می دانیم این رفتار به زیان کشور بوده و اقشار بسیاری را برای تأمین معاش با مشکل مواجه میکند.
متاسفانه امروزه رفتار ها حاکی از آن است که سطح مهربانی، اعتماد و مدارای اجتماعی در جامعه کاهش یافته و بسیاری از ما ترس از دست دادن منافع و نیز عطش حفظ منافع مادی و شخصی را داریم و منافع جمعی را از یاد بردهایم.
شرایط کنونی جامعه و عدم حمایتهای دولتی سبب شده تا بسیاری از شهروندان به ویژه نسل جوان از آینده شغلی خود مطمئن نبوده و بدون این احساس امنیت روانی ترجیحاً از هر نوع نقش آفرینی اجتماعی و حتی تعامل در روندهای سیاسی جامعه خودداری کنند. این روند که در شرایط کنونی به زیان وحدت همگانی و حفظ ارمان های ایران اسلامی است باید تغییر یابد.
به نظر میرسد برای رهایی از این دور باطل و خروج از دایره بی تفاوتی اجتماعی باید با آموزش و جنبش و مشارکت همگانی از فردگرایی به سمت خرد و منافع جمعی، نوع دوستی، اعمال خیر خواهانه، مسئولیت پذیری، و رشد فضایل اخلاقی درتمام زمینهها حرکت کنیم تا جامعهای با نشاط، شاداب، امیدوار پر انرژی، پویا، با روابط عاطفی بالا ودر مسیر رشد و توسعه داشته باشیم به صورتی که از بی تفاوتی سایهای بیش باقی نماند و همانند سالهای نخست انقلاب و جنگ تحمیلی جامعه با فرد و فرد با جامعه معنا شود.