کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
بي شک توليد رمز خودکفايي است، اما براي شکلگيري توليد مناسب که هم نياز داخل را تامين کند و هم نگاهي به بازارهاي جهاني داشته باشد، به گزينههاي متعددي نياز داريم. اينکه توليد بايد قيمت مناسب و کيفيت بالا داشته باشد، اهميت ويژهاي دارد اما توليد نيز نيازهايي دارد که بايد تامين شود. سرمايه در گردش، بازار فروش مناسب، اعتقاد مردم به توليد ملي و ماشين آلات به روز نيز از جمله نيازهاي بخش توليد است. همچنين بخشودگيها مالياتي و بيمه اي، تخصيص مشوقهاي صادراتي، کاهش کاغذبازي اداري، تسهيلات بانکي مناسب و ارايه يارانه به توليد نيز از ديگر مواردي است که ميتواند توليد ملي را متحول کند، اما همه موارد يادشده بيانگر سيستم ايده آل در کشوري است که به صورت واقعي حاميتوليد باشد. اين در حالي است که وقتي توليدکننده ايراني لب به سخن ميگشايد، سراسر گلايه و اشکال تراشي است. شايد توليدکننده را به سياه نمايي متهم کنند، اما وقتي به آمارهاي وحشتناک ورشکستگي و تعطيلي بنگاههاي اقتصادي نگاه ميکنيم، بدين باور ميرسيم که توليدکنندگان حق دارند گلايه داشته باشند. واقعيت اين است که بزرگترين راهکار براي جلوگيري از بحران صنايع، تامين سرمايه در گردش است زيرا توليدکنندگان ناچار هستند مواد اوليه و ماشين آلات مورد نياز براي توليداتشان را به صورت نقدي تهيه کنند و هنگاميکه محصول نهايي را توليد ميکنند، بايد آنرا به صورت مدت دار به فروش برسانند و نتيجه آنکه توليدکننده ناچار ميشود به هر صورت ممکن به دنبال تامين نقدينگي باشد. اين تامين نقدينگي به صورت دريافت تسهيلات اتفاق ميافتد که اگر از بازار آزاد تهيه شود، با درصد بالاي نزول خواران رو به رو ميشود و اگر از بانکها تهيه شود، با درصد بالاي بهره بانکي صورت ميگيرد. متاسفانه بانکها که ميبايست بخشي از نقدينگي خود را صرف اعتبار مورد نياز توليد کنند، هيچ اهميتي براي توليد قايل نيستند و چون بازده توليد مدت دار است، ترجيح ميدهند نقدينگي خود را به واسطه يا واردکننده بدهند. در مواردي هم که بانکها به توليد کننده تسهيلات ميدهند، بهره آن به اندازهاي بالاست که توليدکننده از عهده پرداخت آن برنميآيد. امروزه توليدکنندگان در آرزوي دريافت تسهيلات به بهره تک رقميهستند در حالي بهره تسهيلات دورقميو بالاي 20 درصد است. اکنون سوال اينجاست که کدام توليدي را سراغ داريم که سود آن بالاي 20 درصد باشد تا هم توليدکننده بتواند بهره بانکي را بدهد و هم هزينههاي توليد از قبيل دستمزد نيروي کار، آب، برق، گاز و... را تامين کند و پس از پرداخت همه اين موارد، سودي ناچيز را برداشت کند. امروزه کارفرمايان با وجود سرمايه کلاني که اختصاص داده اند، راضي به سود 10 تا 15 درصد هستند که هرگز به آن نميرسند. متاسفانه چشمانداز توليد و توليدکننده ورشکستگي و تعطيلي است. براي اثبات اين مدعا کافي است آمار کارخانههايي که از سوي بانکها مصادره شده را بررسي کنيم تا متوجه شويم کل کارخانه را بابت بهره بانکي داده و دست خالي از توليد کنارهگيري کرده اند. اين در حالي است که دولت تاکيد دارد بانکها بايد از بنگاه داري فاصله بگيرند در اين صورت کارخانههايي که ناتوان از پرداخت بهره بانکي هستند، به دردسر بزرگتري ميافتند و بايد براي بنگاه اقتصادي ورشکسته خودشان يک مشتري هم پيدا کنند.