حسين خدنگ
روزنامه نگار
اين روزها متاسفانه خبرهاي تلخ و سياه از خبرهاي خوبي که ميشنويم بيشتر است. تصادف، سيل، زلزله و انبوه اتفاقهايي که در رسانهها منتشر ميشود و آخرين آنها آتش سوزي در مدرسه دخترانه اسوه زاهدان و واژگوني اتوبوس دانشجويان دانشگاه آزاد واحد تحقيقات تهران بود که چشمهاي ايرانيها را اشکبار و دلهايشان را از اندوه آکنده کرد.
مرور اين اتفاقهاي تلخ که در يکي دو دهه اخير کم هم نبودهاند نشان ميدهد در فرهنگ ما ايرانيها حلقه مفقودهاي به نام توجه به ايمني وجود دارد که باعث ميشود در برابر حوادث غيرمترفبه طبيعي و اتفاقهاي ناشي از اشتباههاي انساني نظير تصادفها و آتش سوزيها بيشتر از کشورهاي ديگر اسيب پذير باشيم. در حافظه ما ايرانيها تخريب يک بيمارستان نوساز در زلزلهاي نه چندان قدرتمند و يا خراب شدن ساختمانهايي که تازه ساخته شدهاند چيز غريبهاي نيست. مصداق اين اتفاق را ميتوان در زلزله يک سال قبل کرمانشاه ديد. رويدادي که زنگهاي هشدار را در گوش همه ايرانيها به صدا درآورد و نشان داد بي توجهي به ايمني در ساخت و سازها چه تبعات وحشتناکي در پي دارد. اما به راستي چند نفر از ما بعد از آن رويداد تلخ مساله ايمني سازهها در برابر زلزله را جدي گرفتيم؟! نمونه ديگر اتفاق تلخ سوختن دختران شين آبادي در آتش بخاري نفتي بود که هنوز داغش بر دست و صورت اين دختران معصوم هويداست. چرا بايد بعد از اين حادثه دوباره و سه باره کودکان معصوممان با کابوس بخاريهاي نفتي به مدرسه بروند و اين بار داغدار دختران زاهداني باشيم که پروانه وار همديگر را در آغوش گرفتند و سوختند. متاسفانه ما ايراني بعد از هر اتفاق تلخ بيشتر از آنکه به دنبال علت حادثه و درس گرفتن از آن باشيم فقط به دنبال مقصر ميگرديم و تنها خواسته مان محدود به برخورد با مقصر حادثه است. اين در حالي است که اگر در کنار برخورد با مقصر به فرهنگ ايمني و درسهايي که از اين حوادث ميگيريم بپردازيم ايران هيچگاه آنگونه که اين روزها ميبينيم عزادار نميشود. روز گذشته هنوز از بهت خبر دردناک واژگوني اتوبوس دانشجويان بيرون نيامده بوديم که خبري درباره فرونشست دشتهاي جنوب تهران و خطر اين اتفاق براي خطوط ريلي و شبکه گازرساني منتشر شد که از آن به عنوان بمبي ساعتي زيرپاي پايتخت ياد ميکنند. بياييد لحظهاي با خود بينديشيم که مصرف بي رويه از منابع زيرزميني و بي توجهي مان به اصول ايمني در ساخت و سازها در آيندهاي نه چندان دور چه بلايي ميتواند بر سر تهران بياورد. نشست ساختمانها، تخريب خطوط مترو و فروپاشيدن لولههاي گازرساني که انفجارهايي پياپي را در پي خواهد داشت، اتفاقي است که حتي تصورش انسان را به وحشت مياندازد.