کد خبر: ۸۱۱۶۹
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۸

حسین خدنگ

روزنامه نگار

کلمه کارمند اغلب ما را به یاد مردهایی جاافتاده می اندازد که با کت و شلوارهای مرتب، عینک و کیفی چرمی هر صبح با ظرف نهارشان از خانه بیرون می زنند و تا غروب پشت میز کار پرونده بررسی و بایگانی می کنند. بعد هم با پاکتی میوه و چند نان به خانه باز می گردند..... در خانه هم پشت زده به پشتی روزنامه می خوانند و گوششان به اخبار ساعت 9 شبکه یک و دستشان هم به استکان کمر باریک چای تازه دم است. این تصویر پررنگ ترین تصویری است که در ذهن ما دهه شصتی ها از کارمندها وجود دارد. با کمی اختلاف من هم پدرم را همین گونه به یاد می آورم. مردی که از چاپخانه سلطانچاپ در سال های پر التهاب منتهی به پیروزی انقلاب تا دوران پرتنش جنگ تحمیلی در کسوت کارمند نهضت سواد آموزی و بعدها در شرکت آب منطقه ای غرب سی سال از عمرش را صرف کار و تامین معاش خانواده ای پرجمعیت کرد تا برای من الگوی یک کارمند خوب شود. کارمندی که نه از امکانات دولتی استفاده شخصی کرد و نه از رانت بهره گرفت. بعد از سی سال کار درست در آخرین روزهای قبل از بازنشستگی بعد از خداحافظی از همکارانش در پارکینگ همان اداره قلب خسته اش از کار ایستاد تا پایانی نمادین از روزگار کارمندی در سالهای دور برای من باشد. درست مثل اغلب پدرها او هم متعلق به نسلی از کارمندان بود که هم وجدان کاری را می شناختند و هم برای خود اصولی ویژه داشتند. آن روزها نه از "پول چای" و رشوه خبری بود و نه از جیم زدن میان ساعت کاری، نه از سنگ قلاب کردن ارباب رجوع اثری بود و نه از ماموریت کاری خارج و حق ویژه و فیش های نجومی. حقوق حلال کارمندی آب باریکه ای بود که آخر هر ماه خرج لیست بلندبالای هزینه ها می شد و اگرچه سخت اما چرخ زندگی را می چرخاند. کارمندهای آن سالها درست مثل بسیاری از کارمندهای پاک دست و مورد احترام این روزها هر چند از نظر مالی در تنگنا بودند اما هیچگاه اصول و شرافت خود زیر پا نمی گذاشتند و هیولا نمی شدند. هیولاهایی رانتخوار که این روزها متاسفانه به نام نیک کارمندان خدشه وارد کرده اند و برای دیدنشان فقط کافیست نگاهی به عکس دادگاه های برگزار شده برای مبارزه با فساد اقتصادی در بانک سرمایه و پرونده گوشتهای برزیلی و دلارهای پتروشیمی و ... بیندازید. سودجویان در شکل و شمایل کارمندان که برخلاف اغلب کارمندهای پاکدست ادارات و نهادهای دولتی و خصوصی از موقعیت خود برای پر کردن جیبشان استفاده کردند و در روزگار تحریم و سختی چونان راهزنان سرگردنه راه را بر مردم بستند، سند سازی کردند، گوشت دولتی را به قیمت آزاد فروختند، دلار 42000 تومانی را به نورچشمی ها دادند و نه از گرفتن رشوه ترسیدند و نه از وجدان خود حیا کردند. وقتی عکس آنان را در جایگاه متهم می بینید همان کت و شلوارهای یکرنگ و کیف های چرمی و نمادهای کارمندان پاکدست را با خود دارند اما پشت این نقاب هیولاهایی هستند هفت سر که در فساد و زد و بند غوطه ورند و خوشبختانه این روزها دستشان دارد با نظارتهای به موقع و برخوردهای بی اغماض رو می شود تا نام و ارزش کارمندی و زندگی کارمندی به واسطه وجود این فرصت طلب ها لکه دار نشود.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار