کد خبر: ۸۵۲۵۴
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۴

محمود اسعدی

دکتری مدیریت رسانه

ناگهان صدای آشنایی شنیدم. صادق آهنگران! بیش از سی سال پیش همین نوحهها را در جنوب و مناطق جنگی شلمچه می خواند. "کربلا کربلا ما داریم می آییم"! این شعار که با حرارت بسیار با فریاد انبوه جوانان 18 ساله تا پیرمردان محاسن سفید هنگام حمله در شبهای تار و پشت .....خاکریزها زمزمه میشد، "قله ای" را تصویر می کرد که رسیدن به آن بیشتر شبیه رویا بود. بسیاری از آن جوانان اکنون در میان ما نیستند و جام شهادت را نوشیده اند. شاید استاد شفیعی کدکنی در وصف آن ها سروده است:

آن فروریخته گل های پریشان در باد

کز پی جام شهادت همه مدهوشانند

نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد

تا نگویند که از یاد فراموشانند

سال ها بعد جنگ پایان یافت، سی سال در هول و ولا گذشت تا حالا که آرام و بیصدا در کربلاییم. آهنگران با همان چفیه سفید، حمایل سبز و پیراهن سیاه وسط جمعیت روی اتومبیلی با سکویی بلندبالا ایستاده است و می گوید: این صدای انبوه جمعیت نیست، باید صدای شما از همهمه مردم بیشتر باشد و کاروان به فارسی شعار می دهند و تنها چند صد قدم تا ضریح امام حسین فاصله هست، تصور چنین اتفاقی در آن سالها چقدر ممکن می نمود؟ "آهنگران" را تمام شهیدان می شناسند، همانکه به تهییج و تشویق رزمندگان می پرداخت و در اکثر حملات بزرگ نقش مهمی در ترغیب به دفاع داشت. اکنون ایرانیان پس از دو شبانهروز که مسیر هشتاد کیلومتری نجف تا کربلا را پیاده پای و عاشقانه پیموده اند در آستانه حرم سالار شهیدان به عزاداری مشغولند و مردم عراق همچنان با نوشیدنی و غذا به پذیرایی از آنان می پردازند. این محبت بین دو ملت چگونه پدید آمد؟ آیا پایا خواهد بود؟ نقش رهبران در این میان چیست؟ نبود صدام چگونه به رفع کدورتها کمک کرد، آیا این چشمهای گریان که اکنون باهمند، و در رثای مردی اشک میریزد که برای عدالت و حریت به شهادت رسید، می تواند آتش خشم و کینه و کدورت جنگ هشتساله را شستشو دهد؟ آیا شفقت و عطوفت قادر است جای جنگ و خونریزی را بگیرد و دو ملت بی دخالت دیگران به تعالی دین و دنیای خود بپردازند؟ به یاد تاریخ می افتم، در فتح مکه فاتحان جوان شعار می دادند الیوم یوم الملحمه. باید حالا که پیروز شدیم پاسخ دشمن را بدهیم! اما پیامبر شعاری برخلاف آن مطرح کرد: الیوم یوم المرحمه. امروز روز مهربانی کردن است و اینگونه بود که حتی ابوسفیان و خاندانش رام و آرام شدند -اگرچه تبعاتی نیز داشت- اکنون آیا نمی توان به جای زور و خشونت با زبان حلم و رحمت به جذب و جلب مخالفان پرداخت؟ اربعین و عزیمت میلیون ها ایرانی در صحرا و بیابانهای نجف و کربلا اگر همین ویژگی را داشته باشد به مقصد و مقصود خود رسیده است. کربلا نه هدف که وسیله ای برای وصال به معبود است و راه نجف نه مسیر که خود هدف اصلی است. سلوک نه سیر کردن از نقطهای به نقطهای دیگر که خود هدف غایی و نهایی است حتی اگر قدمی برنداشته باشی همینکه در مسیر افتادی کافی است. انگار حرکت اصلی در ذهن است که آدمی را به سیر و سلوک وامیدارد. قدم و قلم بهانه است؛ اما ازآنجاکه گفته اند «لاشرف مع سوء الادب»، هر کاری آدابی دارد حتی سفر و سیر و سلوک که اگر لطایف و ظرایف آن رعایت شود زیبا و گوارا است.

منبع: خبرآنلاین

 

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار