کد خبر: ۸۵۹۰۷
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۳
شاید از بد شانسی سعد حریری بود که پدر فقیدش پس از سقوط بغداد در سال ۲۰۰۳ در ماه مارس سال ۲۰۰۵ در سناریوی پیچیده منطقه‌ای – بین‌المللی با اهداف ایجاد فتنه مذهبی در خاورمیانه ترور شد و از دنیا رفت.

شاید از بد شانسی سعد حریری بود که پدر فقیدش پس از سقوط بغداد در سال ۲۰۰۳ در ماه مارس سال ۲۰۰۵ در سناریوی پیچیده منطقه‌ای – بین‌المللی با اهداف ایجاد فتنه مذهبی در خاورمیانه ترور شد و از دنیا رفت. از این پس مردی جوان و بی تجربه متولد ۱۹۷۰ در ریاض از خاندانی ثروتمند به ارث سیاسی پدر در مکانی رسید که سراسر آن را جنگ و آتش و نقشه‌های بلند بالای ارتش‌های قوی بین‌المللی در عراق، سوریه و لبنان فراگرفته بود، معادلات و سناریوهایی که دولتهایی بزرگ و پرقدرت نمی‌توانستند آن را بر دوش خود تحمل کنند چه رسد برای جوانی ۳۵ ساله آن هم در لبنانی که مرکز تاثیر و قلب بازی‌های بزرگ امنیتی و نظامی خاورمیانه بود.

اسطوره رفیق حریری

سیره رفیق حریری در لبنان، حال و روز همه سیاستمداران بزرگ خاورمیانه است که دورانی را به خود اختصاص داده‌اند، همچون جمال عبدالناصر در مصر، یاسر عرفات در فلسطین و یا حافظ الاسد در سوریه. در دورانی که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ لبنان درگیر جنگ داخلی بود رفیق حریری با کارهای عام المنفعه و اجتماعی هزاران دانشجوی لبنانی را در نقاط مختلف دنیا تحت حمایت و پوشش مالی گرفت (بورسیه دانشجویی) و نام خود را به دور از جنگ احزاب در لبنان در طایفه بزرگ اهل سنت لبنان ثبت نمود. رفیق حریری مردی آرام و دوست با همه طرف‌ها، بسیار سیاستمدارانه وارد عرصه لبنان شد و بی سر و صدا همه رقبای اهل سنت دوران جنگ داخلی را به کنار زد و خود با زبانی نرم، اصلاح طلبانه و دلنشین بر مسند نخست وزیری لبنان نشست تا لبنان جنگ زده را به ساحل آرامش مالی و اقتصادی برساند.

به گزارش خبرنگار ایسنا، او که متعمد بزرگ دربار سعودی بود به لطف کمکهای مالی این پادشاهی ثروتمند، هر لحظه جای پایش را در لبنان محکم تر می‌کرد. اگر از گردونه سیاست به حاشیه هم رانده می‌شد اما همچنان روابط قوی و مستحکم خویش را با همه طرفها دوست و دشمن حفظ می‌کرد و مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی را به خوبی درک می‌کرد و حتی با مقاومت اسلامی روابط مستحکمی ایجاد کرده بود تا حتی در قامت یک رهبر سیاسی فاقد قدرت اجرایی، هم همان نقش تاثیر گذار را داشته باشد و شاید همین خصلت او باعث شد تا قاتلان قداره بند او را در لیست ترور قرار داده و جان او را با دو تن تی ان تی بگیرند تا شاید در سایه قتل رفیق حریری همه لبنان و منطقه را به آتش و آشوب کشند. حریری اسطوره سیاسی خود را با اسطوره مالی‌اش جمع زده بود و هرگاه لازم بود مال و ثروت سعودی، سخاوتمندانه از او حمایت می‌کرد، از همین رو با آن که به عنوان مردی سیاستمدار در عرصه لبنان ظهور کرد اما هیچگاه امپراتوری مالی خود را به سبب حضور در عالم سیاست کوچک نکرد بلکه بر توان و حجم آن افزود. این ارث بزرگ سیاسی و مالی به برگزیده خاندان حریری "سعد حریری" رسید، فردی که ولایت سیاسی سعودی را از پیش پذیرفته بود.

ظهور سعد 

سعد حریری داستان مرد جوان ۳۵ ساله‌ای است که به ناگاه با ترور پدرش پا به عرصه فضایی گذارد که بزرگتر از او در آن وامانده بودند. او ارثیه‌های بزرگی در دورانی سخت و طاقت فرسا از پدر به ارث می‌برد و شاید بزرگترین ارثی که از پدر برده بود، بزرگترین ناکامی وی در دوران حیاتش بود و آن جز این نبود که پدر در دوران زعامتش هرگز نتوانست صفوف سیاسی اهل سنت را پشت سر خویش متحد کند، مسئولیتی که برای وارث سیاسی بسیار سختر از پدر پرقدرتش بود. آیا ارث مالی بزرگ پدر می‌توانست جبران این ناکارآمدی را بنماید و او را به سیاستمداری بزرگ تبدیل کند؟

سعد جوان نه تنها از بازی حرفه‌ای پدر در میدان مسابقه سودی نبرده بود که حتی تماشاگر بسیاری از این بازی‌ها هم نبود و همچون دردانه‌ای در ثروت پدر به دور از سیاست شنا می‌کرد و بدین شکل او پا به عرصه بزرگان در کشوری سیاست زده و طایفی گذارد تا نقطه اوج سیاست‌های سعودی را در لبنان به ثبت برساند.

شاید این هم از بدشانسی سعد بود که می‌بایستی در کشوری قد علم می‌کرد که در پایان جنگهای داخلی به میدان تاخت و تازهای سیاسی - طایفی تبدیل شده بود و رهبران جنگهای داخلی ۱۵ ساله لبنان آمده بودند تا آن چه را در که در جنگ کسب نکرده بودند در عالم سیاست به دست آورند، لبنان به کشوری طایفی تبدیل شده بود که هر کاری جز با توافق طوایف و زعمای طوایف شکل نمی‌گرفت و هیچ فوت و فنی بالاتر از قدرت طایفه نمی‌توانست بازی دموکراسی را اجرایی کند.  

رجل سیاسی لبنان یا امیری در دربار پادشاهی سعودی؟

با پا گذاردن این جوان کم تجربه به عالم سیاست، جنگ سی و سه روزه بزرگ اسرائیل در سال ۲۰۰۶ در لبنان به دنبال قطعنامه ۱۵۵۹ و خروج ارتش سوریه از این کشور آغاز گردید تا مقدمه‌ای بر جنگهای بزرگتری باشد که دولت ایالات متحده آمریکا در قالب هرج و مرج هوشمندانه در خارمیانه برای عراق و سوریه تدارک دیده بود؛ تحولاتی که از دل آن بزرگترین مجموعه تکفیری – تروریستی جهان اسلام، " داعش" متولد گردید، تولد نامبارکی که آمده بود تا نقشه‌های جغرافیایی منطقه را تغییر داده و بزرگترین تجزیه خاورمیانه پس از "سایکس پیکو" را به نفع اسرائیل در منطقه رهبری کند.  

سعد حریری جوان، اولین تجربه حضور در عالم اقتصاد و سیاست را در امپراتوری مالی پدرش در عربستان سعودی به دست آورده بود که تحت حمایت سیاسی و اقتصادی مستقیم دیوان پادشاهی سعودی (دربار) بود، از آن روز که پدر در صحنه‌ای مشکوک در قلب بیروت دار فانی را وداع گفت، این دربار پادشاهی، با همه تغییر و تحولات و از عصر این پادشاه تا عصر آن دگر پادشاه، حکم "ولی امری" سعد را بازی می‌کرد که بر همه اعمال او نظارت تامی داشتند و این همان سنت به ارث مانده از پدر "رفیق الحریری" برای وارث جوان "سعد الحریری" بود که تا امروز ادامه پیدا کرده است. این جوان کم تجربه بر همه میراث پدر ارث دیگری را اضافه نمود و از مردی تحت حمایت به مردی همیشه همراه برای این امیر و آن امیر به قدرت رسیده در دربار سعودی تبدیل گشت، آن گونه که حضوری همیشگی و روزانه در دفتر دیوان پادشاهی سعودی داشت، انگار که او خود امیری از امرای خاندان سعودی است و تا جایی پیش رفت که خصوصیاتی همچون امرای سعودی را کسب نمود و همچون آنها زندگی می‌کرد و برای خود خدم و حشم، رانندگان این و آن ماشین، هواپیماها و کشتی‌های تفریحی شخصی، خانه ها و ویلاهای شخصی با آشپزهای بسیاری در این و آن گوشه جهان داشت. با این اوصاف او امیری از امرای دیوان پادشاهی سعودی شده بود.   

۱۵ سال زعامت در لبنان

تحولات و دگرگونی‌های سیاسی او در لبنان و زندگی شخصی‌اش در پادشاهی سعودی از او در آن واحد، شخصیتی دوگانه پدید آورده بود، از یک سو سیاستمداری در لبنان بود که باید در آن حکفرمایی می‌کرد و از سوی دیگر امیری بود که باید در انتظار مُهر موافقت دربار پادشاهی سعودی می‌بود، او می‌بایست موافقت "ولی امر" برای اتخاذ هرگونه تدابیر و تصمیم‌های بزرگ را به دست می‌آورد، موافقت‌هایی که گاهی هفته‌ها باید در انتظار آن به سر می‌برد. انتظار موافقت سخاوتمندانه پادشاهی دربار سعودی  او را به مردی غیر طبیعی در عالم سیاست لبنان تبدیل کرده بود و باعث شده بود تا اطراف او را "مگس‌هایی گرد شیرینی" احاطه کنند که همچون حلقه به گوشانی، به عدم توفیق سیاست های او ایمان داشتند اما چون چاپلوسانی بله قربان گو بودند، قربان گویانی که جا را برای اهل فن و اداره امور تنگ کرده بودند، همین امر باعث گردید که در طول سال‌های متمادی، پیدا کردن مردی امین و با تجربه در بیت سیاسی‌اش به سکه‌ای نادر تبدیل گردید.

پانزده سال زعامت سیاسی او گواه روشنی است که او وارث ارثی شده بود که هرگز توانایی حمل آن را نداشت و هرگز تصور نمی‌کرد که پس از پانزده سال مجبور است هزینه‌هایی برای حفظ آن پرداخت کند که از اساس خارج از قدرت و اراده او است، حالا او زندگی شخصی، پدر، سیاست، ثروت و عمر را یکجا از دست داده است که با هیچ چیزی قابل جبران نیست نه الان و نه در هیچ زمان دیگری. او داستان مردی است که در یک لحظه همه چیز را به دست آورده و در یک لحظه همه آنها را از دست داده است.

برای سعد حریری اکنون چه پناهگاهی ایمن‌تر و بهتر از کاخ نخست وزیری لبنان که در آن بخوابد و بیدار شود و جدول کاری روزانه برای او ترتیب داده و دیدارهای یومیه‌اش را در سومین دوره زعامتش در قامت نخست وزیری لبنان برنامه ریزی کنند و برای عبور از بحران‌هایی که پیش روی او قرار دارد با این و آن بازیگر بین‌المللی و منطقه‌ای خوش و بش کند تا راه حلی برای خروج از بحران‌های پیش رویش در لبنان تدراک بینند.

سعد از روایت رمان "ازمیریلدا و خنجرش" درس نگرفت

باید خاطره پناهندگی سیاسی سعد حریری به خارج از کشور را بار دیگر یادآوری کرده و مجددا به اذهان بیاوریم که چگونه "عروس خاورمیانه" (لبنان) را ترک و ماه‌ها در خارج از کشور به بهانه حفظ جانش بین ریاض و پاریس اوقات خوشی را می‌گذراند، همانگونه که در پی سقوطش از نخست وزیری در آغاز ۲۰۱۱  صورت گرفت، شاید سعد حریری جوان به خاطر آورد که به دست آوردن "ازمیریلدا" سزاور قربانی دادن است، همچنان که مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای برای او یادآوری کرده بود، عیب نیست اگر "ازمیریلدا" قهرمان رُمان ویکتور هوگو فرانسوی در برابر حریری و امثال او فخر فروشی کند و به زیبایی‌اش ببالد، مادام که این زن زیبا خنجری در دست دارد که ضامن حفظ جانش است، اما قصه ازمیریلدا و خنجرش چیست؟ بگذارید برای آنها که تا کنون این داستان را نشنیده‌اند یکبار دیگر نقل کنیم.

سید عطاءالله مهاجرانی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در کانالش در این باره نوشته است: «طارق متری، وزیر فرهنگ لبنان ( ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸)، دقیق و خوش سخن و دانشمند بوده و هست. دیدار با او همیشه غنیمت است! چای نعناع و دردشه! دردشه همان گفتگوست، صمیمی و پایان ناپذیر. طنجه بودیم، گفت داستان ملاقات با آیت‌الله خامنه‌ای را برایت بگویم. حتما تازه است. سپس ادامه می‌دهد: همراه سعد حریری به تهران سفر کردیم. قرار ملاقات با آیت‌الله خامنه‌ای بود. این دیدار در آذرماه ۱۳۸۹ انجام شده است- قبل از دیدار قرار شد، جلسه‌ای با سعد حریری به عنوان نخست وزیر داشته باشیم. شش وزیر هم همراه بودیم. جلسه در محل اقامت حریری در کاخ سعد آباد برگزار شد. سعد حریری گفت: باید مساله سلاح حزب‌الله را به عنوان مساله اصلی لبنان مطرح کنیم. من سخنی نگفتم، اما همه تایید کردند. وقتی وارد دفتر آیت‌الله خامنه‌ای شدیم، ایشان بسیارگرم و صمیمانه سعد حریری را در آغوش گرفت. جوانی و هوشمندی‌اش را تحسین کرد. از مرحوم رفیق حریری ذکر خیری به میان آورد. از لبنان بسیار تعریف کردند. ناگاه از سعد حریری پرسیدند، آقای نخست وزیر شما رمان "گوژ پشت نتردام" را خوانده‌اید؟ خب پیداست که نخوانده بود! سری تکان داد که معلوم نبود خوانده یا نه. آیت‌الله خامنه‌ای گفت: در این رمان یک زن بسیار زیبایی تصویر شده است. او زیباترین زن پاریس است. طبیعی است که قدرتمندان درصدد دستیابی به این زن هستند؛ لات‌های پاریس، قداره کشان، با نفوذها. اما همه می‌دانند که آن زن زیبا، اسمش چی بود؟ طارق گفت، ازمیریلدا! آیت‌الله خامنه‌ای با تمام چشمانش خندید و گفت احسنت! شما وزیر فرهنگ بودید! همه می‌دانستند که ازمیریلدا یک دشنه ظریف دسته صدف سپید بسیار تیز و کارا به همراه دارد. هر کس به او سوء نظری داشته باشد، ازمیریلدا از استفاده از آن دشنه تردید نمی‌کند.
آقای نخست وزیر! لبنان مثل همان زن زیباست. لبنان عروس خاورمیانه است. خیلی‌ها به کشور شما نظر دارند. اسراییل خطری است که شما را تهدید می‌کند. مگر تا خیایان‌های بیروت نیامدند؟ مگر مردم را نکشتند؟ ویران نکردند؟ سلاح مقاومت مثل همان دشنه ازمیریلداست. دشمن را نا امید می‌کند و امکان عمل را از او می‌گیرد.
گفتگوها ادامه پیدا کرد. اما سعد حریری کلمه‌ای درباره سلاح حزب‌الله سخنی نگفت. بعد از جلسه پرسیدم: نگفتی؟
گفت: دیدی جلسه را چگونه اداره کرد و بحث را پیش برد. می‌شد مطرح کرد؟»

آیا حریری که زندگی‌ای امیرانه همچون امرای سعودی را تجربه کرده است، هیچگاه قدر و منزلت و زیبایی مقاومت را درک کرده است تا آن را همچون خنجری از نیام لبنان برکشد و بر جسم متجاوز اسرائیل و دشمنان لبنان فرو کند؟

مباهات به لبنان و سکوت سعد جوان

دیدار حریری با مقام معظم رهبری پایان یافت و طارق متری در زمانی این دیدار و گفتگوی رد و بدل شده را علنی می‌کند که وی به همراه سعد حریری جوان عازم کاخ سفید بودند تا مطالبات آمریکا را با لطایف‌الحیل اجرایی کند و این هم زمان با ۱۲ ژانویه ۲۰۱۱ است؛ روزی که وزرای جریان ۸ مارس با استعفای دستجمعی، فرش را از زیر پای سعد حریری کشانده و زمانی که او در کاخ سفید در حال ملاقات با اوباما بود، دولت را سرنگون کردند.

مقام معظم رهبری تلاش داشت تا به سعد حریری بگوید که لبنان دارای عناصر قدرت و استقامت و زیبایی است که می‌تواند از این کشور الگویی بی بدیل ایجاد کند و همان روز سعد جوان می‌توانست در مقابل این همه، چیزهایی بگوید که عنصر قدرت و استحکام لبنان را عظمتی دو چندان بخشد تا جسم و نظام لبنان در کنار مقاومت با آمیختگی به تکامل رسد. وی می‌توانست بگوید که لبنان یک استثناء در جهان عرب است اما این نخست وزیر چیزی از خود نشان نداد تا توصیف به هوشمندی وی مصداق پیدا کند.  

بازگشت به قدرت پس از ولیعهدی محمد بن سلمان

شرایط عینی و حقیقی به قدرت رسیدن مجدد سعد حریری پس از ریاست جمهوری میشل عون باعث گردید تا این گمانه زنی تقویت شود که او با نگاهی جدید به اوضاع و احوال خود و سیاستش خواهد نگریست و در دیدگاهایش نسبت به ایران و حزب‌الله تجدید نظر خواهد کرد و البته این گمانه زنی، بدیهی تصور می‌شد زیرا او برای رسیدن به پست نخست وزیری به هر دوی آنها احتیاج داشت. از سویی دیگر مال و ثروتی که در سالهای گذشته به لطف سخاوت مالی دربار پادشاهی سعودی از آن برخوردار بود دیگر وجود نداشت و حداقل همه می‌دانستند که محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی دیگر چنین اجازه نامه‌ای برای او صادر نمی‌کند، مگر آن که مابه ازا و ارزش افزوده آن چند برابر باشد اما سعودی‌ها بهتر از همه می‌دانستند که این جوان سیاستمدار تاکنون هیچ ره آورد بزرگی نداشته است که پادشاه سعودی به آن ببالد و بنازد. بنابراین سعد حریری می‌توانست بر حمایت حزب‌الله از خویش در چهارچوب توافقات روی کار آمدن میشل عون حساب کند با این تفاوت که این بار هرگز نباید سقف‌های قرمز سیاست لبنان را نادیده بگیرد.

او که سالها پیش مورد تفقد و احترام رهبر انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته بود، حالا هرگز آن اقامت اجباری یا حبس اعلام نشده در پادشاهی سعودی را فراموش نمی‌کند که چگونه در گوش او نواخته و بی ادبانه‌ترین و سخیف‌ترین اهانت‌های شخصی و سیاسی از سوی دربار سعودی‌ها نثار جان و روحش گردید. حالا او می‌داند که بسیاری از امرا و سیاستمداران دربار سعودی تشنه سرنگونی او به دلیل ناکارآمدی‌اش هستند. به همین زودی، "سلیمان نمر"، نویسنده و رسانه‌ای لبنانی (که از روابط نزدیکی با دربار پادشاهی سعودی برخوردار بود) در کتابش از خاطراتش با وزیر خارجه سابق سعودی مرحوم "سعود الفیصل" در سال ۲۰۱۱ (پس از پناه بردن حریری به عربستان به بهانه خطرات امنیتی که جان او را تهدید می‌کند) نقل می‌کند: آیا این منطقی است که سعد حریری بنای رهبری لبنان را از جده و ریاض بنیان نهد؟ رفیق حریری ما را از مشکلات و دردسرهای لبنان راحت می‌کرد اما سعد حالا خودش دردسری برای ما در لبنان شده است.

حالا چه کسی بهتر از سعد حریری می‌داند که چتر حمایتی سعودی آن گونه که در سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۱ بر سر لبنان بود دیگر وجود ندارد و همه آن حامیان سابق آرزو می‌کنند شخصیتی جدید در عرصه اهل سنت لبنان ظهور کند که بتواند آنها را از شر دردسرهای سعد حریری جوان راحت کند.    

نگاه محمد بن سلمان به لبنان

" تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل." اگر در سال ۲۰۱۱ سعود الفیصل آنگونه درباره سعد جوان قضاوت کرده، پس در سال ۲۰۱۹ محمد بن سلمان چگونه به سعد آل حریری می‌نگرد؟ کار به جایی رسیده است که سعد حریری نخست وزیر لبنان، "عروس خاورمیانه " در سفر یکسال پیش مایک پامپئو، وزیر خارجه آمریکا به لبنان از او درخواست می‌کند تا برای حفظ اقتصاد لبنان، نزد محمد بن سلمان واسطه‌گری کند تا دربار سعودی اوراق مالی خود را در بانک مرکزی این کشور به امانت بگذارد. آن گونه که نزدیکان به سیاست خارجی ریاض نقل می‌کنند وقتی که پامپئو این درخواست را با محمد بن سلمان در میان می‌گذارد، محمد بن سلمان به انگلیسی می‌گوید: ”The Lebanese populace is a corrupt populace” (مردم لبنان فاسد هستند) و سپس مایک پامپئو پاسخ می‌دهد: پس من هرگز در این باره دیگر با شما صحبتی نمی‌کنم. و این یکی از دلایل روشن است که نه سعد حریری و نه لبنان دیگر همانند سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۱ زیر چتر حمایت مالی سعودی و به شکل طبیعی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس مثل امارات و بحرین نیست. و اگر هم امروز شاهد حمایت کشورهای غربی در پرونده‌هایی مثل استقرار امنیت لبنان، پناهندگان سوری و فلسطینی در لبنان، گاز و نفت و نیروهای یونیفیل، از لبنان هستیم برای آن است که همه آنها به شکلی مربوط به حفظ امنیت اسرائیل است. تا دیروز اگر پادشاهی سعودی به واسطه رفیق حریری از لبنان حمایت می‌کردند و این سیاستمدار پرقدرت به مثابه وزیر خارجه سعودی در بیروت عمل می‌کرد اکنون در سایه سعد، بدترین حالت را با لبنان از زمان استقلال تا کنون دارد.   

از دست رفتن پس اندازهای سیاسی و مالی

با ترور نخست وزیر اسبق لبنان، رفیق حریری، پایتخت‌های عربی و غربی با وارث سیاسی او  سعد حریری از نگاه پدر سیاسی برخورد می‌کردند اما این نگاه در کمتر از ۱۰ سال به سرعت فرو پاشید، پدر آن قدر قدرت داشت که شخصیتی مثل ژاک شیراک را در پناه خود می‌گرفت اما کار برای وارث به جایی رسید که همه این پایتخت‌ها به او به چشم یک تاجر دلال و یک فرد قابل ترحم می‌نگریستند.

اما برای پادشاهی سعودی همه چیز قصه دیگری داشت و سعد جوان به مثابه فردی بود که آمده بود تا ابروها را درست کند اما چشم را کور کرده بود. در ادامه روابط سعد حریری با سعودی کار به جایی رسید که سعودی‌ها دیگر حاضر نشدند بدهکاری هشت میلیارد دلاری او را به عهده گیرند، همین امر باعث گردید تا امپراتوری مالی به ارث رسیده از پدر به سرعت در اروپا، آفریقا، آسیا و سعودی برای جبران خسارت‌ها و بدهکاری‌ها از هم فروپاشیده و طومار هولدینگ مشهور "سعودی اوجیه " خاندان حریری در عربستان در هم پیچیده شود و "سعودی اوجیه" از یک شرکت بزرگ اقتصادی به شرکتی کوچک تبدیل گشت و حتی برای برای دریافت وامی از دربار سعودی به ارزش سه میلیون دلار با مشکل مواجه گشت؛ از همین رو او نه تنها نتوانست از هوش سیاسی بهره برد که با مال برجای مانده از پدر نیز نتواست گره‌ای را بگشاید و کار به جایی رسید که به یک مفلس سیاسی و اقتصادی تبدیل می‌شود و ورق آن چنان برمی‌گردد که سعودی‌ها نیز در داخل خاندان حریری به دنبال جانشینی برای او بگردند و حالا روشن و آشکار است که دربار سعودی دیگر هیچ علاقه‌ای ندارد تجربه سعد حریری جوان را دوباره در لبنان تکرار کند.  

سعد حریری، فرق ایران و عربستان در لبنان

از نگاه سعودی‌ها سعد حریری مردی شکست خورده است که در کوران حوادث خاورمیانه از عراق تا لبنان هیچ پرونده قابل اتکایی ندارد و در کارنامه سیاسی او هیچ فصل قابل افتخاری وجود ندارد تا او را به سکه‌ای نادر در لبنان تبدیل کند. در سایه ناکارآمدی سیاسی حریری برای آل سعود در لبنان، ایران هر روز بر قدرت سیاسی و معنوی خویش در لبنان می‌افزود. برای درک مفهوم این نگاه فقط کافی است به حوادث ماه می سال ۲۰۰۸ در لبنان نگاه کنید؛ زمانی که حزب‌الله در مقابل تلاش مخالفان مقاومت برای از بین بردن شبکه ارتباطات و اتصالات مقاومت که بر ساختار اطلاعاتی و امنیتی مقاومت دست گذاشتند، دست به مقابله آشکار میدانی زد و در زمانی کوتاه طومار مخالفان مقاومت از جمله ولید جنبلاط و سعد حریری به عنوان هم پیمانان بزرگ سعودی را بست و کار برای سفیر سعودی به جایی رسید که مخفیانه شبانه از ساحل بیروت به عربستان گریخت. در مقابل وقتی که سفارت ایران آماج حمله انتحاری قرار گرفته و سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت هدف عملیات مسلحانه قرار می‌گیرد، مرحوم غضنفر رکن‌آبادی، سفیر وقت ایران شجاعانه در قلب بیروت آرزو می‌کند ای کاش در این حادثه به فیض شهادت نایل می‌آمد و در مقابل کس دیگری شهید نمی‌شد. این داستان خود گویای فرق حضور ایران و سعودی در ایران است که یکی نتیجه سیاست‌های سعد حریری در لبنان و دیگری نتیجه سیاست مقاومت در این کشور است؛ یکی متزلزل و فاقد استراتژی و دیگر مستحکم و با راهبرد.

گاف‌های سیاسی بزرگ سعد

اوج عدم درایت سیاسی سعد حریری شاید به آغاز حوادث نظامی سوریه در سال ۲۰۱۱ باز میگردد، زمانی که او به بهانه خطرات امنیتی و جانی از بیروت رخت بربسته و عازم ریاض و پاریس شده بود. در گیر و دار سفرهای دایمی بین ریاض و پاریس اعلام می‌کند که به زودی از طریق فرودگاه دمشق به بیروت باز می‌گردد با این تصور که قدرت بشار اسد در ظرف زمانی چند هفته‌ای به زیر کشیده می‌شود، اما چه کسی و چه طرفی به سعد حریری این امیدواری را داده بود تا گافی به این بزرگی دهد؟ این برای این سیاستمدار جوان کافی نبود و پس از حمله سعودی به مردم یمن در آرزوهای بزرگی بود که تا شاید با استیلای چند هفته‌ای ارتش سعودی بر یمن پروندهای مرتبط با ایران نیز به سرعت در خاورمیانه بسته شود و اما این بار هم محاسبه او بر باد هوا رفت و نه تنها نظام سیاسی در سوریه سقوط نکرد که بر قدرت و اعتبار استراتژیک ایران از یمن تا لبنان افزوده شد.

محاسبات او نیز در لبنان در کوران تحولات سیاسی منطقه نیز از بین رفت و تلاش دو سال و چند ماهه او برای به قدرت رسیدن سمیر جعجع، رییس حزب نیروهای لبنانی و تبدیل او به رییس جمهور مورد حمایت سعودی، متلاشی شد و آخرالامر مجبور شد تا کاندیدای حزب‌الله را برای مسند ریاست جمهوری لبنان به رسمیت بشناسد تا در این معادله خود برای سومین بار بر مسند و تخت نخست وزیری لبنان بنشیند. آیا سعد حریری قربانی سیاست‌های غلط سعودی و پیش داوری‌های دربار پادشاهی درباره لبنان و منطقه است یا دربار سعودی قربانی پیش داوری‌های غلط سعد حریری در باره لبنان است؟ چه فرقی می‌کند، در هر حال معادله جمع بین سعد جوان با دربار سعودی، به معادله شکست خورده‌ای در لبنان تبدیل شده است.

گناه نابخشودنی دربار سعودی

سعد حریری اگر نتوانسته گام بزرگی برای سیاست‌های خارجی سعودی در لبنان و خاورمیانه بردارد اما سعودی نیز نقشی بزرگ برای دفن اسطوره خاندان حریری در لبنان داشته است. هنگامی که سعد حریری در نوامبر ۲۰۱۷ در سعودی با سناریوی ناکام استعفای تحمیلی و اقامت اجباری به دستور محمد بن سلمان روبرو شد، بسیاری از کاریزمای خاندانش را در فضای سیاسی لبنان از دست داد و دربار سعودی با این اقدام نشان داد که سعد حریری دیگر توان حمل سیاست‌های خارجی سعودی در لبنان را ندارد و با این اقدام ضربه‌ای جبران ناپذیر بر سیره ناموفق سعد حریری وارد نمود.

آیا فرضیه جانشینی سیاسی کلید خورده است؟

حالا به راستی چه کسی به کدام طرف بیشتر نیازمند است؟ آیا سعد حریری نیازمند به دربار سعودی برای استمرار زعامت سیاسی اهل سنت و به تبع آن نخست وزیری لبنان است یا سعودی برای حفظ قدرت خویش نیازمند شخص سعد حریری به عنوان نماینده خاندان حریری و برگزیده اهل سنت در لبنان است؟ آیا سعد می‌تواند پیش‌فرض‌های خود را بر محمد بن سلمان دیکته کند یا پس از ماجرای بازداشتش در عربستان به مقلدی تبدیل شده است که جز تصدیق امر مولایش راه دیگری ندارد؟ اما اگر سعودی همه موازنه‌ها را بر هم زند و از سعد حریری عبور کند چه کسی می‌تواند جانشین او باشد؟

سعد حریری اکنون مسیر دشواری در پیش دارد زیرا سعودی دیگر آن درباری نیست که به راحتی همچون دهه‌های گذشته بر روی شانه‌های رفیق حریری میلیاردها دلار در لبنان هزینه کند، این عهدی است که هم برای سعد و هم برای دیوان پادشاهی سعودی خاتمه یافته است، پس مسیری که از نو طرحش ریخته می‌شود چه سرنوشتی برای سعد ایجاد می‌کند؟ سعد حریری به خوبی می‌داند که این سایه پدرش بوده است که باعث گردیده او از سال ۲۰۰۵ تا کنون پابرجا باقی بماند و هر چه داشته از بزرگی پدرش بوده است والا او خود چیزی در چنته نداشته و چیزی به دستاوردهای خاندان حریری در قالب زعامت سیاسی در لبنان ارائه نکرده است.

نقل می‌کنند هنگامی که مرحوم رفیق حریری مدارس محلی نجد را در سال ۱۹۸۳ در ریاض ایجاد کرد، فرزندش سعد را به یکی از این مدارس در ریاض منتقل می‌کند. روزی از روزها سعد نوجوان به منزل می‌آید و بسیار خوشحال و خندان به پدرش می‌گوید که در امتحانات موفق شده و امروز نمره صد را دریافت کرده است. آنگاه پدرش رفیق حریری در پاسخ می‌گوید: آیا بالاترین نمره را در کلاست در نتیجه تلاش بازوان خود کسب کرده‌ای یا در نتیجه بازوان پدرت که صاحب این مدرسه است؟!

ملاحظه: منابع این گزارش از تحلیل‌ها و گزارشاتی گرفته شده که توسط "حسین ایوب" روزنامه نگار لبنانی در سایت www.۱۸۰post.com به رشته تحریر در آمده است.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار