کد خبر: ۸۹۸۶۲
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۶

محسن جلالپور

فعال اقتصادی

سیاستمداران در چند دهه گذشته همواره بر کاهش فقر و نابرابری تاکید کرده اند. شعار عدالت اجتماعی هرگز از زبان آنها نیفتاده اما مجموع سیاستهایی که با هدف حمایت از اقشار ضعیف در سالهای گذشته انجام شده نتایج زیانباری به دنبال داشته و فقر و نابرابری وضعیت بدتری پیدا کردهاند.ر تمام سالهای گذشته ارتباط دادن سیاستهای بازار انرژی، ارز و امثال آن به سیاستهای رفاهی، منشأ کجرویها و خطاهای سیاستگذاری فراوان بوده و دلیل اصلی ناکامیها نیز این بوده که از تثبیت قیمت، سرکوب بازار، تهدید مالکیت و سرکوب آزادیهای اقتصادی برای کاهش فقر استفاده میشود.

مشکل اصلی این است که سیاستمداران همواره از شعار عدالت اجتماعی به عنوان سرپوشی برای سیاستگذاری اقتصادی ناکارآمد استفاده کردهاند. وقتی میخواهند مردم را راضی نگه دارند، به اسم عدالت اجتماعی قیمت سوخت را سرکوب میکنند و چند دهه بعد باز دوباره به اسم عدالت اجتماعی قیمت آن را بالا میبرند. تجربه نشان میدهد در طول چند دهه گذشته، سیاستمداران با طرح شعارهای مبتنی بر عدالت در مجلس و دولت، هزینههای سنگینی به کشور وارد کردند. نمیدانم در دهه 40 چه اتفاقاتی در سیاست ایران رخ داده که درست از این مقطع چند سیاست زیانبار تدوین شده است. مثلا در اواسط دهه 40 آب بهعنوان یکی از ارزشمندترین منابع کشور، ملی میشود و بعد از انقلاب نیز تلاش میکنند تا همه از این نعمت برخوردار شوند اما امروز روستاییان، بزرگترین زیاندیدگان انگارههای نادرست در زمینه آب هستند.

موج مهاجرت روستاییان به شهرها در استانهایی مثل کرمان و خراسان و یزد از یک فاجعه سیاسی و اجتماعی بزرگ خبر میدهد. درست پس از وقوع انقلاب با هدف برقراری عدالت، صنایع و بانکها ملی شدند. زمینها و مراتع در اختیار دولت قرار گرفت. بخش خصوصی تقریباً از بین رفت و برای اینکه در بازارها عدالت برقرار شود، نهادهای متعدد حمایتی و سرکوبکننده قیمت به وجود آمد. کمیته امداد تشکیل شد. جهاد سازندگی شکل گرفت و صدها مصوبه و قانون برای ایجاد عدالت اجتماعی تهیه و تدوین شد. در دهه 70 تعزیرات حکومتی دایر شد تا مبادا بازاریان گرانفروشی کنند. قیمتها تثبیت شد تا مبادا تولیدکنندگان سوءاستفاده کنند. در دهه 80 به بهانه عدالت اجتماعی، به ساختار بانکها حمله شد. یارانه نقدی پرداخت کردند. بخش خصوصی را کنار گذاشتند. منابع تقسیم شد. مسکن مهر به وجود آمد اما چرا عدالت اجتماعی حاکم نشد؟ چرا همچنان در کشور، میلیونها نفر فقیر وجود دارد؟ چرا این همه فارغالتحصیل بیکار داریم؟ چرا فاصله طبقاتی بیشتر شده است؟ ... ایدههای کاغذی و رویاهای بعضاً خیرخواهانه سیاستمداران کم نیستند، اما راهحلهای اقتصادی بسیار اندک هستند. آنقدر اندک که معدود راههای موجود حوصله سیاستمدار را سر میآورد. آنگونه که در برابر عقلانیت علم اقتصاد قیام میکنند. تجربه به حاشیه راندن منطق اقتصادی و جایگزینی رفتارهای احساسی و عوامپسندانه تا امروز هزینههای گزافی به کشور تحمیل کرده است. باید امیدوار باشیم و این مساله را مطالبه کنیم که سیاستمداران نسبت به طرح شعارهای خیالی حساسیت بیشتری داشته باشند. اقتصاد ایران پیش از این چند بار در آتش کوره پوپولیسم سوخته و قطعاً بیش از این تحمل شوکهای ناشی از عوامگرایی در سیاستگذاری را ندارد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار