کد خبر: ۹۷۰۸۲
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۶

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

پیاده روها و مغازه های شهر پر شده است از جعبه های کادوی سرخ و سیاه و زرشکی رنگ و بادکنک های قلبی شکل و عروسک خرسی و دستمال و زنبیل و سایر نمادهای ولنتاین که این موضوع متاسفانه از استقبال نوجوانان و جوانان و خانواده های آن ها از یک فرهنگ وارداتی بیگانه با روحیات ایرانی، آن هم در سرزمینی که بنا به بعضی نقل ها دارای ... سابقه فرهنگی و تمدنی دوازده هزارساله است خبر می دهد. چه کند جوان بی نوای ایرانی که برای پیوند و آشنایی او با شورانگیزترین و دلاویزترین عاشقانه های سرزمینش همچون « ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و « بیژن و منیژه» فردوسی طوسی و « شیرین و فرهاد» نظامی آشنا نکرده اند؟ او هیچ دستاویزی ندارد و بی خبر است از لطف و شور عشق ایرانی و شرقی که در آن عاشق و معشوق از بس که شرم می ورزند نمی توانند چشم در چشم همدیگر شوند و در دیدار رو در رو، گاه این و گاه آن سر به زیر می اندازند و چشم بر زمین می دوزند. این کجا و آن کجا که امروزه بعضی دختران هموطن به تاسی از همان عشق های بی شرم و هتاک وارداتی، هر کجا که بخواهند، در مترو، در پیاده رو، در کوچه و خیابان دست در گردن هم می آورند و همدیگر را می بوسند، بی پروای این که دیگران، مرد یا زن، پیر یا جوان آن ها را می بینند! تنها این نیست که، به دنبال این عشق های بی ریشه، تالی های فاسد زیادی دامن جامعه را گرفته و می گیرد و جوان ایرانی، چه امروز که در بهار زندگانی به سر می برد و چه فردا که دیگر جوان نیست و پا به سن می گذارد از درون تهی و سرگردان می شود. او ایرانی و شرقی هست و نیست. ایرانی است چون در اینجا به روی خشت جهان افتاده است. ایرانی نیست چون ایرانی و شرقی رفتار نمی کند و چشمش و دلش در گرو همین ادا و اطوارهای وارداتی است. همه این بی مبالاتی ها و لجام گسیختگی ها نتیجه یک چیز است؛ منع دختر و پسر ایرانی از داشته های فرهنگی و معنوی خود. او در نبود دستاویزی برای زندگی کردن و عشق ورزیدن ، به آداب و رسومی پابسته و وابسته می شود که از آن او نیست. نسخه درمان و راهکار خلاصی از دست این عارضه مهلک و بنیان سوز نیز، بازگشت به داشته های خودی است.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار