کد خبر: ۹۷۳۵۸
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۷

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

از آن زمانی که فقر فضیلت دانسته می شد و سر و وضع خاکی و لباس کهنه و نامرتب ارزش به حساب می آمد حالا سال ها گذشته است و زمانه دیگر شده است. همان روحیه و دیدگاه بود که باعث شده بود نما و جلوه شهرها و روستاها و خانه ها به حال خود رها شود و نکبت فقر و بی چیزی در و دیوارها را فرا بگیرد و روح یاس و دلمردگی بر فضای جامعه حاکم شود... نتیجه این شد که تعلق خاطر به زادگاه و میهن جایش را به بی مبالاتی و باری به هرجهت بودن داده بود. هر چقدر که کارشناسان مسائل شهری و جامعه شناسان و روانشاسان هشدار می دادند که ادامه این وضعیت به فایده جامعه نیست افاقه نمی کرد و راه به حایی نمی برد. کم کم کار خشونت و پرخاشگری و افزایش پرونده های جرم و جنایت بالا گرفت و جایگاه ایران در شاخص فقر و فلاکت و هم چنین شاخص خشونت به شدت تنزل پیدا کرد و امنیت روانی و اجتماعی به مخاطره افتاد. حالا دیگر کاری از دست هیچ کس و هیچ چیز بر نمی آمد. مقامات وزارت بهداشت و سازمان های مردم نهاد هم از آمار مربوط به بیماری های روحی و روانی و آمار بالای افسردگی ابراز نگرانی می کردند، فقط ابراز نگرانی. پیدا بود که این وضعیت برای حاکمیت و دولت هم خوشایند نیست، اما در آن زمان هیچ وقت شنیده نشد و دیده نشد که یکی از مقامات مسئول برای علاج و درمان این همه خشونت و پرخاشگری و ناامنی نسخه و برنامه ای ارائه کند. هر از گاهی البته یکی از مقامات ادعا می کرد که ایران امن ترین و با ثبات ترین کشور منطقه است که خب، این امنیت که قاعدتا بایستی امنیت نظامی و سیاسی باشد با امنیت روحی و روانی و اجتماعی متفاوت است. شرایط پیش آمده محصول خیلی از عوامل می توانست باشد که عمده ترین آن ها همانطوری که در بالا ذکر شد ارزش دانستن فقر و نداری و بی چیزی و دشمنی با سرمایه داری و تمکن مالی بود. فرد ثروتمند و سرمایه دار منفور شناخته می شد. بودند کارآفرینانی که از پی یک عمر دوندگی و تلاش و عرقریزان روح و جسم صاحب سرمایه شده بودند و کارگاه وکارخانه ای دایر کرده بودند و افراد زیادی را سر کار برده بودند اما روح ثروت ستیز و فقر محور آن دوران با این عده از در بی مهری و نامردمی درآمد و حکم به مصادره اموال و حبس و شلاق و تبعیدشان داد و از خیلی های دیگر زهرچشم گرفت و تبعیدشان کرد و فراری شان داد تا به سمت کارآفرینی و خلق ثروت نروند. اما کم کم ورق برگشت و روح زمانه از پی یک تحول درونی و دگردیسی اجتماعی به بازیابی و احیاء خود پرداخت و فقر را نکبت و مایه خواری پنداشت و درصدد برآمد تا ایجاد ثروت کند راه درآمدزایی و خلق پول در پیش بگیرد واز این راه رستگاری دنیا و آخرت را تامین کند و به آرامش روحی و روانی دست پیدا کند. حالا کارآفرینان دارند ارج و قرب پیدا می کنند و پیشانی مقابله با بلای خانمان سوز فقر محسوب می شوند. اما آوارها زیاد است و کار ناکرده بسیار. هنوز خرابی ها و بی سر و سامانی های فراوانی هست که ترمیم نشده اند و همه این ها در مقابل دشمن که می خواهد فضای کشور را تیره و تار ببیند اسباب شرمندگی است و امید است که هر چه زودتر و از اثر همین حالت انقلاب درونی و استحاله روحی جامعه که کمتر دخلی به دولت و نظام دارد و بیشتر حاصل مطالبه یک روح جمعی است، بهبود بیابد و جبران شود. مسئولان نشان داده اند که عموما دیرتر از مردم به قضایا آگاه می شوند و واکنش نشان می دهند. حالا هم اینجا و آنجا و از این تریبون و آن منبر می شنویم که می گویند فقر بد است، گرانی خانمان سوز است و پدر قشر کم درآمد دارد در می آید و ملت به دلیل کاهش قدرت خرید و فقر دچار افسردگی و خشونت شده و می شود و باید چاره اندیشید و جبران کرد، باید قدرت اقتصادی داشت و به غیر از قدرت نظامی باید در همه ابعاد قوی بود. دست شان درد نکند از این که این همه به فکر مردم و طبقات ضعیف و قشری که حقوق شان این همه سال پایمال شده هستند. اما مدتی است که خود مردم و کارآفرین ها به فکر افتاده اند و عزم شان را جزم کرده اند تا پای کار بیایند و فقر و بدبختی را از دامان این ملک و دیار بروبند و محو کنند.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار