حسين خدنگ
روزنامه نگار
در اقتصاد ايران طي چهار دهه گذشته همواره نفت و فرآوردههاي مرتبط با آن مهمترين منبع کسب درآمدهاي ارزي بوده و تکيه دولتها بر دلارهاي نفتي همچون اعتيادي کشنده اقتصاد ايران را تنبل و غيرپويا بار آورده است. هر چند در اين ميان تلاش شده تا با تدوين برنامههاي بلندمدت و... تاکيد بر ضرورت تقويت صادرات غير نفتي، اقتصاد ايران از بند وابستگي به نفت رها شود اما اين هدف به صورتي کامل تحقق نيافته و همچنان نفت و دلارهاي نفتي بخش اصلي درآمدهاي ارزي را به خود اختصاص دهد. اين روند متاسفانه صدمهاي جبران ناپذير به ثروتهاي ملي زده و به نوعي آينده فروشي و به باد دادن داشتههاي نسلهاي آينده است. علاوه بر اين تکيه بر درآمدهاي نفتي در شرايطي که دشمنان به سردمداري آمريکا در پي تحريم نفتي ايران هستند کشور را در برابر ريسکها آسيب پذير ميکند. در اين ميان تاکيد بر تقويت صادرات غير نفتي هم متاسفانه تنها به پيدايش جرياني به نام خام فروشي منجر شده و سود آنچناني براي ايرانيها نداشته است. صادرات فلهاي و خام محصولات استراتژيکي نظير زعفران و يا مواد معدني که در بازارهاي جهان داراي ارزش افزوده و خواهان بسيار هستند هم با وجود تلاشهاي درخور و شايسته نتوانسته است درآمدي پايدار و چشمگير نصيب ايران کند و سود ان به جيب کشورهاي ديگر ميرود. اين در حالي است که درکشور مزيتها و ظرفيتهاي بسياري براي تقويت صادرات و کسب درآمدهاي ارزي وجود دارد که تاکنون به کار گرفته نشده اند. علت اين اتفاق هم به نوع نگاه کالا محور برخي مسئولان بر ميگردد که تنها صادرات را در صدور کالا ديده و از زمينههاي ديگر نظير صدور خدمات فني و مهندسي و فرهنگي غافلند و بايد ديدگاه آنان از کالامحوري به سمت صادرات محصول محور تغيير يابد و باور کنند توليد و صادرات تنها در صدور کالا خلاصه نميشود. صدور خدمات و علم، نرم افزار و بازيهاي رايانهاي و موبايلي، محصولات فرهنگي نظير فيلمها و سريالها، دست آفرينههاي هنري صنعتگران ايراني و صادرات دانش محور به جاي صدور مغزها و دانش آموختههاي دانشگاهها و نخبگان از جمله کاستيهايي است که در برنامههاي صادراتي ايران غايب اند و اين توجه چنداني به آنها نشده است. اين در حالي است که تجربه صدور خدمات فني و مهندسي صنعت سد سازي ايران در دهه 80 و يا کسب درآمدهاي ارزي ناشي از ورود گردشگران و گردشگري سلامت در سالهاي اخير نشان داده ايران ميتواند به درآمدهاي دلاري با ثبات و با ارزش افزوده بالايي دست يابد. نظير اتفاقي که اين روزها در صنعت سريال سازي ترکها و کره ايها افتاده است و يا تجربه موفق صدرو برند و امتياز نمايندگي محصولات که بسياري از شرکتهاي اروپايي از آن طريق درآمدهاي کلاني دارند. بر اين اساس به نظر ميرسد نامگذاري هوشمندانه رهبر معظم انقلاب به نام رونق توليد در سال 98 را تنها نبايد به حوزه کالا و توليدات کالامحور محدود کرد و با تقويت شرکتهاي دانش بنيان راه را براي صدور محصولات آنان هموار کرد و از اين راه به بازاري تازه و پر سود رسيد.