رضا اميرخاني از جاي خالي ادبيات داستاني در محصولات تلويزيوني ميگويد
ادبيات داستاني از بسياري جهات ميتواند به کمک سريالهاي تلويزيوني بيايد تا از فيلمنامهها و قصههاي سطحي فاصله بگيريم و بتوانيم شاهد آثار مناسب در تلويزيون باشيم، آثاري که به لحاظ داستان قوام و انسجام خوبي داشته و باعث شود مخاطبان از تماشاي کار لذت ببرند. ادبيات داستاني از بسياري جهات ميتواند به کمک سريالهاي تلويزيوني بيايد تا از فيلمنامهها و قصههاي سطحي فاصله بگيريم و بتوانيم شاهد آثار مناسب در تلويزيون باشيم، آثاري که به لحاظ داستان قوام و انسجام خوبي داشته و باعث شود مخاطبان از تماشاي کار لذت ببرند. بنابراين پيوند ميان ادبيات داستاني و تلويزيون منجر به ارتقا و پيشرفت آثار ميشود و از تکرار و کليشه، ميتوانيم تا حدودي رهايي پيدا کنيم. در واقع اقتباس ادبي ميتواند شور و شوق و انگيزه بين مخاطبان رسانههاي نمايشي به وجود بياورد. به همين دليل تلويزيون و ادبيات ميتوانند تکميلکننده هم باشند. ضمن اينکه چون در جامعه ما آمار کتابخوانها روز به روز کمتر ميشود، تلويزيون ميتواند يکي از ابزارهاي مناسب براي پيوند قوي مخاطب و ادبيات شود. البته اين اتفاق بايد هوشمندانه و آگاهانه صورت بگيرد و بايد از کتابهاي ارزشمند آثار اقتباسي ساخت و اين نيازمند برنامهريزي و تلاش مستمر است. با توجه به اينکه کمتر در تلويزيون آثار اقتباسي ساخته شده، با رضا اميرخاني، يکي از پرطرفدارترين نويسندگان رمان در 20 سال اخير، درباره حلقه مفقوده ميان تلويزيون و ادبيات داستاني گپ کوتاهي داشتهايم. از آثار شاخص اميرخاني ميتوان به «ارميا»، «من او»، «نفحات نفت»، «قيدار» و «ر ه ش» نام برد.
در سالهاي اخير شاهد تنوع مضامين در سريالهاي تلويزيوني هستيم و فيلمنامهنويسان تلاش دارند موضوعات متفاوتي را دستمايه قرار بدهند تا از اين طريق بتوانند نظر مخاطبان را جلب کنند، اما کمتر اثري داريم که از ادبيات داستاني و آن هم از نويسندگان مطرح معاصر اقتباس شده باشد. به نظرتان حلقه مفقوده ميان ادبيات داستاني و تلويزيون کجاست و چطور ميتوان اين مشکل را بر طرف کرد تا شاهد پيوند محکم ميان ادبيات داستاني و رسانه ملي باشيم؟
به نظرم ميآيد حلقه مفقوده در ارتباط با ادبيات و سينما و تلويزيون، اقتصاد است. تا زماني که رقم خريد رايت را نه بازار که يک تهيهکننده مشخص کند اين چرخه شکل نخواهد گرفت. وقتي اعداد واقعي جايگزين اعداد رسميشود، به طور طبيعي آثار جايگاه مقبولي را پيدا خواهند کرد. چگونه است بازيگر ميتواند رقم دستمزد خود را در چرخه سينما و تلويزيون مشخص کند، اما نويسنده نميتواند اين رقم را مشخص کند.
يعني به نظرتان چون اين اختيار به نويسندگان داده نشده که رقم دستمزدشان را انتخاب کنند، منجر به چنين مشکلي شده است؟
همانطور که گفتم وقتي هنرپيشهها ميتوانند دستمزد کارشان را مشخص کنند، اين اختيار بايد به نويسنده هم داده شود. به نظرم تا روزي که کتابها قيمت واقعي خودشان را پيدا نکنند، نويسندگان براحتي و هرگز مجاب نميشوند آثارشان را در اختيار تهيهکنندگان سينما و تلويزيون قرار بدهند تا آنها بتوانند آثار اقتباسي بسازند.
به نظرتان اگر اين رقم مشخص شود، ميتوانيم شاهد اين اتفاق خوشايند باشيم؟
اين رقم را بازار مشخص ميکند و براحتي تعيين نميشود.
خب چطور بازار اين قيمت را مشخص خواهد کرد؟
طبيعي است وقتي اثري توسط مخاطبان بيشتر خوانده شده، رقم بالاتر ميرود و کتابهاي خوانده نشده، رقمشان پايين خواهد آمد.
اگر قيمت آثار در بازار مشخص شود، ميتوانيد شاهد محکمتر شدن پيوند ادبيات و تلويزيون باشيم؟ يعني آثار نويسندگان مطرح کشور دستمايه ساخت آثار شوند؟
بله، وقتي کتابها را به قيمت بخرند، مجبورند به آن وفادار باشند؛ ولي اگر قرار باشد دو تا سهميليون براي يک کتاب هزينه کنند، مسلما نميتوانند به آن وفادار باشند و همين باعث ميشود تا پيوندي که مدنظر است ايجاد نشود. به نظرم اين مشکل است که باعث ميشود پيوند ميان ادبيات و تصوير شکل درستي به خودش نگيرد.
شما تاکيد کرديد اين رقم را بازار مشخص ميکند، اما ميخواهم بدانم پيشنهاد و راهکاري داريد که بشود آن را اجرايي کرد؟
پيشنهاد من اين است که فروش ريالي پشت هر کتاب براساس تيراژ و قيمت پشت جلد ضربدر ضريب دو يا سه شود تا حداقل قيمت خريد رايت کتاب باشد.
به نظرتان تلويزيون چه کار کند تا بتواند نويسندگان را جذب کند؟
پول نويسندگان را درست پرداخت کند، حتما با اين روش بسياري از نويسندگان ادبيات داستاني جذب ميشوند و همکاري خواهند کرد.
يعني به نظرتان مشکل اصلي، مسائل مالي است؟
بله، مشکل اصلي همين است. وقتي دستمزد درست پرداخت شود، به خودي خود بسياري ازمشکلات هم حل ميشود. به نظرم رابطه مالي بايد درست شکل بگيرد تا نويسندگان هم جذب شوند.
مسلما شما خيلي فرصت نداريد برنامههاي تلويزيون را دنبال کنيد، اما ميخواهم بدانم آيا سريالهاي تلويزيوني را تماشا ميکنيد و ارزيابيتان نسبت به قصهها چگونه است؟
اصلا سريالي را نگاه نميکنم. آخرين سريال تلويزيوني که با علاقه دنبال ميکردم، سريال روزيروزگاري بود.
اين سريال براي سالهاي دور است. چه ويژگياي داشت که پيگير تماشاي آن بوديد؟
بله، براي سالهاي قبل است و نيازي نيست که صحبت کنيم، اما به اين خاطر دنبال ميکردم که امرا... احمدجو آن را ساخته بود و قصه را خودش نوشته بود که معتقدم آدم باسوادي است.
منبع: جام جم