حکمرانی خوب اصطلاحی است که در چند دهه اخیر در محافل علمی و دانشگاهی گسترش پیدا کرده است، اصطلاحی که در وهله نخست دارای بعد اقتصادی بود و بانک جهانی آن را روش اعمال قدرت برای مدیریت اقتصادی کشورها و منابع اجتماعی آن جوامع برای رسیدن به توسعه تعریف نمود و بر اساس آن برخی از پژوهشگران حکمرانی را مقدمه توسعه پایدار دانستند.
پس از گسترش اصطلاح حکمرانی در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، اصطلاح حکمرانی خوب تنها به بعد اقتصادی محدود نماند و بعد سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی نیز مورد توجه محافل آکادمیک به ویژه سیاستگذاران قرار گرفت و ۶ شاخص برای ارزیابی آن مشخص شد.
صدا و پاسخگویی(voice and accountability) یکی از موضوعات بسیار مهم است که از سوی بانک جهانی به عنوان دومین شاخص حکمرانی خوب مورد تاکید قرار گرفته است. همان موضوعی که باید دغدغه نخست روابط عمومیها نیز باشد. به عبارت دیگر حکمرانی بر مسئله تعامل و ارتباطات تاکید دارد و برخلاف دستورهای حکومتی از بالا، نقش ذینفعان، چه نهادهای دولتی و چه نهادهای مدنی و مصرف کنندگان را مورد توجه قرار داده است. همانطور که کروزیه دولت فروتن را مطرح میکند که در آن شرط کامیابی سیاستهای عمومی، پذیرش آن از سوی شهروندان و مشارکت کنندگان است.
از آنجایی که روابط عمومی یک فعالیت مبتنی بر ارتباط است، میتواند به شناخت، درک متقابل و ارتباطات یک سازمان با مخاطبان به منظور کامیابی در سیاستها نقشی بی بدیل ایفا کند. شاید به همین دلیل است که انجمن متخصصان، روابط عمومی را مدیریت تعامل و تفاهم میان سازمان و ذینفعان و تضمین منافع مشترک و اعتماد میان آنها تعریف کرده است. تعامل میان سازمان و مخاطبین، همان وجه مشترک میان ویژگی روابط عمومی و حکمرانی خوب است. البته باید گفت که مراد از مقایسه روابط عمومی و حکمرانی به منزله اضافه کردن ابعاد جدید به حکمرانی نیست، بلکه تلاشی است در جهت تاکید بر پاسخگو بودن روابط عمومی که این پاسخگویی و ایجاد ارتباط دوسویه با مخاطبان و شریک کردن آنها در امور مربوطه، نه تنها رضایت ذینفعان را افزایش میدهد بلکه میتواند شرایط حکمرانی خوب در کشور را فراهم سازد.
در چنین شرایطی است که سه رکن اصلی در صحنه حکمرانی یعنی دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی میتوانند مشارکت به معنای وجود، امکان و برقراری ارتباط دو یا چند جانبه و وجود تعامل همکارانه میان بخش عمومی و بخش خصوصی را برقرار سازند.