در دو دهه اخیر شاهد همگرایی اقتصاددانان طیفهای مختلف در زمینه نقش کلیدی غنیسازی «سرمایه انسانی» (Human Capital) در کمک به توسعه اقتصادی_اجتماعی «پایدار» و نیز محرومیتزدایی «پایدار» هستیم. در زمینه معماری استراتژی کلان توسعه انسانی، با استناد به پژوهشهای متعددی که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله خود ایران انجام شده، و نیز با ارجاع به پژوهشهای اقتصاددانان شاخصی چون «آمارتیا سن» (نوبلیست اقتصاد سال 1998)، «داگلاس نورث» (نوبلیست 1993) و «جیمز هکمن» (نوبلیست 2000)، میتوان گفت که اولا، معماری استراتژی مناسب برای توسعه انسانی (Human Development) و به بیان دیگر ارتقای ظرفیت بالقوه و بالفعل شهروندان برای تولید ثروت، مهمترین رکن تعیینکننده توانایی رقابتی اقتصاد هر کشور در قرن 21 است. ثانیا، در میان برنامه مختلف توسعه انسانی، برنامههای متمرکز بر توانمندسازی شهروندان در دو حوزه «آموزش» و «سلامت» با تاکید ویژه بر توانمندسازی گروههای درآمدی آسیبپذیر و نیز گروههای سنی کودک و نوجوان، هم «پربازده»ترین و هم «کمفساد»ترین برنامهها برای دستیابی به توسعه اقتصادی_اجتماعی پایدار هستند.
جایگزینی سرمایه انسانی بجای سرمایه نفتی، در چارچوب معماری استراتژی ملی برای شتاببخشی توسعه انسانی، اسکلت اصلی مقاومسازی پایدار اقتصاد ایران و نیز اقتصاد هر کشور دیگری در قرن 21 است.
بین 30 الی حداکثر 40 سال آینده، دیگر نفتی برای صادرات نخواهیم داشت. در واقع افرادی که هماکنون در سن کودکی و نوجوانی هستند، پایان درآمد صادرات نفت را در دوره میانسالی خود خواهند دید. بنابراین اگر بخواهیم در تدوین برنامه ششم توسعه نگاهی دوراندیشانه داشته باشیم، باید به سرمایهگذاری بخشی از درآمدهای نفتی در ارتقای توسعه انسانی و افزایش ظرفیت بالقوه و بالفعل ثروتآفرینی شهروندان بپردازیم.
در دو دهه اخیر شاهد همگرایی اقتصاددانان طیفهای مختلف در زمینه نقش کلیدی غنیسازی «سرمایه انسانی» (Human Capital) در کمک به توسعه اقتصادی_اجتماعی «پایدار» و نیز محرومیتزدایی «پایدار» هستیم. در زمینه معماری استراتژی کلان توسعه انسانی، با استناد به پژوهشهای متعددی که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله خود ایران انجام شده، و نیز با ارجاع به پژوهشهای اقتصاددانان شاخصی چون «آمارتیا سن» (نوبلیست اقتصاد سال 1998)، «داگلاس نورث» (نوبلیست 1993) و «جیمز هکمن» (نوبلیست 2000)، میتوان گفت که اولا، معماری استراتژی مناسب برای توسعه انسانی (Human Development) و به بیان دیگر ارتقای ظرفیت بالقوه و بالفعل شهروندان برای تولید ثروت، مهمترین رکن تعیینکننده توانایی رقابتی اقتصاد هر کشور در قرن 21 است. ثانیا، در میان برنامه مختلف توسعه انسانی، برنامههای متمرکز بر توانمندسازی شهروندان در دو حوزه «آموزش» و «سلامت» با تاکید ویژه بر توانمندسازی گروههای درآمدی آسیبپذیر و نیز گروههای سنی کودک و نوجوان، هم «پربازده»ترین و هم «کمفساد»ترین برنامهها برای دستیابی به توسعه اقتصادی_اجتماعی پایدار هستند.
در دو دهه اخیر، شاهد اجماع نسبی اقتصاددانان طیفهای مختلف بر سر این موضوع بودهایم که طراحی استراتژی مناسب «توسعه انسانی»، موتور محرکه اصلی دستیابی به «رشد اقتصادی پایدار» و نیز تحقق «محرومیتزدایی پایدار» است. برای مثال، ما میتوانیم با پرداخت پول نقد به خانوارهای محروم، در زمینه محرومیتزدایی تلاش کنیم، اما طبیعتا نتایج حاصله «پایدار» نخواهد بود و به محض قطع شدن پرداخت پول نقد (مثلا به دلیل افت قیمت نفت)، مجددا وضعیت محرومیت حاکم خواهد شد.
اما در استراتژی توسعه انسانی، چون تمرکز اصلی بر توانمندسازی شهروندان (بهویژه در سنین کودکی و نوجوانی) در زمینههای آموزش و سلامت و تغذیه قرار دارد، نتایج این استراتژی در قالب افزایش توانمندی شهروندان در بهکارگیری خلاقیت در خلق ثروت نمودار میشود که بهمراتب پایدارتر است.در پژوهش مشترکی که بنده به همراه سه اقتصاددان جوان دیگر در کنفرانس «اقتصاد ایران» ارائه کردیم، بر مدلسازی براساس آمارهای بودجه خانوار مرکز آمار ایران، برآورد کردیم که در یک حالت خوشبینانه (با فرض تثبیت رشد اقتصادی مثبت 4 درصدی در کشور، توزیع یکسان نتایج این رشد اقتصادی بین همه دهکهای درآمدی، و نیز با فرض آنکه از همین فردا نرخ فرزندآوری در همه دهکهای درآمدی کشور یکسان شود)، حدود 27 سال طول میکشد تا میزان مخارج آموزشی فقیرترین دهک درآمدی، تازه به «یکدهم» مخارج آموزشی پردرآمدترین دهک درآمدی برسد.
میثم هاشم خانی- تحلیلگراقتصادی