کد خبر: ۱۳۳۹۶
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۰
ناصر تكميل همايون با "تجارت" مطرح كرد:
شهر كه پديدار شد، صنف هم به دنبالش آمد چون شغل پديد آمده بود و هر صاحب شغلي، صنفي را مي‌خواست كه در آنجا همكارانش را ببيند و در درد و شادي شريك آنها شود. صحبت از هزار سال پيش نيست. حرف حتي بر سر دو هزار سال پيش هم نيست. تاريخچه‌ اصناف در ايران، آن‌طور كه ناصر تكميل همايون، تاريخ‌دان و جامعه‌شناس مي‌گويد، حتي تا دوران ماد هم عقب مي‌رود. گرچه از جزييات آن اطلاع چنداني نداريم. او معتقد است: اصناف پديده‌هاي شهري هستند.  وقتي شهر پيدا مي‌شود، اصناف هم به وجود مي‌آيند پس از آن‌جايي كه  شهرنشيني در ايران سابقه طولاني دارد، مي‌شود تاريخ به وجود آمدن اصناف را با خيال راحت چند هزار سالي به عقب كشيد.
ناصر تکمیل همایون، جامعه‌شناس و تاريخ‌نگار ايراني، در ‌ گفت‌وگوي اختصاصي با «تجارت» تاريخچه اصناف را در ايران بررسي كرده است. او كه معتقد است، اصناف امروزي با نمونه‌هايشان در دوران مشروطه، تغييرات جدي كرده‌اند، از دگرگوني‌هاي جدي در ساختار اصناف ايران سخن به ميان‌ مي‌آورد.

 آيا از تاريخچه شكل‌گيري اصناف در ايران اطلاعي در دست داريم؟ اين‌كه گروهي مي گويند سابقه اصناف ايراني به دوران ساسانيان برمي‌گردد،‌ تا چه اندازه قابل اطمينان است؟
در اين‌باره كه اصناف در ايران متعلق به دوره قبل از اسلام بوده‌اند، شكي نيست. بعضي‌ها فكر مي‌كنند كه صنف از زمان عباسيان و در زمان بعد از اسلام در ايران آغاز شده كه چنين چيزي درست نيست. ما كتابي به نام «تاريخ پارت‌ها وساسانيان» داريم كه خانم «پيگو لوفس كايا»، مستشار روسي نوشته و مرحوم عنايت رضا آن را ترجمه كرده است.  در اين كتاب اصناف ساسانيان بررسي شده و مي‌بينيم كه اتفاقا تشكيلات مفصلي هم براي خودشان داشته‌اند. من فكر مي‌كنم حتي پيش از دوران ساسانيان هم صنف وجود داشته است چون اصناف پديده‌هاي شهري هستند.  وقتي شهر پيدا مي‌شود، اصناف هم به وجود مي‌ايند. از آن‌جايي كه شهرنشيني در ايران سابقه طولاني دارد، پس صنف‌ها هم به همان اندازه سابقه دارند. منظورم،‌ايران سياسي و حكومتي نيست. من ايران دوران ماد را هم ايران مي‌دانم و معتقدم كه در آن زمان هم اصنافي وجود داشته‌اند كه با هم روابطي داشته‌‌اند گرچه ما امروز از آنها اطلاع دقيقي نداريم. اطلاعات دقيق ما درباره اصناف به دوران ساسانيان و بعد از آن،‌يعني دوران ايران بعد از اسلام مربوط مي‌شود.

اصناف و طبقات اجتماعي در دوران‌هاي گذشته چه ويژگي‌هايي داشته‌اند؟
اولا صنف تنها يك لغت اجتماعي نيست. مثلا اگر كتاب‌هاي قديمي را نگاه كنيد، به عباراتي مثل اصناف رياحين برمي‌خوريد كه به معناي دسته‌هاي گل است و واژه صنف حتي در مورد گل‌ها و گياهان هم كاربرد داشته است. به مرور زمان، واژه‌هايي مثل صنف و اصناف جنبه شغلي پيدا مي‌كند و اصناف مشاغل، يعني گونه‌هاي مختلف شغل بر سر زبان‌ها مي‌آفتد كه اين تغيير كاربري واژه هم به خاطر پيشرفت‌هاي شهرنشيني حاصل مي‌شود. بايد دقت كرد كه گاهي اوقات  اصناف با طبقات اشتباه گرفته مي‌شود كه اشتباه است. بعضي‌ها خيال مي‌كنند اصناف و طبقات اجتماعي يك چيز هستند در حالي كه اينطور نيست. ممكن است يك طبقه، شامل چندين صنف بشود يا يك صنفي در خودش چند طبقه از گروه‌هاي مختلف مردم را جا داده باشد. بعضي صنوف اجتماعي ممكن است چنان ريش‌سفيدان و كدخدايان بزرگ و مهمي داشته باشد كه جنبه طبقاتي صنفشان را حتي بالاتر از طبقات بسيار مرفه جامعه ببرند. درباره ويژگي اصناف مي‌شود  گفت   اين گروه، كساني هستند كه در شهرها داراي كار و كاسبي يكساني هستند و در منافع يا زيان‌هايشان با هم شريك هستند. به همين دليل هم با يكديگر همدردي، همكاري و همسويي مشتركي پيدا مي‌كنند.

اين اصناف توسط چه سيستمي با همديگر هماهنگ مي‌شدند؟ مطالبات صنفي صاحبان مشاغل چطور پيگيري مي‌شد؟
هر صنفي براي خودش يك كدخدا داشته كه به هماهنگي مسايل مربوط به آن صنف مي‌پرداخته است. مثلا كدخداي صنف بقالان، زرگران يا كله‌پزها. كه هركدام افراد خاصي عضوشان بوده‌اند. از طرفي، هركسي اجازه نداشت وارد هر صنفي بشود. كسي كه مي‌خواست وارد يكي از اصناف آن زمان شود،‌بايد اول دوران شاگردي را مي‌گذراند تا پخته شود و بتواند سري ميان سرها در آورد. تازه بعد از اوستا شدن بود كه به كسي اجازه مي‌دادند وارد يك صنف مشخص شود. مدت زمان دوران شاگردي هم نسبت به هر شخصي متفاوت بود. يكي بهره هوشي بيشتري داشت و كار را زودتر ياد مي‌گرفت و ديگري،‌ديرتر. نظامي نبود كه بگويد،‌فلاني بايد اين مدت زمان را كار كند تا اوستا شود، هركس بود و استعدادش.

بين اصناف، قوي و ضعيف هم داشته‌ايم؟ ارتباطي بين شغلي كه كاسبان به آن مشغول بودند و قدرت وجود داشت؟
قدرت اصناف با شغل كاسبانش كاملا به هم مرتبط بوده‌اند. مثلا فرض كنيد كاسبان صنف قهوه‌چي، كله‌پزي يا جگركي به اندازه صنف زرگران، قالي‌فروش‌ها يا جواهرفروش‌ها قدرت مالي و طبقاتي برتري پيدا نمي‌كردند. خود صنف‌ها قدرتشان در مقايسه با ديگران كم و زياد مي‌شد اما كساني هم بودند كه از بقيه افراد داخل صنف خودشان   يك سر و گردن بالاتر بودند و داراي قدرت مي‌شدند.

در كتاب هاي تاريخي مي‌خوانيم كه به طور مثال در دوران مشروطه، 70 صنف حضور داشته‌اند. آيا همه‌ آن اصناف اين روزها وجود دارند؟ كدامشان حذف شده‌اند؟
طبيعتا همه آن اصناف ديگر وجود ندارند. مشاغلي كه اين روزها خريدار ندارند، مثل صنف نعل‌چي‌گران، مسگران يا سفيدگران را ديگر نداريم. حتي صنف آهنگران هم دارد يواش يواش از بين مي‌رود. شغلي مثل مسگري وجود دارد اما صورتش متفاوت شده و حالت مكانيزه پيدا كرده است. همين باعث مي‌شود كه مسگري، قدرت صنفي قديمش را نداشته باشد و جايش را به صنف‌هاي ماشيني‌تر ببخشد.

گفته مي‌شود اصناف يكي از اركان مهم رخدادهاي مهم اجتماعي ايران بوده‌اند و اتفاقات بزرگي مثل قيام تنباكو يا مشروطه در دوران قاجار يا بعدتر، ملي شدن صنعت نفت در پهلوي دوم،‌ با قدرت اصناف در آن زمان نسبت مستقيم داشته است. اصناف چقدر در چنين اتفاقات بزرگي دخيل بوده‌اند؟
بدون اين‌كه بخواهيم تحليل‌هاي خيالي و ماركسيستي را وارد بحث بكنيم، ما در ايران گروه‌هايي داشته‌ايم كه قدرت داشته‌اند. ما  رسته يا رده روحانيت داشته‌ايم كه قوي بودند. بازارايان و اصناف داشته‌ايم كه قدرت مالي داشتند. طلاب علوم ديني و تحصيل‌كرده‌هاي جديد،  از شاگردان دارالفنون و مدرسه علوم سياسي را داشته‌ايم كه قوي بوده‌اند اما در بين همه اينها صنف بازاريان و اصناف، به دو دليل قدرت خيلي خاصي را هم در اختيار داشته‌اند. يك دليلش وجود كساني بوده كه به خاطر رابطه تجاري؛‌با خارج از ايران در رابطه بوده، مي‌رفتند و مي‌آمدند و در اين رفت و آمدها با بسياري از مسايل مربوط به دموكراسي و شهروندي غربي آشنا مي‌شدند. از طرف ديگري، اين تجار چون مسلمان، شيعه و اهل ايمان بودند با طبقه روحانيت هم در رابطه بودند كه همين موضوع، قدرتشان را مضاعف مي‌كرد.يعني هم قدرت روشنفكري داشته‌اند، هم قدرت سنتي ديني.

با اين حساب ارتباط اين دو، يعني اصناف و روحانيون يكي از دلايل مهم اتفاقات مهمي، همچون مشروطه بوده است. اما دليل اين نزديكي چه بود؟
در ايران، به ويژه ايران شيعي، اصناف و بازاريان شديدا با روحانيت گره خورده بودند. دليلش هم اين بود كه روحانيت،‌ دولتي نبود و از دولت مواجب دريافت نمي‌كرد. به همين دليل هم با مردم در رابطه بود و از آنها استفاده مي‌كرده است. متقابلا هم مجبور بوده تا اندازه‌اي به خواسته‌هاي مردم جوابگو باشد. در سوي ديگر اين ميدان هم بازاريان و اصناف قرار داشتند كه براي گذران زندگي‌شان مجبور بوده‌اند با روحانيت رابط حسنه داشته باشند چون اگر روزي يك روحاني، بر عليه تاجري مساله‌اي را بازگو مي‌كرد، آن شخص كاملا ورشكسته مي‌شد. در نتيجه اين دو گروه با هم در پيوند بودند كه ترس نهاد سلطنت هم از همين همبستگي بوده و هدف هميشگي‌اش نفاق انداختن بين اين دو گروه بوده است. چنان‌كه در جريان قيام تنباكو اين اتحاد بين روحانيت و اصناف به خوبي مشخص مي‌شود. هركدام براي منافع خودشان با ديگري متحد شده بودند؛ تجار به دنبال منافع ملي و تجاري بودند و روحانيون هم دنبال حفظ منافع ديني خودشان. در نتيجه قيام تنباكو به نتيجه رسيد.

درباره نقش اصناف در جنبش مشروطيت چطور؟
در دوران مشروطه، اگر اصناف تهران با روحانيت گره نمي‌خوردند و با همديگر وارد مهلكه سياسي نمي‌شدند، جنبش مشروطه هرگز به وجود نمي‌آمد. حضور چند روشنفكر و دانش‌آموخته‌هاي دارالفنون براي پيروز شدن در مشروطه كافي نبود. مشروطيت محصول همبستگي سه گروه، روحانيت، روشنفكران و بازاريان بود. اصناف تهران كه تعدادشان به هفتاد تا مي‌رسيد، هركدام يك ريش‌سفيد، رييس و كدخدا داشتند كه به شكل موروثي يا بر اساس لياقت و شايستگي انتخاب مي‌شد. مثلا مشهدي باقر بقال كه در اولين دوره مجلس مشروطه نماينده مي‌شود، بقال ساده‌اي بوده اما آن‌قدر از خودش شايستگي نشان داده كه توانسته وكيل اصناف باشد. ميرزا محمود  كتابفروش كه چنان‌كه از اسمش برمي‌آيد، يك كتابخوان و كتابفروش بوده و دستي هم بر آتش داشته و در بازار مورد احترام بوده هم به خاطر شايستگي‌اش وارد مجلس مشروطه مي‌شود. يا كس ديگري به نام آسيد حسين چراغچي كه در صنف چراغچي‌گرها بوده اما معلوم است كه آدم باجربزه و مهمي بوده كه توانسته در اين جريانات شركت كند. چنين آدم‌هايي مجلس مشروطه را شكل دادند كه به عقيده من، شايستگي اين آدم‌ها از بسياري روشنفكرهاي ما بيشتر بوده است.

قدرت اصناف در روزگار فعلي در مقايسه با روزگاران گذشته، مثلا زمان مشروطه چطور است؟
اگر بخواهيم اصناف روزگار گذشته را با الان بسنجيم، كمي فرق دارد. الان اصناف ما در يك دوران سرمايه‌داري خاصي پديد آمده‌اند كه با دوران قبلي فرق دارند. اصناف ما به جاي پيوند با مردم، بيشتر با حكومت در رابطه است. حكومت‌گران هستند كه صنف شده‌اند يا اصناف هستند كه حكومت‌گر شده‌اند. اينها باعث برخي تفاوت‌ها بين اصناف آن زمان و اين روزها شده است.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار