انتخابات در همه کشورها مجالی برای پوست اندازی اجتماعی به معنای عام دولتهاست. در برخی کشورها این پوست اندازی تنها در برخی حدود و ثغور صورت می پذیرد و تغییر چندانی در مشیها و راهبردهای آن کشور در حوزه سیاست خارجی صورت نمی پذیرد اما در اغلب کشورها با یک دوره انتخاباتی گاه سرنوشت یک ملت نیز عوض می شود. در ایران اسلامی نیز انتخابات کارکردهای مناسبی در شناخت ظرفیتهای عمومی حوزه سیاست داشته است و دارد.
به واقع از همان رفراندوم معروف 12 فروردین 58 تا به امروز حوزه انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، شورای اسلامی شهر و مجلس خبرگان رهبری همواره درس آموزیهایی برای جامعه ایران داشته است. این درس آموزی همان آینه عبرتی است که حضرت علی(ع) از آن تحت عنوان دانشگاه تاریخ یاد کرد.
تاریخ گرچه رونده است اما خاطراتش محو نمی شود و از این رو جامعه ای که اهل تحلیل و دارای بصیرت است از تک تک فرصتها و موقعیتهایی که در اختیارش است بهره می برد تا بتواند سرنوشت بهتری را برای کشور خود رقم زند.تجربه انتخابات ریاست جمهوری 1392 که به پیروزی اعتدال انجامید نمونه ای از همین نقش آفرینی سازنده است که یک جامعه را در مسیر ساختن فردایی پویا و سرشار از امید به حرکت وامی دارد.این جنس اصیل و همراه با تفکر در رفتارهای عمومی است که سرنوشت انتخابات را به مسیری درست هدایت می کند و در صورت تخطی از منطق در موضع و تصمیم، گاه رای دهنده را به مسیری می کشاند که با سطحی نگری و تنها دلبسته به چند شعار خوش نما و بدون تضمین اجرایی سبد آرا را به سمت کاندیدایی می برد که از شاخصهای مورد نظر در قرآن و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت (علیهما سلام) بی بهره است.چنین کاندیدایی تنها در بیان مقبول است و اگر در عرصه عمل قرار گیرد صدماتی جبران ناپذیر را بر اعتماد عمومی به حوزه سیاست وارد می کند زیرا در تصمیماتش تابع نظم فکری نیست و تنها از هیجانی تبعیت می کند که در لحظه بر او غالب می شود.
این فرد می تواند یک نظام در مسیر پیشرفت را به چنان مهلکه ای وارد سازد که نه تنها برای بازگشت به مسیر پیشرفت مجبور به پذیرش هزینههایی سنگین باشد بلکه این نظام را از سطح روابط بین المللی متعادلش با کشورهای دیگر تا آن حد دور می کند که دولت بعدی اش تنها برای بازسازی خرابیهای دولت قبل از خود وقت صرف کند.نگاهی به تجربههای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در ایران نشان می دهد که دغدغههای عمومی جز معدودی موارد در ابعادی قابل قبول از عملکرد دولتها و مجالس مورد نظر قرار می گیرد و کشور در همان دوران می تواند به دستاوردهایی مناسب در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حوزه سیاست داخلی و خارجی برسد.به واقع اگر تجربه سازندگی، گفتمان مدنی و گشایش هسته ای را به عنوان نمونههایی نسبتا قابل قبول که مورد تائید رهبر معظم انقلاب در بسیاری از شاخصها بود بررسی کنیم متوجه این نکته می شویم که هرگاه منطق و عقلانیت دینی همبال با فهم و ادراک سیاسی بود کشور توانست با دوری از تندروی در مسیر درستی حرکت کند اما هرگاه این منطق جای خود را به تفکر هیجانی و فرصت طلبانه داد نه تنها کشور نتوانست به تعامل مناسبی با دنیا برسد بلکه از این هیجان گرایی سیاسی لطمههای فراوانی دید.شاید از این روست که رهبر معظم انقلاب با تاکید بر دو کلیدواژه همدلی و همزبانی نقشه راه انتخابات در کشور را ترسیم کردند تا با وحدتی موثر و در مسیر ساختن دوباره ایران و نمایش اقتدار آن به جهان پای صندوقهای رای حاضر شویم و با تفکری بصیرانه و به دور از جناح بندیهای مسموم این روزها افرادی را به عنوان نمایندگان مجلسین(شورای اسلامی و خبرگان رهبری) برگزینیم که در زمان نایستاده اند و با افق دید بهترین گزینهها را برای ایران مقتدر و آباد برمی گزینند ولو با نوع نگاهشان سازگار نباشد.