کد خبر: ۲۱۰۱۱۴
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۸
«این روزها پاتوق‌های خوشمزه تهران حسابی رونق دارند. بیشتر از همه پاتوق‌های فست‌فود؛ خوشمزه‌های مضری که به قول طرفداران‌شان شادی آفرینند.»

رونق خطرناک فست‌فودهای خیابانی

 

«این روزها پاتوق‌های خوشمزه تهران حسابی رونق دارند. بیشتر از همه پاتوق‌های فست‌فود؛ خوشمزه‌های مضری که به قول طرفداران‌شان شادی آفرینند.»

ایران نوشت: «سیب‌زمینی‌های بزرگ سرخ‌کرده، ساندویچ‌های پر از پنیر، قارچ، سوسیس و کالباس، لقمه‌کباب‌هایی که دور ورق‌های ژامبون لوله می‌شوند و با یک خروار پنیر به دست مشتری می‌دهند و لیوان‌های بزرگ نوشابه پر و خالی می‌شوند. جمعیت خندانی که کنار خیابان ایستاده یا روی صندلی‌های پلاستیکی کنار خیابان نشسته‌اند و به این بمب‌های پرکالری گاز می‌زنند و از غذایشان لذت می‌برند.

این تصویر آشنای خیلی از راسته‌های فست‌فودی در تهران است؛ مکان‌هایی که حالا به مهم‌ترین مراکز گردشگری پایتخت هم تبدیل شده‌اند. زنان، مردان، جوانان و کودکانی که کنار خیابان یا توی ماشین با خوشحالی به ساندویچ‌شان گاز می‌زنند یا در راسته‌های خیابانی عرضه این محصولات با هم گفت‌وگو می‌کنند. راستش را بخواهید در برخی از این راسته‌ها حتی نمی‌توانی بگویی شلوغ‌ترین ساعت چه زمانی است چون در هر ساعتی از شبانه‌روز پر از جمعیت‌اند. هر چند برخی از این پاتوق‌های خوشمزه شب‌ها شلوغ‌ترند و به قول معروف زندگی شبانه دارند.

ساعت حول‌وحوش شش بعدازظهر است. زن دست دو دخترش را گرفته و به سمت یک راسته فست‌فودی معروف در مرکز شهر تهران می‌رود: «این دو تا دختر امانم را بریدند بس که گفتند دلمان سیب‌زمینی سرخ‌کرده بزرگ می‌خواهد. هر قدر هم خودم توی خانه سیب‌زمینی برایشان سرخ می‌کنم، فایده ندارد. می‌گویند مزه‌اش با آنهایی که بیرون می‌خوریم فرق دارد.»

دو دختر حتی تحمل چند دقیقه حرف‌زدن مادرشان را ندارند و مدام دستش را می‌کشند تا زودتر برایشان سیب‌زمینی بزرگ یا به قول خودشان گنده بخرد. مادر تشر می‌زند: «یک دقیقه صبر کنید سیب‌زمینی سرخ‌کرده فرار نمی‌کند.» بعد رو به من ادامه می دهد: «به نظرم تبلیغات تلویزیون و انیمیشن‌ها هم در علاقه‌مندشدن بچه‌ها به ساندویچ و فست‌فود مؤثر است. این راسته‌ها هم که در تهران زیاد شده و هر وقت با ماشین از جلوی یکی‌شان عبور می‌کنیم بچه‌ها می‌گویند باید یک‌شب اینجا بیاییم. الان هم که می‌بینی شب نشده من را آورده‌اند اینجا. خیلی شب‌ها هم خودشان پاتوق را انتخاب می‌کنند. اگر میز و صندلی هم بیرون باشد که دیگر کلی ذوق‌زده می‌شوند و من و پدرشان را مجبور می‌کنند، برویم.»

چند دقیقه بعد دو دختربچه حسابی ذوق زده‌اند. هر کدام با ظرف یکبارمصرفی که پر از سیب‌زمینی سرخ‌کرده و سس زرد و قرمز است، از راه می‌رسند.

آن‌سوتر چند دختر ساندویچ‌های غول‌آسایی در دست دارند. توی ساندویچ‌ها پر است از پنیر، قارچ، سوسیس و کالباس و مرغ. از همان ساندویچ‌هایی که این روزها به آنها زاپاتا می‌گویند. دختر جوان به ساندویچش گاز می‌زند و می‌گوید: «من به این ساندویچ‌ها معتاد شده‌ام. اگر چند روز نخورم حس بدی پیدا می‌کنم.» دوستانش بلندبلند به این حرفش می‌خندند.

می‌پرسم این ساندویچ‌ها خیلی پر کالری نیست؟ می‌گوید: «راستش چرا! اما آنقدر خوشمزه است که نمی‌شود ازش گذشت. فقط امیدوارم توی این افزایش قیمت‌ها ساندویچ‌ از اینی که هست گران‌تر نشود. آن وقت به جای سه بار در هفته مجبورم یک بار ساندویچ بخورم.»

دختر انگار جوک گفته باشد باز هم دوستانش بلندبلند می‌خندند. بعد راسته‌های معروف فست‌فودهای تهران را برایم فهرست می‌کنند از شمال شهر تا جنوب شهر: «آخ‌آخ سیب‌زمینی سرخ‌کرده می‌خواهی فقط باید بروی راسته ... همبرگر خوب هم فقط ... .»

- انگار حسابی با خوردن تفریح می‌کنید؟

- همه مردم دنیا فست‌فودخوردن را دوست دارند. اصلاً کی هست که با ساندویچ و پیتزا سر ذوق نیاید؟ حالا چه برسد به اینکه توی راسته خودشان بزنی به بدن.

اما حالا بشنوید از زبان صاحبان رستوران‌ها. به یکی از راسته‌های خیابانی در شمال شرق تهران می‌روم. از همان‌ها که تمام بساط رستوران از آشپزخانه تا میز و صندلی‌اش کنار خیابان بر پا شده. رستوران‌دار اینجا را از شهرداری اجاره کرده است: «رستوران‌داری کار سختی است. من ۱۸ سال سابقه رستوران‌داری دارم اما بعد از کرونا ورشکست شدم و رستوران را جمع کردم و حالا هم اینجا را از شهرداری اجاره کرده‌ام اما این کار از رستوران‌داری هم سخت‌تر است. یکسری چیزها برای ما مثل آب و گاز تأمین نمی‌شود و ما خودمان باید همه چیز را تأمین کنیم. الان تفریح اصلی مردم رستوران‌رفتن است اینکه تا دیروقت گوشه خیابان بنشینند و خوش بگذرانند و دور هم خوش باشند. قاعدتاً این محیط‌های خیابانی از محیط‌های سربسته برای مردم جذاب‌تر است؛ بویژه اگر هوا هم خوب باشد.»

در گوشه‌ای از رستوران بسته‌های بزرگ نان باگت چیده شده. قوطی‌ها و شیشه‌های نوشابه هم در سمت دیگری قرار گرفته است. کارگران مدام میز و صندلی‌ها را تمیز می‌کنند. ساعت کار این رستوران از ۱۲ ظهر تا چهار صبح است و کارکنان ساعت پنج رستوران را ترک می‌کنند. مدیر رستوران توضیح می‌دهد: «زمستان برای گرمایش مشعل گذاشتیم و دور میزها را بستیم. برای تابستان هم از کولر آبی و گازی استفاده می‌کنیم. مردم عاشق فست‌فود هستند و از بچگی به آن عادت می‌کنند. فست‌فود غذایی است که سریع آماده می‌شود برعکس قرمه‌سبزی که بخواهید توی خانه درست کنید.»

می‌پرسم اما فست‌فود نسبت به غذاهای سنتی ایرانی گران‌تر است، که در پاسخ می‌گوید: «واقعاً اینطور نیست. موادی که استفاده می‌کنیم هر روز نوسان قیمت دارد. ما بال مرغ را کیلویی ۳۲ هزار تومان می‌خریدیم اما الان قیمتش به کیلویی ۷۲ هزار تومان رسیده یا روغن ۶۵۰ هزار تومانی به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده و همین طور نان باگت دو هزار تومانی شده هفت هزار و ۵۰۰ تومان. ما هم مجبوریم قیمت‌ها را بالا ببریم چون نمی‌توانیم ضرر کنیم. ۱۰ نفر آدم اینجا نان می‌خورند. با این همه هنوز هم قیمت‌های ما نسبت به سایر غذاها افزایش زیادی نداشته.»

می‌پرسم ممکن است از این به بعد از نان باگت استفاده نکنید و نان لواش را جایگزین نان ساندویچی کنید؟ می‌گوید: «راستش به این موضوع هم فکر کرده‌ایم اما نمی‌شود. تصور کنید برگر لای نان لواش چقدر بد می‌شود. چیزی که ساندویچ را برای مردم جذاب می‌کند همین نان باگت است. مردم طعم برگر را لای این نان می‌پسندند. البته شاید بشود تغییراتی در نان داد و خمیر دیگری تهیه کرد.»

کارکنان این راسته فست‌فود خیابانی می‌گویند از ساعت ۱۲ ظهر تا چهار بعدازظهر و دوباره از شش و هفت بعدازظهر تا ۱۲ شب شلوغ‌ترین ساعت کاری‌شان است. یکی دیگر از کارکنان این راسته می‌گوید: «برگرهای ما دست‌سازند. الان همه چیز گران است و فست‌فود هم مثل بقیه چیزها، یعنی گران‌تر از بقیه چیزها نیست. اینجا کباب هم داریم که تقریباً قیمتش برابر با فست‌فود است.»

برای این راسته کوچک خیابانی حدود ۳۰۰ میلیون تومان هزینه شده و ۱۵ میلیون تومان هم اجاره ماهانه‌ آن است و به گفته کارکنانش هر چند هر شغلی سختی خودش را دارد اما این شغل هم واقعاً پر زحمت است. مردی که با خانواده‌اش برای خوردن فست‌فود به این راسته آمده، می‌گوید: «مردم ما تفریح در فضای آزاد را دوست دارند. الان مسافرت و تفریح‌های دیگر خیلی سخت شده، اما غذاخوردن در فضای باز در دسترس‌ترین تفریح است. هنوز هم یک خانواده وقتی غذای آماده می‌خورند، در واقع با ۵۰۰ هزار تومان می‌توانند یک شب را کنار هم خوش بگذرانند.»

راسته فست‌فود در شمال غرب تهران به ساندویچ‌هایی معروف است که ساندویچ را با نان‌های متفاوتی سرو می‌کند و داخل ساندویچ را پر می‌کند از جعفری و انواع سبزی. ساعت ۹ شب است و در این راسته ترافیک قابل توجهی دیده می‌شود. جلوی ساندویچی‌ها مردم صف کشیده‌اند. خیلی‌ها هم توی ماشین منتظر هستند تا غذایشان آماده شود. جلوی برخی از مغازه‌ها چند میز و صندلی چیده شده ولی تعداد مشتری‌ها خیلی بیشتر از تعداد صندلی‌هاست. برخی هم ساندویچ‌شان را می‌خرند و به پارک‌های اطراف می‌روند. صدای خنده از هر طرف به گوش می‌رسد. یک خانواده که ساندویچ‌شان را کنار ماشین می‌خورند می‌گویند تقریباً هفته‌ای یکبار به اینجا می‌آیند چون زندگی شبانه‌اش را دوست دارند و معتقدند این راسته رنگ و بوی جذابی به منطقه داده است: «کیفیت ساندویچ‌ها خیلی قابل قبول است و واقعاً خوشمزه‌اند و هنوز افزایش قیمت هم نداشته‌اند، البته ساندویچ‌های این راسته مثل بقیه جاهای شهر غول نیستند و خیلی مختصر و مفیدند و به قول معروف فقط ته دل آدم را می‌گیرند.»

این روزها پاتوق‌های خوشمزه تهران حسابی رونق دارند. بیشتر از همه پاتوق‌های فست‌فود؛ خوشمزه‌های مضری که به قول طرفداران‌شان شادی آفرینند.»

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار