به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمدرضا سبزعلیپور رئیس مرکز تجارت جهانی ایران طی تحلیلی در خصوص سفر جناب آقای رئیسی به کشور چین، این سفر را مهم خواند و روابط همه جانبه ایران و چین بویژه تعاملات اقتصادی دو کشور را بسیار مثبت ارزیابی و همکاریهای دو جانبه در عرصه های مختلف را ضروری دانست و در ادامه گفت: یکی از رویکردهای مهم و مطرح جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی، همکاری و نگاه به شرق بوده و اتخاذ این رویکرد در اولویت سیاست خارجی ایران پس از قطع روابط دیپلماتیک ایران با ایالات متحده امریکا و همچنین آغاز جنگ اقتصادی غرب برعلیه کشورمان و تشدید تحریم های گسترده آمریکا و نیز اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد. در این راستا ج. ا. ایران تلاش نموده تا در جهت تأمین بخشی از آرمان ها و اهداف سیاسی خود با اتخاذ این رویکرد، از تک قطبی شدن ساختار نظام بین الملل پس از جنگ سرد، جلوگیری و حتی موضع ددمنشانه آمریکا را کاهش و تا حدودی کنترل نماید.
در این میان، کشور چین به عنوان یک قدرت برتر در نظام بین الملل که روز به روز قدرتش در حال اوج گرفتن میباشد، توانسته شاخص های برتری قدرت خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، نفوذ سیاسی و نظامی ارتقاء ببخشد، از همین رو توان این کشور و همچنین رشد همه جانبه چین مورد توجه دستگاه دیپلماسی ایران قرار گرفته تا از طریق توسعه همکاریهای مختلف با این کانون ثروت و قدرت بین المللی، بخشی از اهداف ملی ایران در سطوح منطقه ای و بین المللی نیز تأمین شود.
با توجه به این مهم، بحث اصلی اینجاست که ظرفیتهای چین چیست و آیا ارزش این را دارد تا کشورمان با این قدرت جهانی همکاری کند و آیا ایران را به اهداف مورد نظرش میرساند یا نه؟ جهت پاسخ به این سوالات، ضروری است تا بررسی اجمالی در خصوص توان و قدرت چین داشته باشیم تا به ارزش همکاری با این قدرت جهانی پی ببریم.
ازآغاز دهه 1970 به بعد "چین کمونیست" با تغییر سیاستها و نگرش خود و همچنین با ورود به "اقتصاد آزاد"، توانست به رشد اقتصادی گسترده و قابل ملاحظه ای برسد و از آن پس تاکنون در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ اقتصادی در جهان است. این کشور با توجه به رشد اقتصادی گسترده، در صدد کسب قدرت اول اقتصادی در دنیا است. براساس پیش بینی های مؤسسات مختلف از جمله گلدمن ساکس، موسسه پریس واترهاوس ومجله اکونومیست اقتصادی، چین تا سال 2030 با رقیب اصلی خود یعنی ایالات متحده آمریکا از لحاظ تولید ناخالص داخلی برابری نموده و از سال 2050 به قدرت اول و برتر اقتصادی جهان مبدل خواهد شد و رقیب خود ایالات متحده را پشت سر خواهد گذاشت.
در این پژوهش در چارچوب تئوری مرکانتلیسم اقتصادی به بررسی تاثیر رشد اقتصادی چین و تاثیر آن بر اقتصاد سیاسی ایالات متحده در دوره "دونالد ترامپ" پرداخته که چگونه از تجارت آزد به سمت حمایت گرایی حرکت کرده است؟ دولت ترامپ با مشاهده رشداقتصادی قدرت نو ظهور چین با سیاستهای حمایت گرایانه بدنبال تقویت اقتصاد داخلی امریکا از طریق اختصاص یارانه ها وحمایت های مالی،حمایت از صنعت ،و خروج از توافقات بین المللی بوده و در رابطه با بُعد خارجی با به کار گیری جنگ اقتصادی، اعمال تحریم ها، وضع تعرفه در صدد مهار چین بوده، از ابزار های سیاسی و نظامی هم در راستای ناامن کردن محیط شرق آسیا برای مقابله با قدرت این کشور همواره استفاده نموده که تاکنون توفیق چندانی نداشته است.
قدرت و توان اقتصادی چین:
اقتصاد چین یک اقتصاد بازار سوسیالیستی مختلط است که تا حدود زیادی مبتنی بر سازمانهای اقتصادی دولتی است اما به کسب و کارهای خصوصی بیشمار و سرمایهگذاری خصوصی نامحدود اجازۀ کار و ترقی نیز میدهد. دولت چین که از برنامهریزی وسیع اقتصادی بهره میبرد حدوداً از 1978 اصلاحات اقتصادی را آغاز نمود. اقتصاد چین در سال 2019 از نظر تولید ناخالص داخلی دومین اقتصاد بزرگ جهان بود و در در سال 2017 توانست رتبۀ نخست از نظر تولید ناخالص داخلی بر پایۀ برابری قدرت خرید در میان همۀ کشورهای دنیا بدست آورد.
چین پر سرعت ترین اقتصاد بزرگ دنیا است به این شکل که در طول 30 سال گذشته بطور میانگین سالانه 10٪ رشد را تجربه کرده است. تا 2019 بخش عمومی چین 63٪ از کل اشتغال کشور را در اختیار داشت. صندوق بینالمللی پول در سال 2019 چین را بر پایۀ درآمد سرانه در رتبۀ 73 ام قرار داد. تولید ناخالص داخلی چین در 2019 معادل 14٫3 تریلیون دلار (99 تریلیون یوآن) بود. چین دارای منابع طبیعی به ارزش تخمینی 23 تریلیون دلار است که 90٪ آن را زغال سنگ و عنصرهای خاکی کمیاب تشکیل میدهند.
همچنین چین بیشترین دارایی بخش بانکی به ارزش 40 تریلیون دلار (268٫76 تریلیون یوآن) و 27٫39 تریلیون سپرده را در اختیار دارد. این کشور چهارمین مرکز جذب سرمایهگذاری خارجی و یازدهمین کشور سرمایهگذار مستقیم خارجی در کشورهای دیگر است. چین دومین کشور دنیا از لحاظ شمار میلیاردرها است بطوریکه مجموع ثروت آنان به 996 میلیارد دلار میرسد. چین عظیم ترین ذخیرۀ ارزی خارجی به مبلغ 3٫1 تریلیون دلار را در اختیار دارد. از نظر تاریخی نیز چین یکی از قدرتهای اقتصادی عظیم دنیا در طول دو هزارۀ گذشتۀ میلادی بوده است.
ضمناً چین بزرگترین تولیدکننده و صادرکنندۀ کالا به جهان است. همچنین این کشور پر شتاب ترین بازار مصرف و دومین کشور واردکنندۀ دنیا است. چین وارکنندۀ خالص محصولات خدماتی است به این معنی که در این حوزه کسری تراز دارد. این کشور بیشترین حجم تجارت را در اختیار دارد و نقش برجستهای در تجارت خارجی بازی میکند. چین در سالهای گذشته بطور روزافزون در سازمانها و پیمانهای بیشتری عضویت و مشارکت داشته است. این کشور در سال 2001 به عضویت سازمان تجارت جهانی درآمد. همچنین این کشور توافقنامههای تجارت آزاد با ملل متعددی از قبیل استرالیا، نیوزیلند، پاکستان، کره جنوبی، سوئیس و کشورهای عضو "آسهآن" را به امضاء و منعقد کرده است.
رشد و توسعه اقتصادی هر کشور علاوه بر اتکا به منابع داخلی و یا نقش دولت، به نحوۀ تعامل آن کشور با نظام بینالمللی نیز بستگی دارد و در تعامل دو حوزه داخلی و بینالمللی، ظرفیتهای یک کشور برای رشد و توسعه شکوفا میگردد. خیزش و رشد خیره کننده چین در اوایل قرن جاری و تبدیل شدن آن به یک قدرت تأثیرگذار بینالمللی در مسائل گوناگون بعنوان یکی از مهمترین تغییرات در نظام بینالمللی حال حاضر مطرح بوده و این تاثیرگذاری روز به روز در حال افزایش میباشد. توسعه و رشد اقتصادی بیش از حد چین باعث شده که آن را بعنوان معجزه قرن تعبیر نمایند.
با عنایت به نکات مطروحه فوق، حالا که نگاه کشورمان به شرق بوده و طرف همکاری ومعامله ایران کشور چین است، ذکر این نکته ضروریست که که تاکنون کشور چین همواره در اوج تحریم های غرب در کنار ایران بوده و نه با قلدری، ملت ایران را به «چماق و هویج» و «گزینه های روی میز» و «فشار حداکثری» تهدید کرده و نه با زورگویی و تحریمهای شدید اقتصادی خویش دولتهای جهان و حتی شرکتهای خصوصی سایر کشورها را از تجارت با ایران منع کرده، نه حساب دانشجویان ایرانی را مسدود نموده، نه ویزای شهروندان ایرانی را لغو کرده، و نهایتاً هرگز در پی انزوای کامل ملت ایران نبوده. از طرفی نه سردار نظامی کشورمان را ترور کرده، نه از ترور دانشمندان هستهای ایران حمایت کرده و نه هیچ مقام سیاسیاش در جمع تروریستهای منافقین وعده جشن و پایکوبی در پایتخت ایران را داده و دست آخر اینکه نه با بودجه دولتی اش رسانه ها و شبکه های تلویزیونی فارسی زبان و جنگ رسانهای و روانی علیه سلامت ذهن و روان ایران و ایرانی براه انداخته!!
ضمناً همان کسانیکه تا دیروز در برابر جنگ اقتصادی و فشار حداکثری آمریکا سکوت کرده و در حمایت و در جهت اعمال تحریمها شدید برعلیه ملت ایران دست به دامن آمریکا، اروپا و کشورهای همپیمان آنها بودند، پس از عقد قرارداد 25 ساله ایران و چین به یکباره اخلاق و رفتار و دیدگاه شان برعکس شد و ناراحت و دلنگران عدم همکاری و عقد قرارداد آمریکا و اروپا با ایران شده اند و از این بابت که چرا آمریکا بجای اعمال تحریمهای جدید برعلیه ایران، با کشورمان قرارداد اقتصادی نبسته و چین طرف قرارداد ایران شده، اشک شان درآمده است، بالاخره نمیدانیم کدام رفتار و دیدگاه و خواست معاندین داخلی و خارجی را قبول کنیم؟!!
در خاتمه باید عرض کنم که کشور چین تاکنون چیزی حدود 85 فقره قرارداد همچون قرارداد 25 ساله اش با ایران را با بیش از 80 کشور جهان امضاء کرده و روز به روز نیز در حال افزایش این نوع همکاریهای همه جانبه با دیگر کشورهای جهان میباشد و همین قدرتمند شدن چین از نظر اقتصادی موجب گردیده تا ترامپ و حتی بایدن با چین، بنوعی تنش اقتصادی و گمرکی داشته باشند.
ضمناً عقد قرارداد اقتصادی ایران با کشور چین هیچ مانعی برای عقد قراردادهای اقتصادی دیگر ایران با سایر کشورهای جهان بوجود نمیاورد و کشورمان حق دارد تا در جهت منافع و توسعه خود با هر کسی قرارداد همکاری دیگری نیز امضاء کند.
پس مخلص کلام اینکه قرارداد و همکاری همه جانبه ایران با چین اصلاً نگران کننده و خطرناک نیست و رشد و توسعه و منافعی برای هر دو کشور در پی خواهد داشت. امیدوارم دولت محترم جناب آقای رئیسی قدمهای محکمی را در جهت همکاری با کشور چین بردارد و همچون دولت سابق که رویکردی صرفاً به غرب داشت و چین را فراموش کرد، نداشته باشیم و موجب دلخوری کشورهای دوست از جمله چین نشویم.
رهیافت نظری نو واقع گرایی استدلال میکند که مؤلفههایی مانند وفاداری چین به ایران در شرایط سخت تحریمها، تداوم بی اعتمادی ایران به غرب علیرغم احیای روابط، الزامات اقتصادی متقابل تهران-پکن، اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران برای چین، لزوم مقابله با افراط گرایی تروریسم و بنیادگرایی و همچنین مخالفت با نظم موجود بین المللی و یکجانبه گرایی ایالات متحده موجب شده تا دو کشور ایران و چین ضمن حفظ سطح تعاملات و مناسبات سیاسی و اقتصادی فعلی خود، تلاش نمایند تا همکاریهای دوجانبه را بیش از پیش گسترش دهند. با توجه به این موضوع، پژوهش حاضر در پی یافتن پاسخی به این سؤال اصلی است که چه عواملی در توسعه و گسترش مناسبات ایران و چین پس از توافق نهایی هستهای یا برجام نقش مهمی ایفاء نموده اند.
انتهای پیام/