مسعود يوسفي
روزنامه نگار
yousef44@yahoo.com
وقوع انقلاب اسلامي57 يک ضرورت بود. بازخواني تاريخ و منابع مربوط به دوران سلطنت پهلوي اول و دوم، حتي آن دسته از آثار و تاليفاتي که بر پايه دادهها و خاطرات نزديکان اين خانواده گردآوري و تنظيم شده، به خوبي گوياي يک دوره پردرد و رنج از زندگي مردم سرزمين مان است . طبيعي است که چنين دورهاي سرانجاميجز شورش و انقلاب تودههاي به جان آمده نداشته باشد. اگر اين روزها در محافل خصوصي و حتي عمومياز برخي اقدامات و خدمات رژيم گذشته حرفي به ميان ميآيد، اين نه به آن معناست که رضاخان و محمدرضا واقعا جانب شهروند و رعيت را گرفته باشند، بلکه اين قياس از سر توقعي است که مردم از انقلاب و نظام داشتهاند و حالا برآورده نشده است. وگرنه حالا خود همين مردم هم ميدانند که بسياري از اقدامات و پروژههاي فرهنگي و عمراني و اقتصادي را که آن پدر و پسر به سرانجام رسانده اند، در حقيقت براي استحکام هرچه بيشتر پايههاي قدرت خود و فرزندان و اطرافيان شان بوده است. در هر حال با پيروزي انقلاب اسلامي، دشمنيها هم با نظام نوپاي جمهوري اسلاميآغاز شد. آمريکا و ديگر قدرتهاي غربي ، رژيمهاي مرتجع منطقه، صهيونيستها، سلطنت طلبان، توده ايها، فداييان، منافقين و انواع گروهکهاي ريز و درشتي که اهداف و آرمانهاي نظام و انقلاب را همسو با منويات خود نميديدند راه دشمني با نظام را در پيش گرفتند و انواع دسيسهها و توطئهها را به کار بستند تا مگر نظام و انقلاب را از پا در بياورند اما تا به اين لحظه که چهل سال از وقوع انقلاب اسلامي ميگذرد تلاشهاي شان، اگرچه سهمگين بود و تبعات طاقت فرسايي را به ملت و کشور تحميل کرد و دستيابي به اهداف انقلاب را با کندي و تاخير مواجه ساخت کارگر نيفتاد و به جاي آن ا انقلاب همچنان پابرجاست. البته دشمنيها همچنان ادامه دارد و حتي پيچيده تر و مرموزتر و متنوع تر از پيش هم شده است. اين دشمنيها هم به نوبه خود، ترکيب و ملغمهاي از تحريمهاي سهمگين اقتصادي از سوي دشمنان خارجي و فساد اداري عنان گسيخته داخلي را به دنبال داشته است که آثار ناشي از آن شامل تورم، گراني، رکود، اختلاس، رشوه، بيکاري، و نيز انواع آسيبها و ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي نظير اعتياد، طلاق، سرقت، خشونت، و ... به شئون و ارکان جامعه و زندگي مردم راه پيدا کرده است. در اينجا اين سئوال پيش ميآيد که چکار بايد ميکرديم، و يا به تعبير بهتر چکار نبايد ميکرديم تا اين ناهنجاريها و فسادها و تبعيضها و بيعدالتيها که هدف غايي و نهايي انقلاب اسلاميريشه کني و هدم آنها بود مجددا اتفاق نيفتد. يک بررسي نه چندان عميق شايد ما را بع اين نتيجه برساند که مسئولان ما به موازات دشمني با دشمنان و معاندان نظام و انقلاب – که در جاي خود لازم و ضروري است – از پرداختن به ساير عرصههاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بازمانده اند. روي ديگر اين سکه نيز ميتواند اين فرضيه باشد که شايد دشمنان نظام در سرگرم ساختن ما به دشمني با خودشان و تحميل هزينههاي کلان به اقتصاد کشور و فرسايندگي نيروها و امکاناتي که ميتوانست توسعه همه جانبه کشور و تسهيل دستيابي به اهداف انقلاب و رفاه مردم را به دنبال داشته باشد موفق بوده اند. دشمني امپرياليسم با کشورهاي ديگر امري طبيعي و ناشي از خوي سلطه جوي استکبار است. در دوره معاصر کشورهايي نظير چين، ترکيه، اندونزي، سنگاپور که حالا در زمره کشورهاي نسبتا توسعه يافته قرار دارند، به منظور دستيابي به توسعه و استقلال اقتصادي، به کرات با قدرتهاي مسلط خارجي درگيري و اصطکاک پيدا کردهاند اما اين اصطکاکها و دشمنيها نه تنها مانع از آن نشده است که اصل دستيابي به توسعه و پيشرفت فراموش و يا با کندي و تاخير مواجه شود، بلکه غالبا اين چالشها را با مذاکره و در پيش گرفتن اصل چانه زني و ديپلماسي فعال به فرصت تبديل کردند و به موفقيتهاي اقتصادي بزرگي دست پيدا کردند. نگارنده به هيچ وجه توصيه نميکند که دشمني با جهان استکبار به خصوص آمريکا و انگليس که هر يک سياهه بلند بالايي از ظلم و جنايت در حق کشور و هموطنانمان داشتهاند به فراموشي سپرده شود، بلکه منظور اين است که نظام و مسئولان روابط با همسايگان و جهان خارج را با تکيه بر اصل استقلال و عزت که مورد تاکيد قانون اساسي نيز هست، و همچنين بر مبناي آخرين دستاوردهاي علم و هنر ديپلماسي، مورد تجديد نظر اساسي قرار دهند تا از اين رهگذر بحرانها و چالشهاي بسياري که راه توسعه و ترقي کشور را سد کردهاند مرتفع شوند و يا به حداقل ممکن کاهش پيدا کنند. در آستانه چهل سالگي انقلاب قرار داريم و چهل سالگي بلوغ و کمال پديدهها و انسان محسوب ميشود. اميد که با بلوغ انقلاب و عقلانيتي که در طول اين چهار دهه دست داده است از اين پس راه نظام و انقلاب هموارتر و افقهاي پيش رو روشن تر و اميد بخش تر از گذشته به نظر آورده شود.