کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
در اينکه بيکاري از مرز سه ميليون و 500 هزار نفر گذشته شکي نيست اما مهمتر اين است که آمار واقعي بيکاري بسيار بيشتر از اين حرفهاست. اگر دانشجويان، زنان خانه دار، دستفروشان و کساني که هر کاري انجام ميدهند اما به عنوان بيکار در هيچ مرجعي ثبت نام نميکنند را نيز به آمار بيکاران اضافه کنيم، آمار بيکاري وحشتناک خواهد بود. نکته مهم اين است که قانون اساسي وظيفه اشتغالزايي را به دولت واگذار و تاکيد کرده که هر ايراني بايد شغل ابرومندي داشته باشد که از درآمد آن بتواند هزينههاي زندگي خود را تامين کند. اکنون سوال اينجاست که دولت تا چه اندازه ميز و صندلي خالي دارد که بيکاران را پشت آن بنشاند. بي شک بزرگترين مشکل کشور، فربه بودن دولت است و همين امر باعث شده تا بخش زيادي ازبودجه کشور صرف هزينههاي جاري دولت به ويژه دستمزد و حقوق نيروي کار شود. دليل اين معضل بي توجهي به کارآفريني است. اگر بخواهيم مشکل بيکاري را حل کنيم به جاي حساب بازکردن روي دولت، بايد روحيه کارآفريني را تقويت کنيم تا بيکاران در وهله اول براي خودشان شغل ايجاد کنند و در وهله دوم بيکاراني که توان کارآفريني ندارند را به کار بگيرند. اين مهم ميطلبد که ابتدا کارآفرينان خوش فکر شناسايي شوند و در مرحله بعدي مورد حمايت همه جانبه قرار گيرند. بايد باور داشته باشيم که روحيه کارآفريني در کشور ما مورد بي مهري قرار گرفته و باعث شده تا جوانان ما از همان ابتدا در فکر حقوق بگيري باشند و آب باريکه را به رودخانهاي جوشان ترجيح بدهند. اما چه کنيم تا روحيه کارآفريني تقويت شود. اگر به آمار مهاجرت يا بهتر بگوييم فرار سرمايه از ايران توجه کنيم، متوجه ميشويم که فضاي کسب و کار در ايران آرامش ندارد. بي ثباتي قيمت ارز، ادبيات نامناسبي که نسبت به کارفرمايان وجود دارد، برخوردهاي توهين آميز با کارآفرينان و بسياري موارد ديگر باعث شده تا نه تنها اشتغال در بخش خصوصي جدي گرفته نشود بلکه شاهد فرار سرمايه و سرمايه گذار باشيم. اين اتفاقي است که اگر به صورت جدي مديريت نشود، در آينده نه چندان دور بايد دنبال سرمايه گذار و کارآفرين باشيم تا مشکل بيکاري را با وجود آنان رفع کنيم.