کد خبر: ۲۳۸۵۴۷
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۰
توسعه کشور با ادامه روند فعلی امکان‌پذیر نیست، اینکه بخواهیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور و دریا به مرکز بیاوریم و تبدیل به محصول کنیم و دوباره برای صادرات به جنوب بفرستیم، به شدت توان رقابت ما را مستهلک کرده و کاهش می‌دهد؛ چاره‌ای نداریم جز اینکه مرکزیت اقتصادی و سیاسی کشور را به جنوب و نزدیک دریا منتقل کنیم
جوان آنلاین: موضوع انتقال پایتخت از تهران به سایر نقاط ایران از موضوعاتی است که در سال‌های گذشته طرح شده است و در آخرین مورد دکتر مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران تنها راه حل معضلات شهر تهران را انتقال پایتخت عنوان کرده است. رئیس‌جمهور ایران همچنین به این نکته اشاره کرده است: «توسعه کشور با ادامه روند فعلی امکان‌پذیر نیست، اینکه بخواهیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور و دریا به مرکز بیاوریم و تبدیل به محصول کنیم و دوباره برای صادرات به جنوب بفرستیم، به شدت توان رقابت ما را مستهلک کرده و کاهش می‌دهد؛ چاره‌ای نداریم جز اینکه مرکزیت اقتصادی و سیاسی کشور را به جنوب و نزدیک دریا منتقل کنیم.» ایده انتقال پایتخت از سوی کشور‌های مختلفی مطرح و اجرا شده است و انتقال پایتخت در جهان یک پدیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهم است که کشور‌های مختلف به دلایل گوناگونی تصمیم به انجام آن گرفته‌اند. این دلایل می‌توانند شامل نیاز به تمرکز زدایی، بهبود مدیریت منابع، کاهش فشار‌های جمعیتی یا جغرافیایی، توسعه مناطق کم‌تر توسعه‌یافته یا پاسخ به مشکلات زیست‌محیطی باشند. 
تجربیات جهانی متعددی در این مورد وجود دارد. برزیل در سال ۱۹۶۰ پایتخت خود را از ریودوژانیرو به برازیلیا منتقل کرد. این انتقال به منظور تمرکززدایی از مناطق ساحلی و تشویق توسعه در مناطق داخلی کشور انجام شد. برازیلیا به عنوان یک شهر برنامه‌ریزی‌شده، به سرعت تبدیل به مرکز اداری و سیاسی کشور شد و از معماری مدرن و زیرساخت‌های پیشرفته برخوردار است. قزاقستان در سال ۱۹۹۷ پایتخت خود را از آلماتی به آستانه (نورسلطان) انتقال داد. هدف از این انتقال، تمرکز بر توسعه مناطق شمالی و مرکزی کشور و همچنین بهبود امنیت ملی بود. آستانه به عنوان یک پایتخت مدرن ساخته شد و نقش مهمی در رشد اقتصادی و توسعه کشور ایفا کرد. دولت میانمار نیز در سال ۲۰۰۵ پایتخت خود را از یانگون به نایپیداو منتقل کرد. این انتقال با هدف افزایش امنیت و کنترل بیشتر پایتخت به دلیل نزدیکی نایپیداو به مرز‌های استراتژیک و همچنین توسعه مناطق مرکزی کشور انجام شد. 
 نیجریه در سال ۱۹۹۱ پایتخت خود را از لاگوس به آبوجا منتقل کرد. دلیل اصلی این انتقال تمرکز بر مرکزیت جغرافیایی آبوجا بود که دسترسی بهتری برای مردم از مناطق مختلف کشور فراهم می‌کرد. آبوجا همچنین از لحاظ تراکم جمعیت و مسائل امنیتی گزینه بهتری نسبت به لاگوس بود. مصر نیز در حال انتقال پایتخت اداری خود از قاهره به یک شهر جدید است که هنوز به طور کامل نامگذاری نشده است. هدف اصلی این انتقال کاهش فشار‌های جمعیتی و ترافیکی قاهره و انتقال زیرساخت‌های دولتی به یک منطقه مدرن‌تر و کمتر متراکم است. در آخرین مورد نیز می‌توان به اندونزی اشاره کرد که همزمان با روز استقلال این کشور پایتخت را از جاکارتا به نوسانتارا انتقال داد. تمامی این تجربیات در کشور‌های مختلف پروسه‌های زمان‌بر بوده که منابع و هزینه‌های بسیاری را به خود اختصاص داده است. این در شرایطی است که طرح چنین موضوعی در ایران امری است که بیشتر شبیه به حل صورت مسئله به نظر می‌رسد چراکه به‌رغم وجود تمام معضلات در تهران، تجربه‌های بین‌المللی متعددی وجود دارند که منجر به حل معضلات شهر‌های بزرگ شده‌اند و بررسی تجربیات کشور چین در مدیریت شهر‌های پرجمعیت موردی است که می‌تواند الگوی دولت مردان ایران قرار گیرد. چین به عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین کشور‌های جهان با شهر‌های بزرگ و پرتراکم، طی چند دهه اخیر تلاش‌های گسترده‌ای برای اصلاح معضلات شهری و دستیابی به توسعه پایدار انجام داده است. توسعه سریع صنعتی و رشد اقتصادی چین به مشکلاتی مانند آلودگی هوا، ترافیک سنگین، کمبود منابع و توزیع نابرابر زیرساخت‌ها منجر شد. در پاسخ به این چالش‌ها، چین سیاست‌ها و راهبرد‌های مختلفی را برای توسعه پایدار شهری در پیش گرفته است. چین به طور گسترده در فناوری‌های دیجیتال سرمایه‌گذاری کرده است تا شهر‌های هوشمند ایجاد کند. این شهر‌ها از تکنولوژی‌هایی نظیر اینترنت اشیا (IoT)، هوش مصنوعی و داده‌های بزرگ (Big Data) برای مدیریت منابع شهری و بهبود کیفیت زندگی استفاده می‌کنند. شهر‌هایی مانند شانگ‌های و شنژن از سیستم‌های هوشمند برای مدیریت ترافیک، بهینه‌سازی مصرف انرژی و کاهش آلودگی هوا بهره می‌برند. یکی از راه‌های کلیدی که چین برای کاهش تراکم ترافیکی و آلودگی هوا دنبال کرده، توسعه گسترده سیستم‌های حمل‌ونقل عمومی است. پکن، شانگ‌های و گوانگجو دارای شبکه‌های گسترده‌ای از مترو، اتوبوس‌های برقی و قطار‌های سریع‌السیر هستند که تردد روزانه میلیون‌ها نفر را تسهیل می‌کند. علاوه بر این، شهر‌ها به توسعه دوچرخه‌های اشتراکی و خدمات حمل‌ونقل الکترونیکی نیز توجه دارند. 
همچنین چین برای کاهش فشار بر کلان‌شهر‌های بزرگ، سیاست‌های کنترل مهاجرت داخلی را اجرایی کرده است. این سیاست‌ها که به عنوان سیستم Hukou یا به عبارت دقیق‌تر «هوجی» شناخته می‌شود، افراد را ملزم می‌کند، برای مهاجرت به شهر‌های بزرگ از مجوز‌های خاصی برخوردار باشند. همچنین دولت برنامه‌هایی برای توسعه شهر‌های کوچک‌تر، متوسط و ترغیب مهاجرت به این مناطق ایجاد کرده است تا توزیع جمعیتی را بهبود بخشد. جمهوری خلق چین در راستای کاهش آلودگی و بهبود کیفیت زندگی، سرمایه‌گذاری‌های کلانی در پروژه‌های زیست‌محیطی کرده است. یکی از برجسته‌ترین برنامه‌های آن، برنامه جنگل‌کاری برای احیای فضا‌های سبز شهری و مبارزه با بیابان‌زایی است. همچنین پروژه‌های مربوط به کنترل آلودگی هوا در شهر‌های بزرگی مانند پکن، شامل استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر و محدود‌کردن استفاده از سوخت‌های فسیلی بوده است. این کشور برخی از مناطق شهری خود را به عنوان مناطق ویژه اقتصادی تعیین کرده است. این مناطق، مانند شنژن، با سیاست‌های مالیاتی ویژه و زیرساخت‌های مدرن طراحی شده‌اند تا رشد اقتصادی پایدار را تشویق کنند. این مناطق نه تنها به جذب سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی کمک کرده، بلکه با ایجاد فرصت‌های شغلی و افزایش درآمد‌های مردم، نقش مهمی در توزیع متوازن توسعه ایفا کرده‌اند. 
چین در تلاش برای کاهش انتشار گاز‌های گلخانه‌ای و تغییرات اقلیمی به توسعه شهر‌های کربن‌پایین تمرکز کرده است. پروژه‌هایی مانند شهر اکو- سیتی تیانجین با هدف استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر، بازیافت آب و کاهش مصرف منابع طبیعی اجرا شده است. این شهر‌ها به عنوان نمونه‌های موفق برای دستیابی به توسعه پایدار در سطح ملی و بین‌المللی شناخته می‌شوند. این کشور همچنین برای مقابله با افزایش قیمت مسکن در کلان‌شهرها، پروژه‌های مسکن عمومی و مسکن مقرون به صرفه (affordable housing) را توسعه داده است. این پروژه‌ها با هدف تأمین مسکن برای اقشار کم‌درآمد و کاهش فشار مسکن بر شهروندان اجرا شده و نقش مهمی در ایجاد تعادل اقتصادی در شهر‌های بزرگ دارند. این تجربیات نشان می‌دهد، چین با اجرای این سیاست‌ها و پروژه‌ها، توانسته است تا حد زیادی معضلات شهر‌های بزرگ خود را مدیریت کرده و به سوی توسعه پایدار حرکت کند و قاعدتاً استفاده از این تجربیات می‌تواند الگویی پیش روی مدیران ایرانی برای حل معضلات پایتخت و سایر شهر‌های بزرگ قرار دهد. از سوی دیگر دغدغه توسعه سواحل جنوبی ایران به‌خصوص منطقه مکران و بندر چابهار امری است که بیشتر درگیر سیاست‌گذاری‌های ناقص و ناکافی برای ایجاد پیشرفت در این مناطق است. بندر چابهار به عنوان تنها بندر اقیانوسی ایران از پتانسیل بسیار ویژه‌ای برخوردار است. این بندر با قرارگیری در موقعیت جغرافیایی ویژه، توانایی ایجاد اتصال میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را داراست. بندر چابهار می‌تواند به عنوان دروازه ورود کشور‌های جنوب شرق آسیا به آسیای میانه و شمال اروپا، بستری مناسب برای ادغام اقتصاد‌های این مناطق با محوریت ایران باشد. بر همین اساس لازم است تا علاوه بر تقویت نقش این بندر در کریدور شمال- جنوب، برنامه‌هایی به منظور تعریف نقش چابهار در کریدور شرقی-غربی شکل گیرد. به این منظور نیاز است تا ایجاد اتصال ریلی در خط ساحلی جنوب ایران بررسی شود. بندر چابهار می‌تواند از یکسو به خط ریلی شلمچه بصره و در بلند مدت به مدیترانه متصل شود و از سوی دیگر این امکان وجود دارد به بندر گوادر و کریدور CPEC متصل شود. ایجاد این اتصالات در کنار توسعه زیرساخت‌های لجستیکی و انرژی، می‌تواند چابهار را تبدیل به هاب ترانزیت کالا، انرژی و همچنین گذرگاهی مهم در مسیر شمال جنوب و شرق به غرب کند. این طرح با پیگیری‌سیاست‌های صحیح، امکان نتیجه‌دادن در بازه‌های زمانی کوتاه مدت و میان مدت را نیز داراست و پیگیری این موضوع ایران را تبدیل به کشوری مهم در تأمین امنیت تجارت بین‌الملل خواهد کرد. امری که علاوه بر تولید ثروت، باعث گسترش نفوذ و افزایش قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران می‌شود. 
رشد اقتصاد‌های جنوب شرق آسیا و کشور‌هایی نظیر اندونزی، مالزی، سنگاپور، ویتنام و همچنین قدرت‌گیری اقتصاد‌های بزرگ آسیایی نظیر چین و هند فرصتی است برای توسعه تجارت از سوی این اقتصاد‌های نوظهور به سایر نقاط که در نهایت منجر به رونق ترانزیت کالا در جهان خواهد شد. این مسئله برای کشور‌های غرب آسیا فرصتی است که نقش مهم ایجاد اتصال میان شرق و غرب را ایفا کنند و بر همین اساس شاهد هستیم، بسیاری از کشور‌های منطقه در چشم‌انداز‌های بلند مدت خود از ابتکارات مختلفی رونمایی می‌کنند تا سهم خود از نقش آفرینی در روند تجارت جهانی و ترانزیت بین‌الملل را تضمین کنند. در این میان ایران کشوری است که به‌رغم برخورداری از موقعیت تاریخی و جغرافیایی ویژه در تجارت و ترانزیت بین‌الملل هنوز اقدامات مناسبی را در این زمینه شکل نداده است. یکی از مهم‌ترین اقداماتی که هنوز توجه کافی به آن وجود ندارد، توسعه منطقه مکران با محوریت بندر چابهار است. به‌رغم تمام تلاش‌ها و تأکیدات در این خصوص، بندر چابهار به عنوان تنها بندر اقیانوسی ایران، هنوز از شرایط مطلوبی به منظور نقش آفرینی مؤثر در چرخه تجارت جهانی برخوردار نیست و حتی از امکانات اولیه‌ای نظیر مسیر راه‌آهن بی‌بهره است. این در حالی است که با توسعه اقتصاد‌های آسیایی، بندر چابهار از ظرفیتی بی‌نظیر به منظور تبدیل شدن به «پایتخت تجاری» ایران برخوردار است و این پتانسیل را داراست که بستری برای ادغام اقتصاد‌های جنوب‌شرق آسیا و اوراسیا باشد. باید اشاره کرد، این ظرفیت از سوی سایر کشور‌ها به خوبی رصد شده است و نقش‌اساسی این بندر به عنوان حلقه اتصال شمال اروپا به جنوب‌شرق آسیا در کریدور شمال-جنوب مورد تأکید روسیه و هند بوده و اساساً یکی از دلایل علاقمندی هند برای سرمایه‌گذاری در چابهار همین نکته بوده است. البته این سرمایه‌گذاری به دلایل مختلف از جمله جنگ اقتصادی امریکا علیه ایران تا به امروز به نتیجه مطلوبی نرسیده است. اما باید به این نکته اشاره کرد که ظرفیت منحصر به فرد چابهار به گونه‌ای است که در صورت سیاستگذاری صحیح و توجه به سیاست‌ورزی راه محور، امکان‌های متعددی را به منظور شکل دادن به ابتکارات اقتصادی در اختیار ایران قرار می‌دهد و به طور خلاصه در صورت وجود عزم محکم به منظور استفاده از این ظرفیت، جذابیت‌های چابهار به اندازه‌ای است که مورد توجه صاحبان‌بار و فعالین اقتصادی از نقاط مختلف جهان به‌خصوص روسیه، هند، کشور‌های جنوب‌شرق آسیا و نیز کشور‌های آسیای میانه قرار گیرد. با توجه با آنچه بیان شد می‌توان نتیجه گرفت، ایده انتقال پایتخت اگرچه امری ممکن به نظر می‌رسد، اما موضوعی است که نیازمند صرف زمان و هزینه بسیاری است و تجربیات جهانی نیز این نکته را عیان می‌سازند که انتقال پایتخت تنها در صورتی می‌تواند به موضوعی قابل طرح تبدیل شود که بحران‌های مرتبط به آن به حد اضطرار رسیده باشد در حالی که این موضوع را نمی‌توان برای تهران صادق دانست. حل و فصل معضلات مربوط به کلان‌شهر‌ها نیز راهکار‌های عملی و تجربه شده‌ای دارد که به طور ویژه در چین انجام شده است و می‌توان از آن‌تجربیات استفاده کرد. اما آنچه منطقی‌تر است، تعریف بندر چابهار به عنوان نقطه ثقل سیاست‌های توسعه‌محور جدید ایران و ایجاد روایت از این بندر به عنوان پایتخت تجاری ایران است که این امر نیز مسلتزم سیاستگذاری صحیح داخلی و توسعه روابط بین‌المللی است. 
* دبیر کل اندیشکده مطالعات راهبردی ایران و چین
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار