کد خبر: ۱۰۶۹۴۶
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۸
نگاهی به بهارستان ملول
کتاب «بهارستان: دریچه‌ای به قالی ایران» نوشته غلام‌علی ملول شامل نکاتی مهم و جذاب درباره قالیبافیِ کرمان و اصفهان است، هرچند که اشکالات تاریخی نیز به آن راه پیدا کرده.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: حسین کمندلو، عضو هیأت علمی دانشکده هنر دانشگاه سمنان و نویسنده کتاب‌های «طرح و نقش در فرش‌های عشایری روستایی خراسان شمالی»، «شاهکارهای فرش‌بافی مشهد در عصر قاجار» و… مترجم کتاب «فرش‌های ترکمن: شاهکارهایی از هنر دشت‌های وسیع آسیای مرکزی از سدۀ دهم تا سیزدهم هجری در مجموعه هوفمیستر» نوشته النا تزاروا، در تازه‌ترین یادداشت ارسالی خود به معرفی و نقد کتاب «بهارستان؛ دریچه‌ای به قالی ایران» نوشتۀ غلامعلی ملول پرداخته است. این نقد را در ادامه بخوانید:

اوایل زمستان ۹۸ کتاب «بهارستان دریچه‌ای به قالی ایران» نوشتۀ غلام‌علی ملول را از کتابخانه دانشکده هنر دانشگاه سمنان به امانت گرفتم، مطالعه آن به تأخیر افتاد تا این‌که در ایام قرنطینه فرصتی ایجاد شد که به صورت کامل آن را مطالعه کنم و باید گفت مطالعه لذت‌بخشی بود. اولین نکته‌ای که در تورق سطحی کتاب از دانشکده تا خانه با آن مواجه شدم، صبر و حوصله نویسنده و ناشر برای انجام کار نفیس و شایسته فرش ایران است.

نویسندۀ کتاب غلام‌علی ملول را نمی‌شناختم، اما قرارگیری نام‌اش روی جلد و عبارتی که در ادامۀ نام بهارستان «دریچه‌ای به قالی ایران» آورده گویای فروتنی و در عین حال عشق واقعی‌اش به فرش ایران است. عنوان اصلی کتاب از یک طرف یادآور یکی از آثار شاخص عبدالرحمان جامی شاعر نامدار ایرانی است و از سوی دیگر به یکی از فرش‌های مهم ایرانی در عصر ساسانی اشاره دارد که کاخ تیسفون را مفروش و مزیّن کرده بود، این عنوان به قلم زیبای استاد غلامحسین امیرخانی تحریر شده است که جلوه‌ای زیبا به جلد و صفحۀ عنوان بخشیده است. جذابیت‌های کتاب به اینجا ختم نمی‌شود در ادامه تیم همراه نویسنده آستر بدرقه کتاب را با طرح گرافیکی از قالی ترنج افشان- جانوری اثر استاد عیسی بهادری تزئین کرده‌اند، که شایسته تقدیر است.

کتاب توسط انتشارات زرین و سیمین چاپ شده است و شامل ۵ فصل و ۳۰۷ صفحه است. عناوین فصول پنجگانه کتاب و بخش‌های آنها از این قرار است: «تاریخچه قالی‌بافی» (کلیات، فرش پازیریک، فرش‌های دربار خسرو پرویز، اسنادی از قالی ایران، قالی‌بافی در دورۀ صفوی، فرش‌های زربفت، قالی‌بافی بعد از شاه عباس، نمودار صنعت فرش ایران، آیندۀ قالی‌بافی در ایران)، «هنر قالی‌بافی» (پیش‌گفتار، طرح، دسته‌بندی طرح‌ها، آرایه‌های فرش‌های شهری، تهیه نقشه قالی)، «صنعت قالی‌بافی» (پیش‌گفتار، الیاف مصرفی در قالی، نخ مصرفی در قالی، ساختمان فرش، بافت قالی، دسته‌بندی فرش، رنگرزی)، «قالی‌هایی از کرمان» (۱۳۰۰-۱۲۶۰ ه. ش) و «قالی‌هایی از اصفهان» (۱۳۳۵- ۱۲۸۰ ه. ش).

سوالی که در ابتدا با خواندن فهرست مطالب در ذهن ایجاد می‌شود این است که چرا تنها به کرمان و اصفهان پرداخته شده و خبری از دیگر نقاط معتبر فرش‌بافی همچون تبریز، مشهد، نائین، کاشان و… نیست. نویسنده در یادداشت مقدمه خود (ص ۷) به این سوال پاسخی مناسب می‌دهد و اشاره می‌کند که هدف از تألیف کتاب ارائه تصاویری مطلوب و تهیۀ دایره‌المعارف تصویری از فرش‌های کرمان و اصفهان در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ م / ۱۳ و ۱۴ ق. بوده، با مطالعه کتاب می‌توان گفت نویسنده در این زمینه موفق بوده است. او در ادامه سوال‌های متعددی در مورد خروج آثار نفیس ایرانی مطرح می‌کند که جای تأمل دارد.

در فصل اول و در بحث تاریخ فرش (ص ۱۰) سوالاتی در مورد ایدۀ چگونگی شکل گرفتن قالی‌بافی و یا این‌که قالی‌های قدیمی کجا بافته شده‌اند، آمده است و مؤلف در حد توان اسنادی برای پاسخ به سوالات مطرح شده آورده است. در ادامه بحث بر سر اولین خاستگاه فرش و فرش‌بافی می‌شود و نویسنده عنوان می‌کند «متأسفانه بیشتر از آن که جنبۀ علمی و پژوهشی داشته باشد، جنبۀ نژادپرستانه یافته و آلوده به تعصبات قومی شده است…» که به شدت با آن موافقم.

با این‌که اشارۀ نویسنده به برخی از منابع و تحلیل آن‌ها همراه با نظر شخصی خواندنی است اما یکی از ضعف‌های نوشتاری این بخش (ص ۱۱) نوشتن معادل‌های لاتین در مقابل کلمه‌ها است، ای کاش این کلمات به پی‌نوشت پایین صفحات منتقل می‌شدند تا خواندن متن سهل‌تر شود.

برخی از تحلیل‌های نویسنده در این بخش را می‌توان به سادگی رد کرد، به‌طور مثال نویسنده محترم اشاره می‌کند که طرح منحنی قبل از اواخر قرن پانزدهم رایج نبوده است. (ص ۱۲) در صورتی که نبود یک پدیده به معنی انجام نشدن آن نیست، در رد این نظریه می‌توان به قطعه نمدی اشاره کرد که در منطقه پازیک کشف شده است و نقش روی آن گردان (به صورت قوس حلزونی) همراه با پرنده‌ای شبیه به قرقاول است. (برای مشاهدۀ تصویر نک: تورج ژوله، پژوهشی در فرش ایران، تصویر ۱۵۰ و ۱۵۱) یا مثال نقض دیگر قالی پازیریک است که تمامی نقوش جانوری و انسانی آن به صورت گردان طراحی شده است.

در بخش فرش پازیریک نویسنده خوب عمل می‌کند و توضیحات مناسبی آورده است اما اشتباهی در اینجا مشاهده می‌کنیم که به احتمال تایپی است در (ص ۱۵) کتاب آمده است «پروفسور رودنکو، کاشف فرش پازیریک، منشأ آن را ایرانی و به دورۀ پارت‌ها و یا مادها نسبت می‌دهد» در صورتی که منصور ورزی در کتاب «هنر و صنعت قالی در ایران» از قول رودنکو می‌نویسد «…این قالی کار ماد، یا پارس و یا پارت خراسان قدیم است» (ص ۳۷) در ادامه تاریخ فرش نویسنده دوران پارتی را فراموش می‌کند و یکسر به سراغ عصر ساسانی می‌رود که جای تأمل دارد، با این حال در همین بخش نگاه متفاوتی را شاهد هستیم که جذاب و خواندنی است، او در کنار معرفی فرش بهارستان به «فرش بزرگ» دربار خسرو پرویز از زبان حکیم ابوالقاسم فردوسی اشاره می‌کند و معتقد است این قالی متفاوت با فرش بهارستان است (ص ۱۸):

«یکی جامه افکنده بُد، زربفت / به رش بود، بالاش پنجاه و هفت

به گوهر همه ریشه‌ها بافته / زبر شوشه زر، برو تافته»

در ادامۀ این بخش اسنادی از قالی ایران متعلق به سدۀ ۲۰۰ میلادی تا اواخر قرن ۱۵ م به صورت خلاصه درج شده (ص ۱۹ و ۲۰) و نویسنده برای پربار شدن متن به منابع مختلفی اشاره می‌کند. تنها ضعف این بخش آن است که به‌جای ارجاع‌دهی صحیح به منابع مورد استفاده، به توضیح بیشتر در مورد اشخاص، مورخان یا کتاب پرداخته است.

در بخش قالی‌بافی در دوران صفویه اطلاعاتی در مورد شکل‌گیری صفویان و نگارگری آمده است که با توجه به منابع گوناگون و کاملی که در این زمینه چاپ و منتشر شده است، به سادگی می‌توان آن را حذف یا تا حد امکان کوتاه کرد. با این‌حال یکی از جذاب‌ترین قسمت‌های کتاب معرفی فرش‌های صفوی و تماشای تصاویر با کیفیت آن است. در این بخش سعی شده برای هر کدام از فرش‌ها عنوانی مناسب انتخاب شود اگرچه عنوان برخی از فرش‌ها (شمارۀ ۶ ص ۳۴) اندکی نارسا است. یا در توصیف فرش شمارۀ 7 E (ص ۲۷) اشاره‌ای به نمونه مشابه آن در موزۀ متروپلیتن نمی‌شود.

در ادامه، پیش از ورود به بحث فرش‌های لهستانی، برای اولین بار به بافت فرش‌های زربفت و چگونگی ساخت نخ گلابتون با تصویر مناسب اشاره می‌کند (ص ۴۴ و ۴۵) که شایسته تقدیر است، و در ادامه به فرش‌های لهستانی که اغلب زربفت و دارای نخ گلابتون هستند پرداخته می‌شود.

در بخش قالی‌بافی در زمان شاه عباس (ص ۲۸ و ۲۹) اشاره به کروسینسکی، شاردن و پال سیمون می‌شود اما همچون بخش‌های قبلی ارجاع‌دهی دقیقی رخ نمی‌دهد، که از ضعف‌های کتاب است.

در بخش قالی‌بافی بعد از شاه عباس (ص ۴۹) مؤلف بدون ارجاع‌دهی مناسب بافت فرش با گره جفتی را متعلق به مشهد می‌داند و در این مورد می‌نویسد «…پس از جنگ جهانی اول، متأسفانه بافت فرش با گره جفتی ابتدا در مشهد و سپس در شهرهای دیگر ایران شیوع پیدا کرد» که با مطالعه کتاب «قالی ایران» تألیف سیسیل ادواردز می‌توان این نظر را رد کرد، در (ص ۳۲) کتاب مذکور چنین آمده است «…بیست و پنج سال قبل، از این نوع گره فقط در شمال خراسان استفاده می‌شد، ولی با سرعت نگران کننده‌ای مخصوصاً طی ده سال اخیر، به‌کار بردن آن در سایر نواحی نیز گسترش یافت…»

یا جایی دیگر از همین صفحه می‌نویسد که در سال ۱۲۸۳ ش / ۱۹۰۴ م و در زمان مظفرالدین شاه دولت با بخش‌نامه‌ای صدور قالی‌ها با رنگ جوهری را ممنوع اعلام کرد در صورتی‌که در کتاب «افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشدۀ دوران قاجار» نوشته فریدون آدمیت و هما ناطق این تاریخ در زمان ناصرالدین‌شاه و به سال ۱۸۸۳ م / ۱۲۶۲ ش. روی داده است ناصرالدین شاه در تأیید این دستور می‌نویسد «…جناب صدراعظم تکالیف مجلس وکلای تجار از این قراری که نوشته‌اند صحیح است و کاملاً، انشاالله باید اجرا شود و این تفاصیل مفصل شش باید تماماً در روزنامه دولتی نشر و چاپ و اعلام شود.» (ص ۳۲۴)

در فصل «هنر قالی‌بافی» اشتباهات بیشتری به چشم می‌خورد که مشاوره با یک استاد طراحی می‌توانست این موارد را به حداقل برساند، به طور مثال نویسندۀ محترم طراحی فرش را به دو گروه شکسته و منحنی (گردان) تقسیم کرده است (ص ۵۸) که این اشتباه است و باید گفت طرح‌های فرش ایران شامل سه گروه می‌شوند که عبارتند از: ۱- طرح شکسته (فرش‌های عشایری مثل بلوچ یا ترکمن )،۲- طرح شکسته- گردان (فرش‌های روستایی همچون قالی‌های هریس)، ۳- فرش‌های منحنی یا گردان (فرش‌های شهری همچون اصفهان، نائین، تبریز، کرمان و …)

در ادامۀ همین فصل (ص ۵۹) نویسنده اصطلاح حاشیه را برای فرش غلط می‌داند و جالب اینجاست هیچ توضیحی برای آن داده نمی‌شود و هیچ ذکری از نام مورد نظرش نمی‌شود.

اشتباه در بخش طراحی به همین‌جا ختم نمی‌شود، به‌طوریکه طرح‌های فرش به چهار گروه مرکزی، سراسری، یک طرفه و تصویری تقسیم می‌شود (ص ۶۱) که مبهم و ناقص است و همین اطلاعات ناقص را به تصاویری که با دقت چیدمان شده‌اند انتقال می‌دهد.

مؤلف در بخش آرایه‌های فرش‌های شهری مهمترین آرایه‌ها را شاه عباسی، بند، اسلیمی و آرایه‌های فرعی می‌داند (ص ۷۲) که اشتباه است، مهمترین آرایه‌های طراحی فرش (به جز نقوش درختی، جانوری و…) نقوش اسلیمی و ختایی هستند که هر کدام شامل نقوش فرعی و اصلی متنوعی هستند و منابع معتبری مثل کتاب «شیوۀ طراحی فرش» استاد جعفر پاکدست نیز بر همین اساس تألیف شده است.

نویسندۀ محترم در توصیف برگ‌ها (ص ۷۴) به اشتباه گل‌های برگ کنگری یا برگ نخلی را در ردیف برگ جای داده است و در ادامه تعریف ناصحیحی از گل‌های مرکب (ص ۷۵) می‌کنند و آن را ترکیب گل، برگ و غنچه می‌داند در صورتی که گل مرکب ترکیب دو یا چند گل شاه عباسی است و در قالی‌های افشان شاه عباسی یا هراتی عصر صفوی بهترین نمونه‌های آن بافته شده است. در انتها باید گفت کار گرافیکی این بخش از کتاب بسیار خوب انجام شده است و مفاهیم مورد نظر نویسنده را به خوبی منتقل می‌کنند.

فصل سوم با عنوان صنعت قالی‌بافی به الیاف، ساختمان فرش، بافت قالی دسته‌بندی فرش و رنگرزی پرداخته شده است، که دارای نکات کم و بیش خواندنی است، با توجه به این‌که در این زمینه تخصص چندانی ندارم از کنار آن می‌گذرم.

فصل چهارم با عنوان قالی‌هایی از کرمان حاوی ۲۱ فرش نفیس است که اغلب آن‌ها برای اولین بار مشاهده می‌شود، نویسنده برای پر بارتر شدن این بخش شرح‌حالی از استادان صاحب‌نام کرمان که طراح یا تولید کنندۀ این آثار بوده‌اند آورده است. جذاب‌ترین بخش‌های این فصل معرفی قالی تصویری رقص الهه (فرش‌های شمارۀ ۱۰۵ و ۱۰۶) قالی تصویری داستانی (فرش شماره ۱۱۰) و قالی تصویری مشاهیر و سلاطین (فرش شماره ۱۱۲) است که نویسنده سعی فراوانی برای معرفی آن‌ها کرده است که شایستۀ تقدیر است و حسرتی که باقی می‌ماند این است که چرا نویسنده تلاش و کوشش بیشتری برای خواند کتیبۀ برخی از فرش‌ها، به خصوص قالی تصویری مشاهیر (ص ۱۲۶) یا معرفی استادکارانی همچون محمد ابن جعفر به‌کار نبرده است تا گوشه‌ای دیگر از فرهنگ بالای فرش‌بافی کرمان ثبت و ماندگار شود.

در فصل پنجم با عنوان قالی‌هایی از اصفهان همچون فصل قبل ۱۷ قالی زیبا همراه با معرفی استادکاران و تولیدکنندگان اصفهان آورده شده است. این قسمت برخلاف فصل قبل کمتر به توضیح و تفسیر قالی‌ها پرداخته شده است در صورتی که قالی تصویری مادر وطن (فرش شمارۀ ۱۲۴)، قالی سراسری افشان درختی جانوری (فرش‌های شماره ۱۲۷ و ۱۲۸) و قالی‌های صفحۀ ۲۱۵ و ۲۱۷ جای توصیف و تفسیر بیشتری داشته و دارند.‌

و سخن آخر این‌که گردآوری این مجموعه کاری سخت و طاقت فرسا بوده است و نویسنده و تیم همراهش تمام تلاش خود را برای بهتر شدن کتاب به‌کار برده‌اند و این باعث می‌شود به احترام جناب غلامعلی ملول ایستاده و کلاه از سر برداریم و سپاسگذار تلاش ایشان باشیم.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار