به گزارش
تجارت آنلاين به نقل از مهر،در سلسله یادداشت های قبل ضمن اشاره به نظام سیاسی رژیم صهیونیستی و مکانیسم برگزاری انتخابات، توضیحاتی در مورد دسته بندی احزاب فعال و مهمترین کاندیداهای این دوره بیان شد.
همچنین به این نکته پرداختیم که این رژیم با یک سری چالش های ساختاری مواجه است که حتی تغییر مهره ها نیز نمی تواند به حل آنها کمک کند. در دو شماره قبل نیز با توجه به نتایج انتخابات، به چرایی پررنگ بودن عامل اقتصاد و امنیت در سرزمین های اشغالی پرداختیم. مهاجرت معکوس یکی از بحران های مهم دیگری است که آینده مبهمی را پیش روی این رژیم قرار داده است. با توجه به اهمیت موضوع در این یادداشت به عنوان بخش پایانی و با توجه به مسائلی که در این پرونده مورد بررسی قرار گرفت، صرف نظر از اینکه چه کسی یا گروهی در قدرت خواهد بود، شش سناریوی محتمل برای آینده رژیم صهیونیستی ذکر می شود.
سناريو 1: تداوم اشغالگري
در اين حالت كه استمرار وضعيت موجود است، اسراييل اگر چه سلطه خود بر سرزمين هاي اشغالي را حفظ كرده است، اما پيش بيني مشخصي از آينده و وضعيت نهايي خود در مناقشه با فلسطينيان ندارد. در اين حالت رژيم اشغالگر قدس همچنان به لحاظ ظاهري نسبت به طرف فلسطيني از قدرت بيشتري برخوردار خواهد بود و شاهد ادامه فعاليت يك تشكيلات خودگردان ضعيف خواهيم بود. از سوي ديگر با ادامه بحران اقتصادي و همچنين تبعيض هاي ميان گروه هاي مختلف يهودي، شاهد مهاجرت گسترده نخبگان، نابودي طبقه متوسط و از بين رفتن ساختارهاي مدني و اجتماعي خواهيم بود. در اين ميان هرچند جامعه بين المللي هنوز از اقدامات صهيونيست ها حمايت مي كند اما از مداخله مستقيم اجتناب خواهد كرد. در موضوع صلح هم يكجانبه گرايي اسراييل در مورد تامين منافع خود، و همچنين ناتواني تشكيلات خودگردان از خلع سلاح گروه هاي مسلح مانع بزرگي بر سر اين موضوع ايجاد مي كند.
سناريو 2: شهر پل ها؛ بهترين سناريو(به زعم طرف غربي)
در اين حالت شاهد تشكيل دو دولت قوي و مستقل خواهيم بود كه با حل و فصل همه اختلافات تعامل سازنده اي با يكديگر دارند. در چنين حالتي سازمان هاي مردم نهاد هم علاوه بر حفاظت از دستاوردهاي صلح، در زمينه توسعه روابط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و خدماتي دوجانبه برنامه ريزي مي كنند. جامعه بين المللي نيز با استقبال از توافق هاي دو جانبه بر چگونگي اجراي موافقنامه ها و همچنين توسعه فلسطين و اسراييل نظارت مي كند. به همين دليل با گسترش همكاري هاي فرامرزي شاهد افزايش رفاه در ميان دو طرف فلسطيني و اسراييلي خواهيم بود. از آنجا كه به دليل اهميت بيت المقدس براي هر دو طرف، هرگونه توافقي در گرو مشخص شدن وضعيت اين شهر است، در اين طرح شهر به دو قسمت فلسطيني و اسراييلي تقسيم مي شود. بر همين اساس دو شهرداري مستقل براي توسعه زيرساخت ها و حفظ بافت قديمي شهر برنامه ريزي مي كنند و بدين ترتيب بيت المقدس به مرفه ترين و توسعه يافته ترين شهر منطقه بدل خواهد شد.
رسيدن به چنين وضعيتي در شرايط فعلي دور از ذهن به نظر مي رسد و احتمالاً در نسل چهارم اسراييل و يا پس از آن به وقوع خواهد پيوست. اسراييل اكنون در نسل سوم خود است و با توجه به عملكرد رهبران نسل اول كه شارون نمونه اي از آنها بود، و يا نسل دوم رهبران همچون اولمرت و نتانياهو رسيدن به سازش رويايي بيش نيست.
سناريو 3: شهر قلعه ها؛ وضعيتي ميان جنگ و صلح
در اين حالت اگرچه شاهد دو دولت قدرتمند هستيم، اما دو طرف نتوانسته اند به توافقي جامع براي حل اختلافات دست يابند. بر اساس اين طرح دو طرف فلسطيني و اسراييلي كه از سالها جنگ و خشونت عليه يكديگر خسته شده اند با اذعان به عدم كارايي نظامي گري، به دنبال راهي براي رسيدن به صلح در چارچوب نقشه راه هستند. با اين حال با توجه به اراده اسراييل براي سلطه بر درياي مديترانه تا رود اردن، اين رژيم تمايل كمتري به مذاكرات سازش دارند و اين موضوع مانع از دستيابي به توافقي جامع و جدول زمان بندي مشخص مي شود.
در چنين وضعيتي طرف اسراييلي مي پذيرد كه براي پيشگيري از وخامت اوضاع، به محدوده مرزهاي 1967 عقب نشيني كند. به همين دليل هرچند اسراييل سلطه خود بر سرزمين هاي اشغالي را حفظ خواهد كرد، اما فلسطيني ها در بيت المقدس داراي استقلال محدودي خواهند بود و مسئوليت حفظ امنيت در برخي مناطق را بر عهده مي گيرند. بر همين اساس خشونت به ميزان قابل توجهي كاهش يافته و هر دو طرف فلسطيني و اسراييلي فرصت بيشتري براي تمركز بر مسايل داخلي خود پيدا مي كنند.
از سوي ديگر ميانه روها و طرفداران صلح هم اگرچه در ظاهر فعال هستند اما نقش حاشيه اي ايفا مي كنند. در اين سناريو جامعه بين المللي هم از فعاليت هاي طرفداران صلح حمايت خواهد كرد و بودجه هايي براي بازسازي فلسطين اختصاص خواهد يافت.
سناريوي 4: زمين سوخته؛ بدترين سناريو
در اين حالت در هر دو طرف فلسطيني و اسراييلي شاهد دولت هايي ضعيف هستيم كه از دستيابي به هرگونه توافق ناتوان هستند. از سوي ديگر با ادامه خشونت و اشغال گري نوعي پاكسازي قومي در حال جريان است. در چنين وضعيتي گروه هاي ميانه رو و فعالان صلح هم به عنوان خائن تلفي شده و افراطيون و گروه هاي تندرو به پيشران فعاليت هاي اجتماعي بدل شده اند. از سوي ديگر جامعه بين الملل هم با انفعال در برابر رويداهاي منطقه، از انجام هر اقدام بازدارنده ناتوان است.
به لحاظ اقتصادي و اجتماعي نيز وضعيت به شدت بغرنج خواهد بود و با بدتر شدن وضعيت اقتصادي و شكاف طبقاتي، زيرساخت ها و فرصت هاي لازم براي رشد و توسعه از بين رفته و شاهد كمبود مواد غذايي، سوخت و مختل شدن ارائه خدمات عمومي خواهيم بود. بروز هرج و مرج و عدم نگراني خلافكاران از ارتكاب به جرايم سازمان يافته، وضعيت زندگي را براي همه چه فلسطيني و چه اسراييلي خطرناك خواهد كرد.
سناريو 5: پايان اسراييل، تشكيل جوامع ساده يهودي
با وقوع بيداري اسلامي كشورهاي خاورميانه در سال 2010، بسياري از كشورهاي منطقه شاهد اعتراض هاي گسترده و در برخي مواقع سقوط ديكتاتوري ها چند ده ساله بودند. هرچند با دخالت هاي قدرت هاي فرامنطقه اي اين جريان تا حدودي متوقف و يا منحرف شد، اما با توجه به شرايط ويژه خاورميانه، اكثر كارشناسان اعتقاد دارند اين منطقه هر زمان پتانسيل وقوع رويدادهاي مشابه و وسيع تر را دارد. بر اساس اين سناريو با سقوط حكومت هاي مصر، اردن، عربستان و يمن عملاً اسراييل دوستان خود در منطقه را از دست خواهد داد. به همين دليل گفتگوهاي صلح و ابتكارهاي اتحاديه عرب براي عادي سازي روابط با اسراييل شكست خورده و اطراف اسراييل را كشورهايي با رابطه خصمانه محاصره خواهند كرد.
در همين حال ايران نيز به دليل ناكامي گروه هاي تندرو در سرنگوني دولت هاي سوريه و عراق، به شدت قدرتمند شده و نفوذ خود در منطقه را افزايش خواهد داد. همچنين افزايش توان موشكي و قدرت نظامي ايران شرايط را بيش از پيش براي ساكنان سرزمين هاي اشغالي دشوار خواهد كرد و مهاجرت معكوس افزايش مي يابد. بنابراين حدود يك ميليون نفر در اسراييل (بيست درصد كل جمعيت) كه پاسپورت آمريكايي، اروپايي يا تابعيت يكي از كشورهاي غربي را دارند به اين مناطق مهاجرت كرده و كشورهاي ميزبان نيز به راحتي آنها را مي پذيرند.
با كاهش جمعيت اسراييل، اين رژيم باز هم كوچك تر از قبل خواهد شد و براي حفظ كنترل و مديريت خود، ممكن است ناچاراً با تجديد نظر در مرزهاي خود از برخي مناطق عقب نشيني كند. بنابراين در كمتر از چند هفته رژيم اسراييل عملاً نابود خواهد شد و با وجودي كه حدود چهار ميليون يهودي همچنان در منطقه باقي خواهند ماند، اين رژيم به صورت چندين اجتماع از هم گسسته بدل خواهد شد. عمده افرادي هم كه در منطقه باقي خواهند ماند خانواده هاي فقيري هستند كه امكان مهاجرت به ديگر مناطق را ندارند. اين افراد كه بيشتر به مناطقي همچون روسيه و اتيوپي مربوط مي شوند، جامعه جهاني را با مشكلي نظير پناهندگان فلسطيني در سال 1948 مواجه مي كنند. در مرحله بعد با ادامه بحران احتمالاً بين يك تا دو ميليون نفر با حمايت هاي بين المللي در اروپا، آمريكا، كانادا، استراليا و آمريكاي لاتين پناهنده شوند. با اين حال مساله اسراييل و دولت يهودي همچنان به عنوان يكي از عوامل تنش زا باقي خواهد ماند. بنابراين همزمان با تلاش هاي سازمان ملل براي معرفي مذاكره به عنوان بهترين روش ممكن، احتمالاً شاهد نوعي تروريسم يهودي محلي و بين المللي با هدف احياي رژيم اسراييل خواهيم بود.
هرچند اين سناريو در ظاهر بسيار ساده و دور از باور به نظر مي رسد، اما بررسي تاريخ خاورميانه نشان مي دهد كه هر غير ممكني محتمل است و دولت هاي بسياري كه در مقطعي برپايه قتل و غارت شكل گرفته اند، پس از مدتي به راحتي از بين رفته اند و نشاني از آنها باقي نمانده است.
سناريو6:جنگ جهاني سوم
عراق آشفته است و به علت ضعف حكومت مركزي جنگ داخلي در كل كشور در جريان است. ايران هم عليرغم فشارهاي جهاني توانسته است از نظر فناوري هسته اي كاملاً به خودكفايي برسد و نيازهاي متنوع خود را پاسخ بدهد. آمريكا با هدف سركوب گروه هاي افراطي درگير جنگ در منطقه شده است و طرف اسراييلي هم به علت هسته اي شدن ايران به شدت روحيه خود را از دست داده است. به نظر مي رسد نوعي سناريوي عذاب در خاورميانه در حال اجرا است كه يك طرف آن آمريكا و طرف ديگر ايران است. سايه شوم جنگ مناطق زيادي از جهان را در بر گرفته و تقريباً همه جا غير از قطب جنوب و بخش هايي از آفريقا نگران شروع جنگ هستند.
علل بحران عموماً بر درگيري هاي مرزي سوريه و تركيه متمركز است و دولت آنكارا كه روياي احياي امپراتوري عثماني را در سر مي پروراند به دنبال افزايش نفوذ خود بر همسايه غربي است. البته چين حالت تهاجمي تري به خودگرفته و سازمان ملل هم در آستانه انحلال قرار گرفته است. اين نبرد احتمالي با حمله كره شمالي به كره جنوبي آغاز خواهد شد. هدف از اين اقدام تلاش براي اتحاد مجدد دو كره اعلام مي شود. چين از اين اقدام به شدت حمايت مي كند و آمريكا هم به سرعت واكنش نشان مي دهد و سرانجام با اعلام جنگ ناتو منطقه عملاً درگير جنگي تمام عيار مي شود.
در خاورميانه هم با تحريك اسراييل، عربستان به ايران اعلام جنگ مي دهد و همزمان اسراييل هم با مساعد ديدن اوضاع، جنگ عليه حماس، حزب الله و سوريه را آغاز مي كند. در واكنش به اقدام اسراييل ايران موشك قاره پيماي خود را آزمايش مي كند. اسراييل با جنجال آفريني از آمريكا و متحدان غربي خود طلب كمك مي كند و پيماني نظامي عليه ايران شكل مي گيرد تا از طريق حملات هوايي تاسيسات كليدي كشور را نابود كنند. با اين حال به دليل قرار گرفتن بخش زيادي از اين تاسيسات در زير زمين و كوه ها حملات موفقيت چنداني پيدا نمي كنند.
نتايج جنگ جامعه اسراييل را به شدت متزلزل كرده است. بخش قابل توجهي از شهرك نشينان صهيونيست با هدف فرار از كانون بحران به اروپا و آمريكاي شمالي و ديگر مناطق امن مهاجرت مي كنند و عده زياد ديگري هم از كشورها و سازمان هاي بين المللي مي خواهند تا آنها را به مناطقي امن منتقل كنند. با فرو ريختن شاكله جامعه اسراييل، دولت آن نيز رسماً سقوط كرده و تغييراتي در مرزهاي سياسي منطقه پديدار مي شود كه برآيند آن ظهورقدرت ها و كشورهاي جديدي است كه مسير دستيابي به صلح را هموار مي كند.