کد خبر: ۱۳۷۵۵
تاریخ انتشار: ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۴
به گزارش تجارت آنلاين به نقل از بانکی دات آی آر، بیانیه لوزان یا اعلامیه مشترک پایان مذاکرات هسته‌ای ایران، صادره توسط وزیر امور خارجه جمهوری‌اسلامی‌ایران و مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به‌عنوان نماینده گروه کشورهای١+٥ و اتحادیه اروپا، مورخ ١٣فروردین٩٤ که شفاها و براساس متن ازپیش‌توافق‌شده و نوشته‌شده‌ای به دوزبان انگلیسی و فارسی ایراد شد، سند راهبردی حل‌وفصل مسایل هسته‌ای ایران و مبنای تهیه، تنظیم و نگارش سند نهایی تحت‌عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک» است. بیانیه لوزان، گام نخست برای نیل به توافق جامع‌الاطراف است که بنا‌به گفته وزیر امور خارجه انگلستان، مبنایی برای یک‌توافق خوب است؛ توافق خوبی که از آن یاد شد را بلافاصله پس از اعلام رسمی، آقای ‌بان‌کی‌مون، دبیرکل سازمان‌ملل‌متحد، یک «تفاهم سیاسی» نامید و هیچ‌یک از طرف‌ها و گروه١+٥ آن را تعهد حقوقی ندانست.

حال سوال این است که چه میزان از مشکلات اقتصاد ایران به مساله تحریم ها مربوط می شود که با رفع این تحریم ها حل شود. در این زمینه گفت و گویی ترتیب داده ایم با دکتر ابراهیم رزاقی اقتصاد دان ايراني. وی مدرك ليسانس اقتصاد خود را از دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران  در سال 1348  اخذ کرد و  مدرك دكتراى تخصصى توسعه اقتصادى درسال ۱۳۵۵ از دانشگاه سوربن پاريس دریافت نمود. دکتر رزاقی عضو هیات علمی و استادیار دانشگاه تهران نیز بوده است و تالیفاتی نیز در حوزه های گوناگون علم اقتصاد داشته اند. مشروح این گفت و گو را در ذیل می خوانید:

در ابتدا تاریخچه کوتاهی درباره بحث تحریم در ایران ارایه دهید.

اقتصاد ایران جزو مجموعه اقتصادهای خام فروش جهانی است و از زمانی که سرمایه داری در دنیا ظهور کرده است، یعنی حدودا ۲۳۰ سال پیش، به علت تولید محصولات به وسیله دستگاه و ماشین، میزان تولید بسیار بالا رفته است. مثلا زمانی انگلستان به تنهایی می توانست نیاز پارچه مصرفی دنیا را تامین کند. پیش از آن چنین چیزی وجود نداشت، زیرا کار توسط توان بازو و اندام های انسانی انجام می گرفت. ولی در حال حاضر دستگاه کار را انجام می دهد و انسان تنها نظاره گر این امر است و به هرنسبتی که انسان بخواهد ماشین تولید بیشتر انجام می دهد. در اینجا دو مشکل ایجاد می شود: ابتدا اینکه مواد خام را هیچ کشوری در دنیا برای تولید انبوه ندارد. و حتی در کشورهایی مثل آمریکا که خود دارای مواد اولیه است میزان این مواد خام از مقدار مصرفشان کم تر است و مجبورند کمبود را از طریق واردات جبران کنند. این نشان می دهد که اقتصاد سرمایه داری سلطه طلب است و برای این که بتوانند به اهداف خود برسند ترجیح می دهند کشورهای دارای مواد اولیه خودششان تولید کننده نباشند که از آن مواد اولیه استفاده کنند. مثلا در مورد هند ترجیح می دادند که صنایع دستی آن ها ورشکست شود و انگلیسیها مواد اولیه را از آن ها به قیمت کم به دلیل این که روی دست تولیدکننده های آن ها باقی مانده، خریداری کنند. با گذشت این ۲۳۰ سال از دوران سرمایه داری، در حال حاضر حدود ۱۷۰ کشور مواد اولیه شان را صادر می کنند. مثل ایران که نفت صادر می کند. منتها ایران قبلا محصولات کشاورزی هم صادر می کرده و مقدار صادرات کشاورزی اهمیتی نداشته زیرا اقتصاد درونی بوده است ولی با فروش مواد اولیه به خارج و تولید کالا از سوی آن ها و فروش همان کالاها به ما اقتصاد بیرونی می شود. بنابراین اقتصاد ما از دو سو بیرونی می شود. نفت را می‌فروشیم سپس به ما ارز می دهند، ما ارز را در قبال کالاهایی که آنها تولید می کنند، برای تامین نیازهایمان به آن ها پرداخت می‌کنیم. این وضعیت بر حدود ۱۷۰ کشور حاکم است که لازمه بقای آن ها صدور مواد اولیه است. ازسوی دیگر کشورهای پیشرفته هم وابسته به این کشورها هستند و تفاوت اینجاست که آن ها در موضع قدرت هستند. زیرا ما از مواد اولیه ای که داریم هیچ استفاده ای نمی توانیم بکنیم و تنها چاره برای ما صادر کردن آن هاست، زیرا هنوز صنایع تبدیلی در کشور ما به وجود نیامده است. اما آن‌ها چون به صورت مجتمع و کلی عمل می کنند، می توانند بر کشورهای دیگر سلطه داشته باشند و مواد اولیه آن ها را به زور بگیرند و برنامه و غرب این است که ما از لحاظ اقتصادی مستقل نشویم.  نفت خام و مواد معدنی مان را به آن ها بفروشیم و نیازهامان را برطرف کنیم. اقتصاد ما از دوسو وابسته به آن هاست. قیمت نفتی را که از ما خریداری می کنند آن ها تعیین می کنند، قیمت کالاهایی را هم که به ما می فروشند بازهم خودشان تعیین می کنند.
مساله ای که در طول زمان پیش آمده است این است که از زمان رضاشاه  رژیمی به وجود آمده که منافع انگلیس را در آن زمان تامین کند و پس از کودتای محمدرضا شاه نیز منافع آمریکا باید تامین می شد ونفت هم محور این قضیه بود. نفت در ابتدا به میزان حدود ۱ میلیون تن در سال صادر می شد و بعد از آن به ۵ و ۶ میلیون تن هم رسید تا به دوره ملی شدن صنعت نفت رسیدیم. ولی بعد از کودتای محمدرضاشاه به میزان ۶ میلیون تن در سال های ۵۲ و ۵۳ افزایش یافت، یعنی کشور در بدترین حالت، دچار وابستگی اقتصادی شد، به خصوص که باعث ورود ارز بیشتر به کشور هم می شد و به همان میزان ارز بیشتر کالاهای بیشتری هم وارد می شد که این باعث لطمه وارد شدن به تولید داخلی می شد. زیرا سیاستی که در زمان رضا شاه و علی الخصوص محمدرضا شاه اتخاذ شده بود مبنی بر وابستگی اقتصادی بود. و متاسفانه از بعد از انقلاب اسلامی نیز وضع به همین منوال است. در حالی که قیمت واقعی دلار حدود ۸ یا ۹ هزار تومان است، ما برای واردات دلار ۲۵۰۰ تومانی اختصاص می دهیم. بنابراین نتیجه این می شود که هیچ کالایی وجود ندارد که از خارج وارد شود و در داخل سودآور نباشد و توان رقابت با تولید داخلی را نداشته باشد. چه کسی مسوول این وضعیت است؟ در زمان طاغوت رضاشاه و محمدرضاشاه با برنامه ریزی استقلال مملکت را به این سمت پیش می بردند ولی در حال حاضر مسوول این وضعیت خود ما هستیم که گمان می کنیم این توسعه اقتصادی است و برخلاف کشورهای غربی که دولت عملا از اقتصاد داخلی دفاع می کند، مثل آمریکا که لیبرال ترین کشور دنیاست و اجازه نمی دهد که کالای چینی وارد کشورش شود. مساله مهم اینجاست که یارانه های چندصد میلیارد دلاری به تولیدات مواد غذایی اختصاص می دهد و مواد غذایی ارزان تولید می کند و همین مواد غذایی را می تواند صادر کند و تولید تولیدکنندگان جهان سومی را به خطر بیاندازد و یا اگر قصد خرید مواد غذایی از خارج داشته باشد، قیمت را در بازار جهانی پایین تعیین می کند و همین باعث می شود که ۱ میلیارد انسان در کشورهای در حال توصعه و کشورهایی که هنوز صنعتی نشده اند، گرسنه باشند، ۸۰۰ میلیون نفر بیکار باشند. این وضعیت، باعث ایجاد شرایطی می شود که منابع نفت و گاز و مواد معدنی به سرعت تهی شود.

حال یک سوال پیش میاید، مابعد از انقلاب اسلامی شروع کردیم از ارقام کم مثلا درآمد ۲۰ میلیارد دلار درآمد آغاز کردیم و سپس ما را با تحریم روبرو کردند و این کم کم به ۷، ۸ میلیارد تغییر پیدا کرد و دوباره پس از دوران دفاع مقدس، سیاست های لیبرالی را در پیش گرفتیم که به طور منظم از دوره سازندگی یعنی حدود ۲۸ سال پیش قیمت نفت ما افزایش پیدا کرد، البته نوسانای داشته ولی به طور متوسط افزایش یافته علی الخصوص در دولت قبل که قیمت نفت به ۱۴۰ دلار در هر بشکه رسید. همه این درآمدها وارد کشور شد و هزینه شد. در طول این ۲۸ سال ما ۱۳۰۰ میلیارد دلار واردات داشته ایم. حال سوال این است:در سال ۹۰  ما ۱۰۰ میلیارد دلار واردات کالا و خدمات داشته ایم بعد از آن تحریم شدیم . آیا واقعا مشکل عمده اقتصاد ایران مربوط به تحریم است؟ از دید بنده اینطور نیست . مشکل عمده اقتصاد ایران به وابستگی اقتصادی باز می گردد.

یعنی شما معتقدید رفع تحریم ها تاثیر عمده ای در حل مشکلات اقتصادی ما در کشور نخواهد داشت؟


بگذارید با یک مثال توضیح دهم ، صنایع دفاعی ما که یکی از مهم ترین عوامل بازدارنده آمریکا و غرب برای حمله به ایران است، کاملا مستقل است . بهترین تکنولوژی ها و مهندسی معکوس چیزی را تولید می کند که نیاز مارا برطرف کند. ما در این زمینه از بازار جهانی بی نیازیم و حتی برخی از کشورهای دوست از ما صنایع دفاعی خریداری می کنند. حتی در این زمینه نیز مار را تحریم کردند اما چه نتیجه ای داشت؟ جز این که ما در این زمینه رشد کردیم. حتی در زمینه هسته ای نیز ما با وجود تحریم ها رشد کرده ایم و یا هر زمینه ای که ما در آن رشد کرده ایم که قطعا دولت از آن حمایت کرده است. خب حال باید دید معنای تحریم شدن چیست؟ مگر تحریم اقتصادی به نوعی جنگ نیست؟  ما جنگ نظامی را از سر گذرانده ایم، آیا تحریم جنگ اقتصادی نیست؟ آمریکا دستور داده که از ما نفت خریداری نشود و میزانی هم که خریداری شده پولی بابت آن پرداخت نشده که چیزی در حدود ۱۳۰ میلیارد دلار است. سپس قیمت نفت را به کمک عربستان کاهش داده اند، به طوری که به حدود ۱۰ میلیون بشکه در روز رسیده است، یعنی قیمت نفت هر بشکه ۱۵۰ دلار را به بشکه ای ۵۰ لار کاهش داده اند وکالاهایی را هم که برای ما اهمیت دارد، تحریم کرده اند. فضای اقتصادی ایران هم به گونه ای است که ۴۰ درصد مواد غذایی از خارج به ایران وارد می شود. برای مثال صنایع منسوجات داخلی تنها بیست درصد نیاز کشور را تامین می کند، این مساله درمورد بسیاری از کالاها صادق است، مثل مواد اولیه روغن نباتی و دارو که از خارج به ایران وار می شود، حتی در بخش دامداری نیز مقدار زیادی علوفه از خارج از کشور وارد می کنیم. در بخش صنعت نیز مساله بسیار گسترده تر است. ما نفت و پتروشیمی و مواد معدنی را به کشورهای پیشرفته می دهیم، در آنجا تبدیل می شود و به کشور ما می آید و به صنعت و تولید داخلی تبدیل می شود ولی درواقع این تولید نیست و مونتاژ است. در مورد خودرو وضع به مین منوال است. سالانه ۲میلیارد دلار مواد آرایشی از خارج وارد می شود که عمدتا هم به صورت قاچاق می آید و ما به آن دلار ارزان اختصاص می دهیم. خب در حال حاضر که ما تحریم شده ایم این درآمد کاهش پیدا کرده است. مثلا درآمد نفت به یک سوم رسیده است ولی پتروشیمی ما تحریم نشده است  و سالانه ۳۰ میلیار دلار از آن درآمد داریم و صادرات دیگر را هم که حساب کنیم به حدود ۴۰میلیارد دلار در سال می رسد و زمانی نیز درآمد ما ۱۲۰ میلیارد دلار بوده است. حال این سوال پیش می آید: ما پس از اعمال تحریم ها، برخلاف جنگ نظامی که نقطه ضعف خود را تشخیص دادیم و دست به تولید داخلی زدیم و خود را از خارج بی نیاز کردیم واز صنایع غیر دفاعی برای تولید صنایع دفاعی استفاده کردیم، اصلا درمورد تهاجم وجنگ اقتصادی چنین کاری را انجام نداده ایم و این مساله چه در دولت قبل و چه در دولت فعلی پشت گوش انداخته شده است و اجازه داده شده است که کمبود درآمد ارزی، به اقتصادمان  بیشتر صدمه وارد کند. چون کمتر می توانیم واردات انجام دهیم. حتی این کار را نکردیم که به وارداتی که با جان انسان در ارتباط است و برای ما اساسی است مثل دارو و وسایل پزشکی  دلار ارزان اختصاص دهیم نه به سایر موارد.
حتی دلار ارزان برای واردات مواد غذایی اختصاص داده شده ولی عده ای در بخش خصوصی از طریق آن ماشین های گرانقیمت تجملی وارد کرده اند و ثروت را به خارج انتقال داده اند. با این اوصاف اگر مسولین در برابر تحریم نیز مانند جنگ نظامی دفاع کرده بودند، آیا تحریم تاثیری در اقتصاد جامعه می گذاشت؟

تعریف شما از دفاع در برابر تحریم چیست؟ اگر این امر اتفاق بیفتد چقدر زمان لازم است تا ایران به یک کشور صنعتی تبدیل شود؟


یعنی این که به افسران مقاومت که تولید کنندگان هستند یارانه اختصاص داده شود که بتوانند از تولید دفاع کنند، یعنی به کارگرها کمک شود که بتوانند زندگیشان را بگذرانند. محصولات کشاورزان را با قیمت ارزان خریداری نکنیم. سال گذشته حدود ۷ میلیون تن گندم از خارج وارد شده در حالی که گندم کشاورز خودمان را به قیمت بسیار پایین خریداری می کنیم. در حالی که این ها درواقع ارتش اقتصادی ما هستند و هیچ کمکی به آن ها نمی شود و از آن ها حمایت نمی شود و این باعث ورشکستگی آن ها خواهد شد. درواقع یکی از دلایل رکود اقتصادی ما همین مساله است . هرگز به مردم توضیح نداده ایم که جنگ اقتصادی چگونه می تواند توسط مشارکت آن ها خنثی شود. یعنی تولید کننده محصول خوب ارایه دهد و مصرف کننده هم تولید داخلی را خریداری کند. در دوران جنگ اقتصادی همه باید مشارکت داشته باشند. چه بسا جنگ اقتصادی از جنگ نظامی خطرناک تر هم باشد، زیرا در جنگ نظامی تعداد مشخصی کشته می شود ولی آیا در جنگ اقتصادی می توان تعداد کشته شده ها را تخمین زد؟ امیدوارم که هرگز اتفاق نیفتد زیرا تعداد کشته شده ها چه بسا بسیار بیشتر از جنگ نظامی خواهد بود و به دلیل کمبود اطلاعات، کسی متوجه عواقب شدید این جنگ اقتصادی نخواهد شد. در حالیکه جنگ نظامی کاملا نمود بیرونی دارد و مردم از طریق رسانه ها اطلاعات لازم را کسب می کنند، ولی در حال حاضر رسانه ها، کارشناسان، وزرا و اقتصاد دانان و مسوولین از این جنگ اقتصادی چه می گویند؟ از دفاع در مقابل این جنگ چه می گویند؟ آیا آمریکا این همه قدرت داشته که بتواند ما را در اثر تحریم به این روز بیاندازد؟ و یا کسانی که بر اساس قانون اساسی خودمان به قدرت رسیده اند و عهده ار مسوولیت های مملکتی شده اند، کارشناسان و اساتید دانشگاه، در این مورد سکوت می کنند؟ ممکن است بگویند که این گفته ها اقتصادی نیست. حال فرض را بر این می گذاریم که در فضای غیر اقتصادی صحبت کنیم. آیا کاری که در مقابل حمله نظامی انجام دادیم در این مورد امکان پذیر نیست؟ باید کیفیت تولید داخلی بالا رود تا مردم کالای خارجی مصرف نکنند. مساله دیگری که علاوه بر دلار ارزان برای واردات، باعث  نابود کردن تولیدکننده داخلی می شود، این است که بخش عظیمی از ثروت کشور، صرف فعالیت های دلالی می شود، مثل ساختمان سازی و دایر کردن مراکز تجاری، خرید و احتکار کالاهایی که احتمال گران تر شدن آن ها می رود. ۷۰۰ هزار میلیارد تومان یعنی سه چهارم تولید ناخالص ملی و یا دوبرابربودجه دولت، نقدینگی به بخش خصوصی اختصاص داده می شود که وارد چرخه تولید نمی شود. چون سود تولید کم است و سود فعالیت غیرتولیدی و واردات و خرید و فروش، بیشتر است . می بینیم که دولت در این زمینه هم اقدامی نمی کند که با گرفتن مالیات های بازدارنده، سود این فعالیت ها را کم کند و به تولید کننده داخلی کمک کند و نقدینگی بخش خصوصی را وارد چرخه تولید کند. اگر این اتفاق بیفتد شاید ۱۰ سال هم برای تبدیل ایران به یک کشور صنعتی زیاد باشد. این همان الگویی است که در ژاپن و آلمان هم پیاده شده است و حتی الگویی است که خودمان در دوره دفاع پیاده کردیم. با تمام این ها حال اگر تحریم هم برداشته شود ولی سیاست دولت به همین سمت پیش برود، فایده ای نخواهد داشت. بلکه فقط واردات و به تبع آن مصرف بیشتر می شود. باز هم به بهانه های دیگری ما را تحریم خواهند کرد. مگر این که ماهم مثل عربستان و یا دوره طاغوت جزوی از آمریکا شویم. حال باید دید که آیا تاثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران بیشتر بوده و یا کم کاری هایی که در داخل در باره اشکالات زیرساختی اقتصاد وجود داشته است.
مثلا کشور کوبا سال هاست که در تحریم به سر می برد. تنها ماده ای هم که از کوبا صادر می شد شکر بود ولی آمریکا با تولید شکر مصنوعی یا جوهر قند، واردات شکر را از کوبا قطع کرد، آیا کوبا به سرعت دچار ورشکستگی شد؟ خیر. پس از این اتفاق مسوولینشان رویه ساده زیستی پیش گرفتند و مردم را نیز از حداقل امکانات برخوردار کردند و جلوی فساد را در کشورشان گرفتند.

و در پایان چقدر به پیشرفت اقتصادی ایران در این برهه زمانی امیدوارید؟


به عقیده بنده کشوری که در شرایط جنگ اقتصادی مقاومت نکند، به قول خود آمریکایی ها دچار براندازی از درون می شود. تحریم ها می توانست یک فرصت گرانبهایی برای استقلال اقتصادی باشد. هنوز هم فرصت باقی است ولی متاسفانه مسوولین امیدوارند که آمریکا بدهی ۱۳۰ میلیارد دلاری خود به ایران را پرداخت کند. اما باید توجه داشت که حتی اگر این بدهی نفتی به ایران پرداخت شود هم وارد چرخه تولید نخواهد شد ، چون صرف تولید مونتاژی و واردات می شود، تولید مونتاژی هم تولید نیست زیرا قطعات و مواد اولیه و ماشین آلات از خارج به ایران صادر می شود. همین تولید نیز به خارج وابسته است آنچه از تولید مد نظر ماست همان صنایع دفاع است.
همانطور که می بینیم حدود هزارو سیصد میلیارد واردات به کشور انجام داده ایم ولی تنها توانسته ایم ۱۳ میلیون شغل ایجاد کنیم در حالی که بر طبق ضوابط سازمان ملل در قبال  هر ده هزار دلار باید یک شغل پایدار ایجاد شود ما کشوری بوده ایم که حدود ۵۰ درصد جمعیت شاغل داشته ایم تقریبا ثل ژاپن کنونی که حدود ۱۴۰ میلیون نفر جمعیت دارد و از این تعداد ۶۰میلیون جمعیت شاغل دارد ولی در حال حاضر جمعیت شاغل ما به ۳۲ درصد کاهش پیدا کرده است و نتیجه آن بیکاری در جمعیتی میان ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر است. دولت ها نیز با استفاده از روش ها و آمارهایی که خودشان تولید می کنند، این درصد بیکاری را پنهان می کنند.
باید انسان های دلسوز بر سر کار باشند و هم چنین کمبود نقدینگی را با گرفتن مالیات و کمک به تولید کننده، جبران کنیم نه این که به تولید کننده خارجی  از طریق دلار ارزان کمک کنیم و شرایط نقدینگی را به سمت تولید هدایت کنیم  و این کار را نیز دولت باید انجام دهد. زیرا بخش خصوصی سود پرست است و برخی در این بخش حاضرند حتی منافع ملی را فدای سود خود کنند. گزارش هایی از بخش خصوصی رسیده است که تولیدکننده وام گرفته ولی آن را صرف تولید نکرده بلکه از طریق آن مواد سود آور وارد کرده است. البته نباید تصور کرد که همه تولیدکننده ها به همین منوال عمل می کنند ولی به هر حال وجود دارند.
باید تلاش شود که نیروهای کارآمد برسر کار باشند، بخش کشاورزی تقویت شود و مردم هم مشارکت کنند، روستاها را به روستاهای تولید کننده و صنعتی تبدیل کنیم و صنایع دستی را به جای نابود کردن دوباره رواج دهیم و این مسایل عزم جدی دولت را می طلبد. 

خبرنگار: محبوبه محمدی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار