به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «یوسف حقایی» در 12 شهریورماه سال 1343 در یک خانواده مذهبی در تبریز به دنیا آمد. وی هنگام آغاز دفاع مقدس در قامت لباس مقدس سربازی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شده و پس از چندی مجاهدت در راه اسلام، نهایتا در عملیات کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
زندگینامه شهید:
12 شهریورماه سال 1343 در یک خانواده مذهبی در تبریز به دنیا آمد. مقاطع ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. چهارم دبیرستان میخواند که شروع جنگ تحمیلی شروع کرد. با شرایط پیش آمده، درس و مدرسه کنار گذاشت و پس از طی یک دوره کوتاه نظامی به سوی جبهه های حق علیه باطل، شتافت.
بعد از حدود نه ماه حضور در جبهه کردستان، به تبریز بازگشته، دیپلم خود را گرفت، آنگاه دوباره راهی جبههها شد. در عملیات فتحالمبین با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه کتف به شدت زخمی شد. پس از بهبود نسبی برای گذراندن خدمت وظیفه عمومی وارد ارتش شد.
چند مورد با اخذ مرخصی از ارتش، در کسوت بسیجی راهی جبهه شد و چند عملیات شرکت نمود. به خاطر کارایی و شایستگیهایش با عنوان درجه دار وظیفه خدمت خود را به پایان رساند. پس از پایان خدمت سربازی، به خاطر نیاز جنگ به نیرو، راهی جبههها شده و منطقه بمو به واحد اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست.
مدتی تخریبچی بود اما قبل از عملیات والفجر 4 به جمع نیروهای شناسایی واحد اطلاعات پیوست. در همان عملیات شرکت کرد. در شناسایی منطقه قصر شیرین و نبردهایی چون خیبر و والفجر 8 حضور داشت. در والفجر 8 زخمی شد.
پس از بهبود یافتن به منطقه اعزام شد و این بار به نیروهای گردان خطشکن، غواصی آموزش داده و در عملیات کربلای 4 شرکت کرد. وی سرانجام در عملیات سرنوشت ساز سپاهیان اسلام، کربلای 5 در کسوت نیروی اطلاعاتی غواص خط شکن، مسئولیت هدایت یک گروهان از گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و بعد از شکستن خط دشمن، بر اثر اصابت ترکش نارنجک به شهادت نائل شد.
خصوصیات بارز شهید:
از نماز شب، نماز اول وقت، قرائت دعای توسل، کمیل و زیارت عاشورا غافل نمی شد. روحیه ایثارگری خوبی داشت و در کارهای دسته جمعی ساخت سنگر و چادر زبانزد همسنگرانش بود. به ورزش هایی چون تکواندو و کوهنوردی علاقه داشت.خطاط و طراح خوبی بود و فعالیت های فرهنگی مثل قرائت قران، کتابخوانی و ... خوبی داشت.
فرازی از وصیت نامه شهید:
ای کسانی که در پشت جبهه با تخلف در کارهایتان این ملت عزیز را ناراحت میکنید و نارضایتی به وجود می آورید، بدانید همین جوانان که امروز دست تجاوزگر خارجی را قطع کرده و حلقومش را می فشارند، فردا همین کار را با شما نیز خواهد کرد.
سخنی کوتاه با پدر و مادر عزیزم، ممکن است فکر کنید به وظیفهام آن چنان آشنا نبودم ولی باور کنید از اول شماها را دوست میداشتم و دارم. بیش از آن که فکرش را کنید و میدانم حتی اگر تا آخر عمر به شما خدمت کنم، نمیتوانم حتی تلافی یک شب بیدار ماندن شماها را که در کودکی برایم زحمت کشیده اید، بکنم.
ولی چه کنم که وقت امتحان بود و هست، اسلام عزیز که این وظیفه شناسی را برایم آموخته است در خطر بود، به همین خاطر به جبهه آمدم تا به ندای رهبر، لبیک گفته باشم و امیدوارم که به بزرگی خودتان مرا ببخشید، از درگاه خداوند خواهانم، در آخرت اجر و پاداش شما عزیزان را به نحو احسنت بدهد.
انتهای پیام/