سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: او در سال ۱۳۵۹خورشیدی در بحبوحه شروع جنگ ایران و عراق مأموریت پیدا میکند تا به جبهه برود، اما به خاطر وحشتی که از جنگ دارد از مافوقش «ابراهیم یارزاولی» میخواهد که او را به پشت جبهه منتقل کند، اما فرماندهاش که برخلاف او سر نترسی دارد، با یونس برخورد تندی میکند و به او جواب منفی میدهد. بشیران از جبهه فرار میکند و به شهر دورافتادهای میرود و در آنجا شروع به نوشتن رمانی از جنگ میکند و در رؤیاهای خودش، خود را افسری شجاع میبیند که در کنار همرزم شهیدش «شریف نامداران» مشغول مبارزه است...».
این چکیده کوتاهی بود از کل رمانی که اصغر شیرزادی نوشته است. رمان نثر و لحن سنگینی دارد و راحتخوان نیست و نویسنده کتاب خواسته که هم به پیرنگ توجه داشته باشد هم به ساختار، اما بیشتر توجه نویسنده به فرم داستان بوده است و میتوان این کتاب را جزو داستانهای ساختارگرا قرار داد. اما باید توجه داشت که گاهی داستانهای ساختارگرا هم اگر ضرباهنگ کندی داشته باشند، لذت و خلسه ادبیات را از مخاطب میگیرند. همانطور که داستانهای ضعیف و سطحی و عامهپسند هم گاهی باعث دلزدگی مخاطبان خاص کتاب میشوند. اصولاً از داستانهایی که تمرکز نویسندهاش بیشتر روی فرم اثر باشد و به جای ایجاد تعلیق، بخش اعظم داستان را به تفسیر و توضیح شخصیتها و بازی با کلمات ادبی اختصاص دهد، فقط نویسندهها و کتابخوانهای حرفهای لذت میبرند و نه خواننده متوسط. پرداخت داستان در لوکیشنهای متعددی ادامه مییابد. اول جبهه بعد شهر دورافتادهای که شخصیت اول داستان به آنجا فرار کرده است و بعد در مکانی که استاد داستاننویسی بشیران، یعنی «استاد مسیح» به همراه چند نویسنده دیگر از جمله یونس حضور دارند و این زمان و مکانهای داستان در طول پرداخت، دائماً دچار تغییر حالت میشوند.
در این داستان چند کاراکتر محوری وجود دارد که هر کدام از آنها شخصیتهای متفاوتی دارند، مثلاً «شریف نامداران» یک افسر ارتشی است که وقتی جنگ شروع میشود به همسرش میگوید: «من به جنگ میروم و تا جنگ تمام نشود به خانه نمیآیم» و از تمام دلبستگیهای دنیا و زندگی دست میکشد. او میرود و شهید میشود. شخصیت دیگر رمان هم «ابراهیم» است که فرمانده گروهان است؛ همان که به یونس بیاحترامی کرده است. شخصیت کلیدی دیگر داستان هم استاد مسیح است که به نوعی میتوان گفت مشوق و معلم یونس در داستاننویسی است. در فصلهای مختلف هر کدام از اینها به صورت مونولوگ، زندگیشان را که ماجراهایش به هم مرتبط است برای مخاطب تشریح میکنند. این رمان در ۱۱۲ صفحه توسط انتشارات افق منتشر شده است.