کد خبر: ۱۵۳۶۳۶
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۰:۵۵
مادر شهیدان موسوی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛
خانم موسوی مجاهدت مادرانه را با فرستادن چهار فرزندش به جبهه نبرد سوریه معنا کرد، دو فرزند او به شهادت رسیدند و دو فرزند دیگرش نیز جانباز هستند.

مجاهدت مادرانه با تقدیم ۴ شهید و جانباز به حضرت زینب (س)به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مادر چکیده خوبی‌هاست، تبلوری از فضائل اخلاقی، نمادی از محبت و ایثار و عشق که با لطف مهربانانه فرزندان را در دامان خود پرورش می‌دهد و از شیره جان خود به آنان می‌چشاند تا روزی ثمر زندگی‌اش را در به سعادت رسیدن آنان ببیند؛ اما مادرانی که جگرگوشه خود را به مسیر حق هدایت می‌کنند، با نگاهی متعالی‌، خواهان سعادت دنیا و آخرت برای فرزند خویش هستند، و چه خوب مادرانی بودند مادران شهدا که برای رسیدن به این سعادت، همراه و هم مسیر فرزندان خود شدند تا مسیر را انتخاب کنند که مدال پرافتخار شهادت را نصیبشان می‌کند. مادر شهیدان افغانستانی سید اسحاق و سید محمود موسوی یکی از مادران پرافتخار افغانستانی است که در جریان جنگ سوریه دو فرزندش در راه دفاع از اهل بیت (ع) شهید و دو فرزند دیگرش نیز جانباز شدند.

مادر شهیدان موسوی در مورد فراز و نشیب زندگی خود اظهار داشت: زمان تهاجم شوروی، جنگ در افغانستان خیلی شدید بود. شوهرم در جبهه بود، حالش خوب نبود و موجی شده بود و دیگر نمی‌توانست جنگ برود.

وی با اشاره به حضور فرزندانش در سوریه گفت: از بین فرزندانم، سید اسحاق و سید محمد به شهادت رسیدند که پیکر سید محمد بازنگشته و سید مهدی هم جانباز است. محمدرضا پسر کوچکم دو مرتبه اسم‌نویسی کرد، اما او را جنگ نبردند. آن موقع جنگ سوریه تازه شروع شده بود، سید اسحاق جوشکاری می‌کرد، یک روز از محل کار آمد و گفت در سوریه جنگ شده و قصد حضور در آنجا را دارم. قبول نکردم. گفتم ما خود ستم دیده‌ایم و در افغانستان آزار و اذیت شدیم. پدرت مدت زیادی در جبهه بود. حرف را ادامه نداد و رفت.

مادر شهیدان موسوی ادامه داد: شب اول محرم بود که قصد کردیم با پدرش برویم حسینیه. گفت برای چه می‌خواهید بروید، تعجب کردم، ادامه داد «شما اگر آقا امام حسین (ع) را قبول دارید، چرا عمه جان حضرت زینب (س) را قبول ندارید؟ عمه دیگر تحمل اسیری را ندارد. قبر عمه جان، حضرت رقیه (س) و حضرت سکینه (س) را می‌خواهند خراب کنند، چرا به من اجازه‌ دفاع از حرم عمه جان را نمی‌دهید.» من و پدرش هر دو خجالت کشیدیم و اینطور شد که قبول کردیم برود.

این مادر شهید افغانستانی به خاطره‌ اولین حضور سید اسحاق در سوریه اشاره کرد و بیان داشت: به خاطر شهادت دوستانش خیلی بی‌تابی می‌کرد، اشک می‌ریخت و می‌گفت من لیاقت شهادت نداشتم. آرزوی زیادی برای شهید شدن داشت. تا سال ۱۳۹۳، سه بار به سوریه رفت.

این مادر شهید در مورد نحوه‌ شهادت سید اسحاق اینگونه گفت: تک‌تیرانداز داعش او را زده بود، عکسش را در اینترنت گذاشته بودند. بدنش را قطعه قطعه کردند و نگذاشتند که سالم به دست ما برسد. دست‌هایش را برای اینکه لبیک یا زینب (س) روی آن نوشته شده بود، بریدند. پاهایش را قطع کردند که چرا با این پا‌ها به سوریه آمده، سرش را بریدند تا جایزه بگیرند. یک تکه بیشتر از بدنش به دست ما نرسید.

مادر شهیدان موسوی در مورد فرزند دیگرش سید محمد گفت: سید محمد، اصفهان بود که می‌خواست جبهه برود، اما برای زن و بچه‌هایش شرایط سخت بود. سید اسحاق که شهید شد، سید محمد هم برای رفتن پافشاری کرد. من مخالفت نکردم و مرداد سال ۱۳۹۴ بعد از رضایت گرفتن از همسرش به سوریه رفت.

انتهای پیام/ 118

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
پرطرفدارترین عناوین