کد خبر: ۱۶۰۴۱
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۷
پرونده " تجارت" در خصوص تعطیلی کتابفروشی ها
گاهی فکر می کنم کاش خیابان ها هم می توانستند حرف بزنند، گریه کنند یا درست مثل آدم ها هر وقت دلشان گرفت بتوانند شال و کلاه کنند و بغض شان را با خود به گوشه ای ببرند تا با قدم زدن شاید آرام شوند.
به گزارش روزنامه تجارت؛ این روزها حس می کنم بعضی از خیابان ها انگار زخمی اند و دلتنگ. دلشان لک زده است برای روزهای خوش گذشته و خاطره ازدحام آدم ها و زندگی و دلواپسی عابران همیشگی شان. عابرانی که دلبسته خیابان ها بودند، روی سنگفرش هایشان قدم زدند، عاشق شدند و بالاخره یک روز مرگ صدای پایشان را از حافظه خیابان پاک کرد، درست مثل عابران خیابان انقلاب!
خیابان انقلاب خیابانی طولاني و شلوغ در مرکز شهر تهران که پیاده روهایش پر بود از بوی کاغذ و سرب و جوهر کتاب ها و صدای همهمه رهگذرانی که در هزار توی مغازه های ریز و درشت پاساژهایش یا پشت میز و ویترین کتابفروشی ها مشتاق و جستجوگر از هیاهوی روزمره تهران می گریختند و به دنیای مه آلود و جذاب کلمات و داستان ها پناه می بردند.
خیابانی که صدای گام عابرهایش انگار نبض پرشور و تپنده ای بود که خونی گرم در رگ های جغرافیایی می ریخت که از جمالزاده انگار دست در دست تو تا چهارراه ولیعصر می آمد و مهمانت می کرد به شنیدن بیتی عاشقانه یا جمله ای آموزنده ، حرفی در گلو مانده یا رازی نهفته در لبخندی شرم آلود.
خیابان انقلاب با کتابفروشی هایش پنجاه سال همراه رویدادهای تاریخی ایران معاصر بوده است و خاطره های چند نسل با نام آن گره خورده است و برای عابرانش هویت و جایگاهی ورای یک خیابان داشته و دارد. هویتی که این روزها  دارد خودش خاطره می شود و این را کسانی که این روزها دارند از خیابان انقلاب اسلامی می گذرند با بغضی غریب حس می کنند.
بغضی که مجابشان می کند آرزو کنند کاش خیابان انقلاب هم می توانست حرف بزند، گریه کند یا درست مثل آدم ها برود جایی که دیگر تنها یک خیابان زخمی با هیاهوی تبلیغات چی ها در پیاده رویی پر از کتابفروشی های تعطیل شده و  داربستهای فلزی ساختمان ها و خاطرات پریده رنگ عابرانی مثل من نباشد.عابرانی که سالهای سال برای خرید هر کتاب و نشریه یا محصولی فرهنگی از هر جای ایران به این خیابان قدیمی می آمدند و رونقی چشمگیر به بازار کتابفروشی های آن داده بودند. رونقی که حالا از سکه افتاده و دارد باعث تعطیل شدن کتابفروشی های قدیمی این خیابان می شود.

روایت زندگی یک خیابان !
در دوران قاجار به ویژه در دوران ناصرالدین شاه، کتابفروشان با انتشار قرآن، شاهنامه و مثنوی، نقش ناشر را هم ایفا می‌کردند. نسل اول ناشران ایران، گرچه به‌طور عمده در نواحی بازار و تیمچه حاجب‌الدوله و بازار بین‌الحرمین و خیابان ناصرخسرو کار خود را شروع کردند، اما به علت گسترش شهر تهران، کتابفروشی‌های خود را به مقابل دانشگاه نیز توسعه دادند.
از نام‌های مشهور نسل اول ناشران ایران، «علمی»ها و «رمضانی»ها هستند، انتشارات علمی، نام یکی از پرکارترین و مشهورترین ناشران نسل اول صنعت نشر کتاب در ایران است. چاپخانه متعلق به حاج محمدعلی در باغچه علیجان کوچه خدابنده‌لو قرار داشت که تقریباً تمام کارهای چاپی آنها را انجام می‌داد میرزا علی‌اکبرخان خوانساری، جد «علمی»ها، در خوانسار به پیشه کتابفروشی اشتغال داشت. او به تهران می‌آید و در تیمچه حاجب‌الدوله کتابفروشی دایر می‌کند. پسر او، میرزا محمد اسماعیل، ابتدا با پدر، سپس به‌طور مستقل در خیابان ناصریه (ناصرخسرو بعدی) دکانی باز می‌کند و به فکر چاپ و نشر می‌افتد.
با توجه به رشد جمعیت تهران، تعدادی از فرزندان و شاگردان ناشران و کتاب‌فروشان در خیابان ناصرخسرو (ناصری سابق) اقدام به تاسیس کتاب‌فروشی کردند که تعدادی از آنها هنوز در کوچه حاج‌نایب همچنان به این حرفه اشتغال دارند.

رضا یکرنگیان مدیر انتشارات خجسته در خصوص تاریخچه کتابفروشی در تهران می گوید:  صنعت چاپ و نشر کتاب در دوران سلطنت ناصرالدین‌شاه آغاز شد و غیر از مدرسه‌ دارالفنون که کتاب‌های درسی مورد نیاز خود را چاپ می‌کرد، بعضی از تاجران اقدام به چاپ کتاب برای باقیات و صالحات خود می‌کردند. براساس مکتوبات موجود و شنیده‌هایم از پیشکسوتان کتاب‌فروش و ناشر، اولین مرکز کتاب‌فروشان، صحافان، کاغذفروشان و فروشندگان نوشت‌افزار، بازار بین‌الحرمین یا بازار حلبی‌سازها بوده است. چند نفر از کتاب‌فروشان مشهور آن زمان عبارت بودند از: حاج ملاصادق خوانساری، حاج‌ملارضا خوانساری، میرزا علی‌اکبر خوانساری، آمیرزا محمود کتاب‌فروش خوانساری، میرزا حسین فرهومند، حسین‌آقا مهدیه، حاج محمدمهدی کتاب‌فروش خوانساری و مروج این آخری یعنی مروج، در امر چاپ کتاب‌های «چاپ سنگی» تبحر فراوان داشت.
وی خاطرنشان می کند: همچنین در خیابان لاله‌زار کتاب‌فروشی‌های شرق (کلاله خاور)، معرفت و تهران، در سرچشمه، کتاب‌فروشی حاف1 در خیابان فردوسی (علا‌الدوله) کتاب‌فروشی‌های بارنائود و بروخیم (فروشندگان کتاب‌های خارجی) و در خیابان امیرکبیر (چراغ‌گاز) کتاب‌فروشی افشاری دایر بودند.
رفته‌رفته تعدادی از کتاب‌فروشان و عده‌ای از علاقه‌مندان به این حرفه در خیابان جمهوری (شاه‌آباد)، حدفاصل میدان مخبرالدوله تا میدان بهارستان، اقدام به تاسیس کتاب‌فروشی کردند که این خیابان تا حدودی تبدیل به مرکز کتاب‌فروشان شد. در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50، مرحوم عظیمی که از کارمندان دانشگاه تهران بود، در خیابان انقلاب ، مقابل دانشگاه تهران کتاب‌فروشی دهخدا را تاسیس کرد که فقط کتاب‌های مورد نیاز دانشجویان را می‌فروخت. پس از آن، دکتر «فریور» انتشارات «چهر» را تاسیس کرد که فقط کتاب‌های پزشکی می‌فروخت. بعد از آن، کتاب‌فروشی‌های خانه کتاب، مروارید، امیرکبیر و شعبه انتشارات دانشگاه تهران دایر شدند. این طور بود که مرکزیت کتاب‌فروشی‌ها و موسسات نشر به مقابل دانشگاه منتقل شد.
در سال‌های اخیر در خیابان کریم‌خان و بعضی نقاط تهران و شمیران، کتاب‌فروشی‌‌های متعددی نیز فعالیت دارند. درست است که حرفه نشر و کتاب‌فروشی یکی از حرفه‌های باارزش فرهنگی است، ولی متاسفانه نسبت به سرمایه‌گذاری و کار مشکل و طاقت‌فرسایش، بازدهی مالی شایسته‌ای ندارد، به همین دلیل تعداد قابل توجهی از کتاب‌فروشان در تهران و شهرستان‌ها یا تعطیل شده یا تغییر شغل داده‌اند. به ادعای برخی از فعالان صنعت نشر در ایران مسوولان به این حرفه مقدس ولی کم‌درآمد توجهی ندارند و نمی‌دانند تعطیل ‌شدن یک موسسه نشر یا یک کتاب‌فروشی چه ضربه مهلکی به فرهنگ جامعه می‌زند.
بیش از یک دهه است وجود مشکلات بسیار در صنعت نشر و پایین آمدن سرانه مطالعه در کنار فهرستی از مصایب و موانع ریز و درشت سبب شده است تا کم کم صدای پای کوچ کتاب ها در خیابان انقلاب طنین انداز شود.

دولت دهم و داستان تعطیلی کتابفروشان!
زیان دهی و ورشکستگی کتابفروشی ها در کشور و به تبع آن در قلب کتاب ایران یعنی خیابان انقلاب باعث تعطیلی کتابفروشی ها شده و در واپسین سال از دهه هشتاد شکلی بحرانی به خود گرفت اما آن گونه که باید از سوی مسوولان وقت جدی گرفته نشد و آن روزها سیدمحمد حسینی وزیر سابق ارشاد در پاسخ به سوال خبرنگاران رسانه ها در باره این روند گفت که نگران این موضوع نباید بود.
حسینی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در 25 دیماه 89 درباره‌ تعطیلی تعدادی از کتاب‌فروشی‌ها تاکید کرد: اتفاق خاصی نیفتاده است البته باید حرف‌های کتابفروشی‌ها را شنید و در جریان نیستم که استدلال آنها چیست.
سیدمحمد حسینی درباره تعطیلی تعدادی از کتاب‌فروشی‌ها، بویژه کتاب‌فروشی‌های خیابان کریم ‌خان زند که صاحبان برخی از آنها عنوان کرده‌اند دچار خسران اقتصادی هستند و به همین دلیل دیگر نمی‌توانند به این کار ادامه دهند، گفت: شاید انتظاری که از این کار داشته‌اند، برآورده نشده و دیده‌اند درآمدزایی ندارد و به همین دلیل دنبال مشاغل دیگری رفته‌اند. کارهای فرهنگی مثل بقیه‌ی کارهای خدماتی و تجاری در کشور نیست که درآمد بالایی داشته باشد. وی ادامه داد: در واقع، می‌خواهم بگویم که اکنون اتفاق خاصی نیفتاده است که آن‌ها حالا متوجه این موضوع شده باشند. البته باید حرف‌های‌شان را بشنویم و در واقع، من در جریان نیستم که استدلال آن‌ها چیست. وزیر سابق ارشاد همچنین درباره‌ این‌که در ماجرای تعطیلی کتاب‌فروشی‌ها، روند طولانی دریافت مجوز نشر کتاب هم عنوان شده است، گفت: ممکن است یک کتاب اشکالاتی داشته باشد و به خاطر این‌که تصحیح شود و ایرادهایش برطرف شود، معطل ‌شود؛ اما این‌که یک کتاب این‌گونه بر یک کتاب‌فروشی تأثیر بگذارد، استدلال بی‌اساسی است.
تنها کمتر از  چهار سال بعد روند ورشکستگی چندین کتابفروش قدیمی نشان داد قضیه تنها توقع درآمد بالا نیست.
یکی از این کتابفروشی ها انتشارات و فروشگاه باسابقه طهوری بود که خبر تعطیلی اش چند ماه پیش در یکی از خبرگزاری ها منتشر و سپس به نوعی تکذیب شد تا آه از نهاد دلسوزان فرهنگ و کتاب برآید.با انتشار درد دل های مدیر این کتابفروش و انتشاراتی در رسانه ها خیلی ها از تعطیلی یکی از قدیمی ترین کتابفروشی های تهران و راسته انقلاب ناراحت شدند تا آنجا که برای اولین بار صداوسیما  هم در گزارشی به این روایت تلخ پرداخت و  همگان متوجه شدند اوضاع بدتر از آن است که بتوان از کنارش گذشت.
سید احمدرضا طهوری مدیر انتشارات و فروشگاه کتاب طهوری در خیابان انقلاب اسلامی که سابقه بیش از ۵ دهه حضور و فعالیت در این زمینه را دارد، به خبرگزاری مهر، گفته بود: اگر بخواهم ساده بگویم چرا می‌خواهم اینجا را بفروشم، جوابش یک کلمه است؛ ناچاری! وضعیت فعلی نشر و فروش کتاب به من اجازه نمی‌دهد که بتوانم از پس مخارج این فروشگاه بربیایم. اینجا در سال ۸۸ و ۸۹ و حتی ۹۰ حداقل ۵ کارمند داشت، اما حالا دو کارمند بیشتر ندارد که مخارج همان هم از آن در نمی‌آید. طهوری در ادامه به تصمیم خود برای کوچک کردن انتشارات طهوری نیز اشاره کرده و می‌افزاید: انتشارات را کوچک و به دفتری در یکی از ساختمان‌های داخل انقلاب منتقل می‌کنیم و کار انتشار برخی آثار و فروششان را ادامه می‌دهیم، اما کتابفروشی به‌منظور تامین هزینه و پرداخت بدهی‌های انتشارات باید واگذار شود.با انتشار این سخنان توجه رسانه ها و مردم به مساله کتابفروشان جلب شد هر چند وی تعطیلی کتابفروشی را تکذیب کرد و تنها از جابه جایی آن سخن گفت اما در سخنانش دوباره همان سخنان گزارش نخست بیان شده بود.
این کتابفروش و مدیر انتشارات گفت: قبلا این مشکلات بوده الان هم است. نه تنها ما بلکه بسیاری از همکاران ما هم درگیر آن مشکلات هستند منتها ما در این وسط رسانه ای شدیم و از این بابت ناراحت هستم.وضعیت تغییری نکرده است. مشابه پارسال و سال های قبل. الان هم همان مشکلات را داریم. من همان موقع هم گفتم که به خاطر این مشکلات قصد دارم مکان فعلی را واگذار کنم و به مکانی کوچکتر در یکی از خیابان های فرعی نقل مکان کنم. مسئله جمع کردن کار نبود. حالا هم می خواهیم همین کار را بکنیم آن موقع هم برنامه همین بود ولی مسئله را برای ما بزرگ کردند.
طهوری افزود: به خدا توکل می کنم. امیدوارم این مشکلات حل شود. ما هم به جای کوچکتری در یکی از خیابان های فرعی نقل مکان می کنیم و به کارمان ادامه می دهیم. وضعیت همیشه این گونه نمی ماند. حتما بهتر می شود انشاالله.

کتابفروشی و مالیات!
در سخنان کتابفروشان مساله مالیات همواره یکی از مهمترین علت های تعطیلی برخی از این واحدها بوده است. مجموعه‌های دولتی تفاسیر غیرهمسانی به کتابفروشی به عنوان یک واحد فرهنگی اقتصادی دارند.
سال گذشته درحالی‌که با اعلام قطعیت معافیت مالیاتی کتابفروشان می‌شد امیدوار بود که به این زخم کهنه التیامی بخشیده شده است خبرهایی جسته و گریخته از وضعیت اقتصادی کتابفروشی‌ های تهران به گوش می رسید تا اینکه با تعطیلی یک کتابفروشی دیگر در تهران این بار وضعیت بحرانی نشر در شمال شهر قربانی گرفت و در رسانه ها خبری انتشار یافت با این مضمون که کتابفروشی مثلث هم دیگر توان روی پا ایستادن ندارد و بانیانش ترجیح می‌دهند کتاب‌های مانده را با تخفیف 15 درصدی بفروشند و کسب و کار دیگری را راه بیندازند.
این کتابفروشی کوچک و جمع و جور که از آن می‌توان به عنوان یک کتابفروشی محلی نام برد، از سال 1389 در خیابان دربند تهران راه‌اندازی شد.اوایل کار، به گفته لیلا هدایت‌پور صاحب این کتابفروشی اوضاع خوب بود و امید به آینده زیاد، اما هر چه کار جلوتر رفت، مشکلات بیشتر شد، فروش راضی‌کننده نبود و چرخ کسب و کار نمی‌چرخید.کار به گرفتن وام کشید با سود 28 درصد تا شاید دردی دوا شود، اما وقتی رقم بدهی‌ها به 40 میلیون تومان رسید، هدایت‌پور متوجه شد که دیگر نمی‌تواند با این وضعیت به کارش ادامه بدهد.او می گوید:"همه این‌ها یک طرف و مالیاتی که باید این کتابفروشی می‌داد، یک طرف؛ ما حدود هشت میلیون تومان تا به حال پول برای مالیات داده‌ایم، آن هم برای این کتابفروشی کوچک، خنده‌دار است، نه؟»گرانی کتاب و معیشت مردم هم مشکل دیگر کتابفروشی هاست و به گفته هدایت پور: «قیمت کتاب‌ها به شکل سرسام‌آوری بالا رفته و الان مثلا رمان جدیدی که از اورهان پاموک منتشر شده، 50 هزار تومان قیمت دارد، طبیعی است که یک نفر با خودش فکر می‌کند 50 هزار تومان را به جای این که بدهد یک رمان بخرد، می‌دهد دو بسته فیله می‌گیرد و چند روز در کنار خانواده میل می‌کند.»این البته اولین باری نبود که یک کتابفروشی در تهران تعطیل می‌شد، طی سال‌های اخیر کتابفروشی‌های زیادی در تهران تعطیل شده‌اند و جایگزینی هم نداشته‌اند،هدایت‌پور می‌گوید: «مثلا کتابفروشی طهوری که تعطیل شد، خیلی‌ها تصمیم گرفتند برای حمایت از این ناشر و کتابفروش یک روز به کتابفروشی طهوری سر بزنند و کتاب بخرند، اما با یک روز خرید مشکل این کتابفروشی در طول یک سال حل می‌شود؟»
این روزها انگار کتابفروشی های ایران، تهران و خیابان انقلاب دارند نفسهای آخرشان را می کشند .. مثل کتابفروشی «اگر» که زمانی داشت به یک پاتوق فرهنگی در خیابان 16 آذر تبدیل می‌شد، اما دست آخر تعطیلی را به ماندن و بدهی بالا آوردن ترجیح داد.پایان سیاه برای بسیاری از کتابفروشی های تهران تقدیر تلخی است و این روزها هر کس که از خیابان انقلاب می گذرد شاید به این تقدیر محتوم فکر می کند.. تقدیری که شاید خیابان انقلاب هم می خواهد بگوید نگذارید رقم بخورد ...

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار