سلامت نیوز:آمنه بهرامی از سال ۱۳۸۳ به یک سوژه خبری تبدیل شده است. خبر اولیه این بود: «خواستگار سمج به صورت دختر جوان اسید پاشید.» چند ماهی این خبر داغ بود اما کمکم زیر آوار اخبار سیاسی و اقتصادی رنگ باخت. تا سال ۱۳۸۹که یکبار دیگر آمنه خبرساز شد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت ، این بار اما کمی متفاوتتر از قبل. او درخواست قصاص کرده و حکم قصاص تایید شده بود و او میرفت که حکم را اجرا کرده، با ریختن اسید در چشمان مجید، او را نیز مانند خود نابینا کند. اما با رسانهای شدن این خبر پای نهادهای بینالمللی نیز به میان آمد. از قوهقضاییه ایران خواسته شد که این مجازات را متوقف کند. از آمنه هم خواسته شد وسیلهای برای اجرای یک حکم ناقض حقوق بشر نشود. آمنه اما تقاضای دو میلیون یورو کرد تا مجید را ببخشد.
فردی که خود زخمخورده است و به همین دلیل هم نمیتواند درست تصمیم بگیرد. قانونی که قانونگذار را از تمام ماجرا بیرون میکشد و قربانی و متهم را رو در روی هم قرار میدهد. گزارش، گفتوگو، مقاله، حرف، حرف و حرف. حکم تا پای اجرا رفت. اما گفته شد شرایط برای اجرای آن مهیا نیست. آمنه خشمگین از کسانی که دردش را نمیفهمند و تنها به یک سوی ماجرا نگاه میکنند، گفت تا زنده است برای اجرای حکم قصاص دو چشم عامل اسیدپاشی تلاش میکند. اصرارها بر بخشش و عدم اجرای حکم کور کردن چشم همچنان ادامه داشت تا روز موعود فرار رسید.
این بار شرایط هم مهیا بود و هیچ چیز کم نبود. قرار بود برادر آمنه به جای او اسید را در چشمان مجید بریزد. اما لحظاتی قبل از این که این کار انجام شود، آمنه اعلام کرد که مجید را بخشیده و تنها میخواسته این حکم را از قاضی بگیرد تا بقیه بدانند که این حکم صادر و اجرا میشود و از آن عبرت بگیرند. آمنه همچنان درخواست دیه کرد تا با آن پول بتواند، هزینههای درمانش را پرداخت کند ولی مدتی بعد خبر رسید که آمنه اصلا نمیتواند دیه چشمانش را دریافت کند چرا که از حق قصاص گذشته است. در همان دوران کشمکشهای آمنه و قوه قضاییه، دولت خاتمی تصمیم گرفت تمام هزینههای اقامت و درمان آمنه را به اسپانیا پرداخت کند. این موضوع در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد کمرنگتر شد و دوران روحانی به دلیل نوسانات ارز به طور کلی منتفی شده است.
آمنه در این ۱۷ سال تنها یکبار موفق به عمل چشم و موفق به دیدن شد که آن هم به دلیل عدم توانایی و قطع کمکهای دولت ایران، مجدد بیناییاش را از دست داده است. به همین دلیل با کمک خیرین دوباره وقت عمل برای بیناییاش گرفته شد ولی حالا سفارت اسپانیا بدون هیچ توضیحی اجازه ورود به این کشور را به او نمیدهد.در همین راستا «جهانصنعت» درخصوص معضلات بزرگ زندگیاش و توقف دوره درمانش با او به گفتوگو نشست.
چرا با توجه به نزدیکی تاریخ عمل چشمتان، باز به ایران بازگشتید؟
سه سال پیش برای ویزیتهای پزشکی راهی اسپانیا شدم، زیرا پولی برای عمل نداشتم.چرا که دولت روحانی تمام هزینههای درمانی و اقامت من را قطع کرده بود. اقامت ورود و خروج من به اسپانیا درمانی بود. این اقامت را آقای خاتمی در دوران ریاستاش برای من گرفته بود تا به ضمانت ریاستجمهوری ایران هر چه سریعتر تحت درمان پزشکان اسپانیایی قرار بگیرم. البته هزینه عملهای صورتم را دولت اسپانیا پرداخت کرد. دولت ایران تنها هزینههای عمل چشم من را بر عهده داشت که آن را هم نصفه و نیمه پرداخت میکرد. هزینههای اقامت هم برعهده دولت ایران بود که هیچ موقع پرداخت نمیشد.
در تمام طول این ۱۷ سال بابت هزینههای اقامت و درمانم مردم کنارم بودند و بخش عمده هزینههای درمان من را آنها دادند. این در حالی است که قرار بود دولت هزینههای صفر تا صد درمان من را برعهده بگیرد ولی هزینه دارو هم نمیداد. بعد از اولین عمل چشمم کمی بینایی من برگشت اما چون توانایی مالی نداشتم و حمایتهای مالی دولت هم قطع شده بود مجبور شدم مدتی را همچون آوارههای خیابانی بگذرانم. به همین دلیل مجدد چشمم دچار عفونت شد و برای بار دوم همان مقدار اندک بیناییام از بین رفت. طی هشت سال که دولت روحانی روی کار بود هیچ کمکی به من نشد. بارها به دفتر ریاستجمهوری نامه نوشتم اما آنها گفتند دیگر قصد کمک به من را ندارند، در صورتی که هنوز چشم چپ من پلک ندارد. من اسپانیا بودم که کروناویروس همهگیر شد و ما شش ماه قرنطینه شدیم. در آن زمان پولی برای گذران زندگی نداشتم.
به همین خاطر با سفیر ایران در اسپانیا تماس گرفتم تا کمکی به من کنند ولی آنها به من گفتند دولت روحانی گفته ما کمکی به این خانم نمیکنیم. تقریبا پنج ماه بیپول بودم و در این دوران از کلیسا غذا میگرفتم تا قرنطینه را سپری کنم. تنها کاری که برای من انجام دادند یک بلیت برگشت به ایران بود.فروردین به ایران بازگشتم. این در حالی بود که ۱۰ شهریور تاریخ عمل چشمم بود و جوری برنامهریزی کرده بودم که تا شهریور به اسپانیا برگردم. اما زمانی که وارد ایران شدم پلیس فرودگاه به من گفت برای یک مهر حتما باید به اداره گذرنامه مراجعه کنم.
وقتی به اداره گذرنامه مراجعه کردم پاسپورت را از من گرفتند تا زمانی که مطمئن نشدند زمان کارت اقامت من تمام شده، آن را به من برنگرداندند.بعد از مدتی برای تمدید زمان کارت اقامت به سفارت اسپانیا مراجعه کردم ولی آنجا بدون هیچ توضیحی به من گفتند که دیگر اجازه ورود به این کشور را ندارم. بارها در این خصوص اعتراض کردم ولی رد شد. با سفیر ایران در اسپانیا تماس گرفتم ولی آنها هم گفتند به دلیل مسائل دیپلماتیک نمیتوانند کاری برای من انجام دهند. با دفتر رییس جمهور وقت، آقای روحانی تماس گرفتم که آنها هم کاری برای من انجام نداد.
کلینیک محل درمانم بارها به ایران نامه فرستاده که من به دلیل روند درمان و عملهایی که دارم باید هرچه سریعتر به آنجا برگردم. اما سفارت اسپانیا همچنان اجازه ورود به من را نداده است.
از قوهقضاییه کمک نخواستید؟
از قضا چند وقت پیش با آقای اژهای که ۱۷ سال در روند پرونده قضایی من بودهاند، تماس گرفتم. حتی از ایشان درخواست دیه درمانی که ۱۷ سال پیش قرار بود به من تعلق بگیرد، کردم. چرا که اگر دیه درمانی من پرداخت میشد، میتوانستم با همان مقدار پول روند درمان را به کندی پیش ببرم و در حال حاضر ۱۷ سال است که دیه درمانی من پرداخت نشده است. حتی قرار بر این بود که آقای لاریجانی حکم پرداخت دیه من را صادر کند. اما دیه من تا امروز که با شما صحبت میکنم پرداخت نشده است.
من قصاص را بخشیدم تا با دیه درمانی بتوانم به زندگی برگردم. مجید بعد از شش سال حبس از زندان آزاد شده و به زندگی خود برگشته است. اما من هنوز برای هزینه درمان بیناییام دستم را جلوی مردم و دولتها دراز میکنم. آسیبدیده اصلی این داستان من بودم و مجرم به زندگیاش برگشته و «خوشبهحالش» شده است. طی ۱۷ سالی که گذشت من و خانوادهام برای تامین هزینههای درمانم دستمان را جلوی همه دراز کردیم. چرا که چندهفته پیش هم به من گفتند پرونده قضاییام گم شده است. آنها از من میپرسیدند که پرونده قضایی من کجاست؟!
و حالا پروندهای به نام من در دادگستری وجود ندارد! به فرض اینکه هیچ پروندهای از من در دادگستری وجود نداشته باشد. صورت من کاملا نمایانگر فاجعه اسیدپاشی است. دو سال پیش ۱۰ قاضی به نفع من حکم دادند چرا تا به امروز دیه درمانی من پرداخت نشده است!؟
دلیل اصلی ممنوعالورودیتان به اسپانیا چیست؟
وکیل من که اسپانیایی است، گفت یکی از دلایلی که سفارت اسپانیا به من اجازه ورود نمیدهد، مشکلات مالی است. همانطور که پیشتر گفتم در دوران قرنطینه به دلیل بیپولی بارها از کلیسا غذا دریافت کردم و همین موضوع برای من نمره منفی شده است.از طرفی چون دولت ایران تمام حمایتهای مالیاش را از من قطع کرده، سفارت اسپانیا هم دیگر اجازه ورود من را به این کشور را نمیدهد.
درخواست شما از دولت جدید چیست؟
بنده از آقای رییسجمهور و آقای اژهای رییس قوهقضاییه درخواست دارم که صدای من را بشنوند. البته من تنها قربانی اسیدپاشی در ایران نیستم ولی از آقایان خواهش میکنم، تلاش کنند از ظلم به انسانهای آسیبدیده جلوگیری شود. من از آقایان خواهش میکنم دوباره هزینههای درمانی و اقامت من پرداخت شود تا بتوانم برای بار دیگر تحت عملهای جراحی قرار گیرم. همچنین از آقای اژهای درخواست پرداخت دیه را دارم. من برای گذران زندگی روزمره به این دیه نیاز دارم.
به یک پرستار تمام وقت نیاز دارم مگر مادر من چقدر توانایی نگهداری از من را دارد. این در حالی است که خانواده ما با حقوق بازنشستگی پدرم زندگی را میچرخانند.من هیچگاه چیزی بیشتر از حقم از دادگستری نخواستم اما هر دفعه به بهانهای این دیه پرداخت نمیشود. کاش آقایان قبل از هر تصمیمی خودشان را جای من بگذارند و قوانین را به گونهای لحاظ کنند که اگر روزی فرد شروری به هر دلیلی روی آنها یا خانوادهشان اسید پاشید و زندگیشان زیر و رو شد بتوانند با استفاده از آن قوانین زندگیشان را حفظ کنند.کافی است پنج ثانیه چشمانشان را ببندند و کمی از درد من را درک کنند. من نمیخواهم نابینای مادامالعمر باشم. از دولت و مردم خواهش میکنم برای ادامه روند درمان بیناییام به من کمک کند.