در شرایطی که دولت یازدهم سومین سال کاریاش را آغاز میکند، شاهد
شوق برخی دولتها و شرکتهای اروپایی برای حضور در بازار اقتصادی ایران
هستیم. از حضور پُرحاشیه فابیوس، وزیر خارجه فرانسه تا حضور امیدوارکننده
موگرینی، مسئول خارجی اتحادیه اروپا و جالبتر از آنها، حضور بیش از صد تن
از سرمایهگذاران آلمانی. آنها حتی منتظر نتیجه مشاجره قوای مجریه و
مقننه آمریکا نماندند تا دولت ایالات متحده، نظر نهاییاش درباره توافق را
اعلام کند. جالبتر که در ایران هم هنوز مناقشه دولت و مجلس برای تصویب
برجام هستهای به پایان نرسیده، هرچند که تقریباً فرجام آن روشن است.
در
این میان برخی مطبوعات حامی دولت، با ذوقزدگی بسیار، اخبار ورود و حضور
اروپاییها در ایران را به تیتر یک رسانههای خود بدل کردند و آن را از
جمله دستاوردهای توافق هستهای خواندند. البته که بهبود روابط سیاسی و
اقتصادی با غرب(و صد البته با همه دولتهای مؤثر جهانی) نه فقط یک تاکتیک
مقطعی که میبایست یک استراتژی بلندمدت برای دیپلماسی دولت ایران باشد. اما
نکاتی چند در باب ورود سرمایهگذاران غربی، اعم از دولتی و خصوصی، به
بازار ایران گفتنی است که البته بیشک مردان اقتصادی دولت به آنها توجه
کافی خواهند داشت.
نکته مهمی که در بررسی اقتصاد سیاسی غرب در قبال
دولتهای غیرغربی به خصوص دولتهای اسلامی خاورمیانه قابل تأمل است، اینکه
این دولتها به قصد صادرات کالاهای مصرفیشان به بازار ایران مینگرند یا
که برای سرمایهگذاریهای بلندمدت در عرصههای کلان اقتصادی به خصوص انرژی و
صنعت به ایران میآیند؟ کارشناسان اقتصاد سیاسی و تحلیلگران روابط
بینالملل به خوبی میدانند که منافع اقتصادی غرب مقتضی سیاستهای کلی
دیپلماسی آنها در حوزه ژئوپلتیک خاورمیانه است. اروپا هرگز سرمایههای خود
را برای حضوری بلندمدت و سیاستی عمیق و استراتژیک در یک کشور شرقی و
اسلامی؛ آن هم با سابقه بیاعتمادی و چالشهای دیپلماتیک فیمابین ایران و
غرب؛ سرریز نخواهد کرد. مگر اینکه در زمینه سیاستهای راهبردی در منطقه
خاورمیانه به نقطهای بیبازگشت و غیرقابل گسست با ایران برسند. در غیر این
صورت تنها، به عنوان صادرکننده تولیدات خود و به قصد گسترش بازارهای مصرف
شرکتهایشان قدم به این خاک خواهند گذاشت. البته همین مسأله نیز در مقایسه
با وضعیت فعلی ایران، قابل دفاع و امیدوارکننده است. به خصوص اگر به
تدریج، پای کالاهای بیکیفیت چین را از این سرزمین جدا کند. به ویژه در
زمینههای خاصی مانند دارو و تأسیسات بهداشتی و همچنین تجهیزات حملونقل
هوایی که با جان میلیونها هموطن ایرانی مرتبط است، این مسأله اهمیت بیشتری
مییابد.با این حال این وضعیت در بلندمدت نهتنها سود هنگفتی برای اقتصاد
ایران به دنبال نخواهد داشت بلکه موجب افزایش رکود و ضرر بیشتر
تولیدکنندگان ایرانی خواهد شد. نکته دیگر اینکه ایران در شرایط کنونی نیاز
ضروری به سرمایهگذاری خارجی در عرصههای صنعتی به خصوص صنایع کلیدی مانند
استخراج نفت و همچنین جادهسازی و توسعه خط ریلی و هوایی کشور دارد. البته
اکنون و با سیاستهای امنیتی ایران در منطقه مبنی بر مبارزه با تروریسم،
موقعیت برای نزدیکی راهبردی ایران و غرب بیش از پیش مهیاست. این مسألهای
است که در گفتوگوهای موگرینی و دکتر روحانی نیز به وضوح آشکار بود. بهتر
است که از حضور یکباره غربیها ذوقزده نشویم و به مخاطبانمان نیز امید
واهی ندهیم. اگر نگاه استراتژیک و عمیقتری به حوزه ورود آنان داشته باشیم،
متوجه میشویم که ایران بیش از آنکه نیازمند کالاهای غربی باشد، نیازمند
علم و صنعت غرب است. به خصوص که این کالاها بیش از آنکه نیاز اقشار
کمدرآمد و متوسط جامعه باشد، بعضاً نیازهای غیرضروری اقشار مرفه را تأمین
خواهد کرد. مراقب باشیم به گونهای نشویم که در نهایت این حضور، به نام ما
ولی به کام آنها تمام شود.