کد خبر: ۱۸۶۵۵
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۳
شصتی نوبت دهی مشتریان را می فشارم. یک نفر شماره به دست جلو پیش خوان می آید. می خواهد حساب باز کند. همیشه از روی اصل مدارک کار ثبت مشخصات را انجام می دهم. الصاق فتوکپی مدارک اجباری است.
یاد درختان قطع شده شمال می افتم. چاره ای نیست، بازرس می بیند و برایم گران تمام می شود. مشتری را به کافی نت کنار بانک راهنمایی می کنم که تصویر مدارک را بیاورد. فرم الکترونیک ثبت مشخصات به اتمام می رسد. کلید تایید را می فشارم، صفحه آماده به چاپ آن باز می شود که باید چاپ شده و به تایید و امضای مشتری برسد.
 یاد درختان قطع شده شمال می افتم. از چاپ اش منصرف می شوم. شماره مشتری را می نویسم. نوبت احراز هویت از ثبت احوال است، اینجا بازرس می گوید جواب استعلام را چاپ بگیرید و ضمیمه کنید. یاد جنگلهای قطع شده شمال می افتم. کلید انصراف را می زنم. شماره حساب مشتری را می گیرم. فیش واریزی پرشده مخدوش است. بازرس گفته فیش جدید باید پر شود بدون خط خوردگی. یاد درختان قطع شده شمال می افتم. فیش جدید نمی خواهد، همان را اصلاح می کنم، پول واریز می شود، حساب فعال است برای درخواست کارت بانکی. یاد درختان قطع شده شمال باز اجازه نداد فرم درخواست را چاپ بگیرم و به امضای مشتری برسانم. کارت بانکی، آماده تحویل است. فرم تحویل باید به امضای مشتری برسد. یاد درختان قطع شده شمال نمی گذارد کاغذی سیاه شود به چاپ. مشتری درخواست فعالسازی خدمات اینترنتی و همراه بانک دارد. بازرس گفته باید فرم مربوطه پر شده به تایید و امضا برسد.
یاد جنگلهای قطع شده شمال افتادم. فرم را ندادم پر کند، لعنت بر بخشنامه و کاغذ بازی ها، همین که شفاهی گفت کافی ست،خدمات را فعال می کنم. جنگل نباشد بانک به چه کار آید؟

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار