قیمت نفت به پایین ترین سطح خود در طول شش سال گذشته رسیده است. یعنی ما الان داریم نفت را پایین تر از قیمتی
می فروشیم که محمود احمدی نژاد در طول 4 سال آخر دولت خود می فروخت؛ اما نکته اینجا است که باز هم به شدت داریم سود می کنیم. چرا؟!
1- نفت در طول آن دوران – که خدا دیگر آن را نیاورد – به کشورهایی مثل چین و هند فروخته می شد. آن کشورها هم به شدت از ما تشکر می کردند اما در عین حال به اطلاع ما می رساندند به علت اینکه قطعنامههای تحریمی علیه ایران تصویب شده، نمی توانند پول نفت را به ایران پرداخت کنند. احمدی نژاد هم دائم تذکر می داد که نگویید قطعنامه، بگویید کاغذ پاره! آنها هم با لبخند حرفهایشان را تصحیح می کردند و می گفتند که به علت اینکه قطعنامههای تحریمی علیه ایران تصویب شده، نمی توانند پول نفت را به ایران پرداخت کنند! بعد هم چین به جای نفت به ایران جنس بنجل می فرستاد و هند، برنج آلوده به سم آرسنیک! به این ترتیب ما حتی اگر الان نفت را مجانی هم بفروشیم باز هم سود می کنیم؛ لااقل به جای آن برنج آلوده نمی خوریم!
2- بخش دیگری از نفت در دورههاله نور، به برادر تلاشگر اقتصادی بابک عزیز زنجانی داده می شد تا ببرد و تحریمها و کاغذ پارهها را دور بزند و بفروشد؛ اما آن برادر اول خارجیها را دور می زد و نفت را می فروخت؛ بعد داخلیها را دور می زد و پول نفتهای فروخته شده را نمی داد. حالا همین که بابک زنجانی دیگر دستش به گوشت ... ببخشید نفت نمی رسد جای شکرش باقی است؛ اگر چه بعضی برادران از این نظر واقعا دلواپس هستند!
3- بخشی از پول نفت که می توانست از دست چین و هند و بابک زنجانی و بقیه برادران زحمتکش همکار عبور کند و وارد کشور می شد، توسط دولت صرف بالا بردن نقدینگی جامعه می شد؛ نقدینگی هم علیرغم انکار احمدی نژاد و تیم اقتصادی اش، بر اساس علم منحط اقتصاد منجر به تورم می شد؛ به این ترتیب هر چه نفت گرانتر فروخته می شد، تورم در کشور بیشتر می شد و مردم از برکات آن بیشترتر بهره مند می شدند. خوشبختانه دولت فعلی ارتباط مستقیم نقدینگی و تورم را انکار نمی کند؛ پس حالا نفت را به هر قیمتی که بفروشیم خیلی بیشتر از دورههاله نور سود کرده ایم!