مهدی پازوکی
اقتصاددان
اقتصاد کشور که همواره با چالش ها و مشکلات عدیده دست و پنجه نرم میکند از چند منظر قابل تحلیل است. مهمترین این موارد عدم تعامل مناسب با دنیا و دوم بی تدبیری مدیران و مسئولان دولتی است.
در مورد اول یعنی تعامل با کشورها که در راس آنها غرب ( امریکا و اروپا ) و شرق ( چین و وسیه ) است شاید بتوان عدم توازن بین این دو گروه را از معضلات مهم تعاملات ایران و جهان نام برد.
می توان گفت یکی از ریشه های اصلی مشکل اقتصاد ایران ارتباطات بین المللی ضعیف دولت با آمریکا و کشورهای غربی است. دولت و حاکمیت باید از تمرکز بر روی شرق کناره گیری کند و با تعاملات مناسب با کشورهای غربی راههای توسعه و پیشرفت را باز کند. این به معنای کنارگذاشتن چین یا روسیه و کشورهای شرقی نیست؛ اتفاقا باید تعاملات مناسب با شرق و به ویژه چین و روسیه را حفظ کند اما تمرکزش را از این سمت برداشته و به فکر تعامل با سمت دیگر نیز باشد.
در اینجا بهترین مثال کشور عربستان است که میتواند الگوی بسیار مهم و شفافی برای ما باشد. عربستان با ارتباط با امریکا و دیگر کشورها در جهت منافع ملی خود استفاده کرده و از طرفی با اصلاح سیاست داخلی خود در جهت حفظ مطلوب تر منافع ملی در تلاش است. عربستان با امضای قرارداد 500 میلیون دلاری با امریکا در جهت پیشبرد منافع ملی خود با تدبیر حرکت کرد.
عربستان علاوه بر اینکه با آمریکا رابطه دارد با چین هم رابطه دارد و تلاش میکند تا توازن را برقرار کند. نتیجه چنین اقداماتی موجب رشد اقتصادی شده کما اینکه برای تبدیل شدن به مرکز گردشگری تلاش گستردهای کرده و شهرهای مدرن و هوشمندی را بنا کرده تا عربستانی های ثروتمند، پول خود را به جای لاس وگاس و ... در کشور خودشان، خرج کنند.
اما مورد دوم که بسیار مهم و تاثیرگذار است بدنه مدیرتی دولت و حاکمیت است. به اعتقاد من یکی از مهمترین نقاط ضعف دولت عدم توانایی در تصمیم گیری های تدبیرگونه است. شاید بتوان گفت در حال حاضر قد مدیران اقتصادی نسبت به دهه های قبل کوچک تر شده است. دولت باید نظام تدبیر را در مدیران و بدنه داخلی اش جاری کند و با استفاده از بهترین و با تدبیرترین نیروهای متخصص برای اداره کشور استفاده کند. اولویت این است که نظام تدبیر امور، بر سیاستهای کشور حاکم شود. کشور باید به سمت حکمرانی خوب حرکت کند. در این صورت بهترین استعدادها توسط دولت جذب خواهد شد. کشورهای پیشرفته برای پستهای حساس کشور با دقت زیاد، بهترین نخبگان را انتخاب میکنند. اما روند معکوسی در ساختار دولت وجود دارد و بیشتر فارغالتحصیلان دانشگاههای درجه چهار و پنج در ساختار دولت حضور دارند.
در حال حاضر اکثر دولتمردان و مسئولان به اصطلاح از قبیله امام صادق ( دانشگاه امام صادق) هستند و به نوعی فقط گروه خاصی در راس مدیریت و مسئولیت هستند. دانشگاه امام صادق (ع) در ابتدای تاسیس به دلیل جذب اساتید منتخب؛ سطح علمی بهتری نسبت به دانشگاههای خصوصی پیدا کرد اما این رویه دیگر حاکم نیست. اگر نخبگان دانشگاههای برتر در ساختار دولت حضور داشته باشند رویه علمی را در پیش گرفته و حاضر به سرسپردگی نیستند.