وهاب قلیچ
کارشناس اقتصادی
ناترازی بانکی، مفهومی حسابداری نیست. چراکه به طبع، ترازنامه بانک از لحاظ حسابداری، تراز خواهد بود. اما بحثی که در زمینه ناترازیهای بانکی در ایران وجود دارد، به ناترازیهای مالی و اقتصادی بر میگردد. به عبارتی میتوان گفت زمانی که ارزش واقعی داراییهای بانک کمتر از مجموع تعهدات و بدهیهای بانک باشد، آن بانک با یک ناترازی مواجه شده است. ناترازی بانکی به ارزش واقعی داراییها و کیفیت داراییها برمیگردد. وقتی کیفیت داراییهای بانکی کاهش پیدا میکند، نقد شوندگی داراییها پایین میآید و بانک را با ناترازی مواجه میکند. مفهوم دقیقتر این موضوع این است که تسهیلات و سایر داراییهایی که یک بانک دارد، نمیتواند جریان نقد ورودی خوب و مطمئنی بسازد و با اینکه بانک تسهیلات پرداخت کرده و سایر داراییها را نزد خود دارد، این داراییها و تسهیلات نمیتوانند برای بانک جریان نقد ورودی بسازد. در چنین شرایطی بانک چندان مطمئن نیست که یک جریان نقد در دسترس و فوری داشته باشد. وقتی جریان نقد ورودی به خاطر کیفیت پایین داراییها کم میشود، بانکها مجبور میشوند که برای پرداخت سود سپرده از سپردههای جدید استفاده کنند، یعنی باید سپردههای جدید جذب کنند و به این منظور، ناچارند نرخ سودها را بالا ببرند. به همین دلیل مشاهده میشود که برخی بانکها از رویههای مشخص شده از سوی بانک مرکزی تخطی کرده و نرخهای سود را بالاتر اعلام میکنند؛ زیرا میخواهند کیفیت پایین دارایی خود را پوشش داده و آن جریان نقد ورودی ناسالم و معیوب و خود را پوشش دهند. از این رو است که نرخهای سود بالاتر از حد مقرر در قانون وضع میکنند و اگر حتی از طریق افزایش نرخ سود بانکی هم موفق به جذب سپرده جدید نشوند، به سمت جذب برداشت میروند که خود این موضوع نیز تورمزاست. این مفهوم کلی ناترازی بانکی است و طبیعتا اثر ناترازی بانکی فقط بر روی نظام بانکی نیست، بلکه ناترازی بانکی بر روی کلیت اقتصاد تاثیرگذار است. چون وقتی یک بانک، ناترازی شدید داشته باشد، ممکن است با مشکلاتی از قبیل ورشکستگی و یا ایفای تعهدات خود نسبت به سپردهگذاران مواجه شود و این باعث یک بحران در کلیت اقتصاد شده و کلیت نظام مالی کشور را بر هم میزند. از این رو توجه به ناترازی و مفهومشناسی ناترازی حائز اهمیت است؛ چراکه نه تنها خود بانکها را درگیر میکند، بلکه ممکن است کل نظام مالی و اقتصادی کشور را با بحران مواجه کند. به نظر میرسد که ناترازی بانکی ما از سه منشا و سرچشمه نشات میگیرد. منشا اول، ضعف در نظارت داخلی خود بانکها و مقوله حاکمیت شرکتی بانکها است. اعتبارسنجی ناقصی که بعضا در تشخیص مشتریان و اعطای تسهیلات انجام میدهند، بنگاهداریهای غیرضروری که بانکها به سمتش میروند و مطالبات معوق و امهال مطالباتی که عموما کیفیت بالایی ندارند، از مواردی هستند که منشا داخلی ناترازی بانکی را رقم میزنند. ناترازیها از لحاظ داخلی میتوانند دو علت داشته باشند. علت اول فقدان نظارت درست سهامداران است؛ یعنی مخفی کردن زیان توسط مدیران بانکی باعث میشود که سهامداران متوجه زیانهای یک بانک نشوند. علت دوم قراردادهای مدیریتی و نحوه محاسبه و توزیع سود سهام و پاداشها است که باعث میشود بانک نتواند آنچنان که باید حاکمیت شرکتی را اجرا کند. منشا دوم ناترازیها، بیرونی است. یعنی ضعف در نظارت بیرونی و فقدان برخورد قاطع. در برخی از سالها از لحاظ نظارت بیرونی، با بانکهایی که به سمت ناترازی حرکت میکنند برخورد قاطعی نمیشد.