مساله عقلانیت یک پروژه ملی و توسعه به معنی عبور یک ملت از یک سطح عقلانیت به سطح دیگر عقلانیت است. هیچ علمی بدون نردبان عقلانیت به بام شناخت راه نخواهد برد و هیچ ملتی بدون سرمایهگذاری در پروژه عقلانیت، جاده توسعه را نخواهد یافت. لذا لازم است تا درباب عقلانیت بسی بیش از آنچه تاکنون سخن رفته است اندیشه و گفتوگو کنیم. همان گونه که وجه ممیز انسان از حیوان، عقل است وجه ممیز انسان توسعه یافته از انسان توسعه نیافته و انسان مدرن از انسان پیشا مدرن «عقلانیت» اوست. بسا انسانها که دارای قوه «عقل» هستند اما از عقلانیت بی بهره اند و بسا جوامع که بهره هوشی ساکنانش بسیار بالاست اما توان بهره بردن از سرمایه عقل را ندارند. و در این میان علم اقتصاد از همه علوم دیگر متمایز است. علوم طبیعی اصولا نگران عقل نیستند. موضوع آنها طبیعت و قوانین حاکم بر آن است. تقریبا همه علوم انسانی غیر از اقتصاد نیز گرچه از انسان یعنی حیوانی که دارای قوه نطق یا قوه عقل است سخن می گویند اما هیچکدام از آنها «عقلانیت» انسان را مفروض نمیگیرند. روانشناسان بر رفتارهایی تمرکز دارند که عمدتا ریشه در عاطفه و احساس دارند و جامعه شناسان بر رفتارهایی تمرکز دارند که ریشه در کنشها و نهادهای اجتماعی دارند. در میان همه علوم تنها و تنها اقتصاد است که تمام دستگاه عظیم فکری خود را بر فرض عقلانیت نهاده است. یعنی این علم فراخ تمامی کاخ اندیشگی خویش را بر سنگبنای عقلانیت نهاده است. پس علم اقتصاد از دو منظر برعقلانیت استوار شده است. یکی از منظر موضوع مطالعهاش و دیگری از منظر شیوه اندیشهورزیاش. اما دریغ که هنوز هم، در جامعه ما و حتی گاهی در میان نخبگان ما، و متاسفانه گاهی در میان اقتصاددانان ما نیز تمایزی میان «عقل» و «عقلانیت» نهاده نمی شود. داستان عقلانیت داستان بلندی است که باید در زمانی شایسته و با ظرافتی بایسته، به آن پرداخته شود و در اختیار طالبان قرار گیرد و هیچ ملتی تا این داستان را نپردازد و این شعر را نسراید پا به سراپرده توسعه نخواهد گذاشت که توسعه چیزی نیست جز توانایی نهادهای یک ملت در تبدیل قوه عقل مردمانش به مهارتی به نام عقلانیت و تبدیل سطوح ساده این مهارت به سطوح بالاتری مهارت. بنابراین اگر تحلیل عقلانی پدیدهها بستگی به زاویه نگاه ما دارد پس عقلانیت هر فرد یا ملتی تابع زاویه نگاه او خواهد بود .اما آیا در این سی سال دستگاههای سیاستگذاری ما عقلانی عمل نکرده اند و مدیرانی فاقد عقل یا فاقد عقلانیت بر این دستگاهها حاکم بوده اند؟ خیر، آنان هم دارای عقل و هم دارای عقلانیت بوده اند اما عقلانیت آنها تابع زاویه دید آنها بوده است. در متدولوژی جدید گاهی این زاویه دید را «ایدئولوژی» نیز می خوانند. کافی بود سیاستگذران ما زاویه دید خود را عوض می کردند آنگاه نتیجه عوض می شد و البته این تغییر زاویه دید تابع عوامل اجتماعی و تاریخی است. و چنین است که می گویم عقلانیت یک پدیده تاریخی واجتماعی است.
* محسن رناني- اقتصاددان