تحریمها لغو شد ولی صدای چندانی از اقتصاد
زمینخورده ایران برنخاست که مسائل، اساسیتر از آن بود و به تعبیر صحیح رهبری و ریاستجمهوری،
رفع تحریمها تنها به مانند گشودن قفلی بود از پای در راه مانده اقتصاد تا تحرکی بیابد
و قدمی بردارد. تأکید صریح مسئولان عالیرتبه نظام بر تکیه بر توان داخلی و جلوگیری
از نفوذ اقتصادی دشمن در جامعه و نخبگان کشور نیز از دیگر مواردی است که در ایام پسابرجام
و اکنون در روزهای پساتحریم بارها به آن اشاره شده و راهی که پیش پای مسئولان امر قرار
دارد همان اقتصاد مقاومتی است. مهمترین هدف این راهبرد جهت ممانعت از سیطره الگوها
و نمودهای اقتصادی و اجتماعی غربی در جامعه امروز ایران، تأمین نیازهای مشروع و اساسی
جامعه میباشد. اگر حاکمیت در تأمین نیازهای اولیة جامعه در ابعاد گوناگون اجتماعی
کوتاهی ورزد و از رقیبان بیگانه بازمانَد، نمیتواند توقع داشته باشد نسل جوان ایران
که به واسطة گسترش شبکههای اجتماعی و رسانههای ارتباطی از جدیدترین فناوریها و خدمات
تکنولوژیک جهان باخبر میشود، دل به آرمانهای ایدئولوژیکی ببندد که دستاورد ملموس
و محسوسی در زندگی روزانة او ندارد. اما واجبترین
این نیازهای اجتماعی چیست؟ این روزها که بودجة سال 1395 روانة مجلس شده تا نمایندگان
دربارة آن تصمیم بگیرند، اولویتبندی نسبت به نیازهای درآمدی کشور ضرورت بیشتری پیدا
کرده است. متأسفانه اخیراً شاهد شانتاژ خبری برخی رسانههای خاص غیردولتی (و نه خصوصی!)
نسبت به میزان اعتبار تخصیصیافته به نهادهای فرهنگی در لایحة بودجة سال آینده هستیم.
این رسانهها بدون توجه به میزان اعتبار دریافتی، میزان رشد اعتبارات نسبت به سال جاری
را ملاکی برای انتقاد از دولت و کمتوجهی قوة مجریه نسبت به فرهنگ تلقی کردهاند. در
حالی که طبق لایحة بودجة سال آینده، بودجة دریافتی برخی نهادهای فرهنگی غیرپاسخگو،
بیش از دو هزار میلیارد تومان است حال آنکه بودجة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که برخلاف
نهادهای مذکور، یک سازمان دولتی پاسخگو و تحت نظارت مجلس است، هزار میلیارد تومان است.
سخن بر سر اختلاف بودجة این نهادها نیست بلکه مقصود بیش از این است. در شرایطی که کارگران
محروم و زحمتکشان مظلوم بسیاری از معادن و کارخانجات دولتی یا حاکمیتی با تأخیرهای
حتی بیش از شش ماه در دریافت حقوق مواجه هستند و در برخی دیگر از کارگاههای تولیدی
با تعدیل نیرو روبرو شدهاند؛ اختصاص بودجههای میلیاردی به نهادهای فرهنگی که مشخص
نیست چگونه خرج میشود، به چه معناست؟ در شرایطی که محیط زیست با مشکلات عمدهای همچون
آلودگی مفرط هوا در تهران و برخی کلانشهرها مانند اصفهان و اهواز؛ کمآبی نگرانکننده
در استانهای مرکزی و شرقی و جنگلزدایی از مراتع و زمینهای سرسبز غربی و شمالی روبروست،
اختصاص بودجه به سازمانهایی که معلوم نیست نحوة مصرف آن چه دستاوردی برای کشور دارد،
چه کارکردی دارد؟ حتماً باید تلفات انسانی بدهیم تا بفهمیم محیط زیست کشور در خطر است؟!
حتماً باید با ناهنجاریهای ناشی از مهاجرت بیرویة کشاورزان و دامداران به شهرها روبرو
شویم تا به هوش آییم که چه کنیم؟! آیا برخی مسئولان توجه کردهاند که ریشة نارضایتیهای
اجتماعی سوریه که در اوایل اعتراضات این کشور به درگیریهای فیزیکی میان مردم و نیروهای
نظامی انجامید و پای تروریستها را به این کشور باز کرد، در مهاجرت گستردة کشاورزان
و روستاییان سوریه به شهرها به علت کمآبی نهفته بود که پس از حضور در شهرهای بزرگ
و افزایش نیازهای زیستی و معیشتی اولیه منجر به اعتراضاتی شد که امروز سوریه را به
زمین سوخته تبدیل کرده است؟! امروز به واقع در یک پیچ تاریخی قرار داریم که اگر به
سلامت از آن عبور نکنیم، سرنوشت ایران عزیز با مخاطرات جدی روبرو خواهد شد