کد خبر: ۳۲۹۷۶
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۱
قائم مقام خانه کارگر:
حقوقهای نجومی مشکل آفرین شده و متاسفانه هر روز یک فیش حقوقی از گوشه ای افشا می شود و همین افشای مستمر به زیان کشور تمام می شود.

کورش شرفشاهی - حقوقهای نجومی مشکل آفرین شده و متاسفانه هر روز یک فیش حقوقی از گوشه ای افشا می شود و همین افشای مستمر به زیان کشور تمام می شود. اما اینکه چرا این حقوقها پرداخت می شود و چاره کار چیست، سوالاتی است که با حسن صادقی، قائم مقام خانه کارگر مطرح کردیم. وی که سالیان سال نماینده کارگران در شورای عالی کار و شورای عالی تامین اجتماعی و مراجع تصمیم گیر بوده، معتقد است دستگاه قضایی باید نسبت به این تخلفات واکنش شدید نشان دهد و از سوی دیگر نظام ارزشیابی برای مدیران تعریف شود. آنچه در ادامه آمده، نتیجه گفت و گوی روزنامه تجارت با این فعال جامعه کارگری است.

= این حقوقهای نجومی که به مدیران می دهند، چه تبعاتی برای مردم دارد و کارگران نسبت به این دریافتها با توجه به حقوق ناچیزی که می گیرند، چه واکنشی نشان می دهند؟

موضوع حقوقهای نجومی نیاز به یک واکاوی دارد و ابتدا باید به دریافتی های گذشته هم نگاه کنیم. زیرا دریافت حقوقهای کلان تنها مربوط به این دولت و این دهه نیست. به خاطر دارم که در سال 1376 که ریییس کانون عالی شوراهای اسلامی کار بودم، بررسی کردیم و دیدیم تفاوت درآمد یک مدیر با یک کارگر بسیار بالاست و همواره این تفاوت را مورد نقد قرار می دادیم. آن موقع حقوق یک کارگر 150 هزار تومان بود در حالی که یک مدیر دو میلیون و 500 هزار تومان دریافت می کرد. به عبارت بهتر همیشه تفاوت حقوق کارگر با مدیر بیش از 10 برابر بوده در حالی که تاکید ما بر این بود که افزایشی منطقی بر حداقل حقوق می بایست ملاک دریافت حقوق مدیران باشد. حرف ما بر این است که اگر بناست مدیری حقوق دریافت کند، نباید بیش از هفت برابر حقوق یک کارگر باشد. در همان مقطع هم به دریافتهای کلان معترض بودیم.

= بالاخره باید بین مدیر متخصص و مجرب با کارگر تفاوتی باشد. این اعتراض شما چه دلیلی داشت؟

دلیل ما این بوده و هست که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که حدود 70 درصد این جامعه یا در مرز خط فقر یا دچار فقر مطلق هستند. بخش چشمگیری هم دچار نارسایی های تغذیه ای هستند که در خط فلاکت قرار دارند. در چنین جامعه ای که حقوقها زیر خط فقر است، نمی بایست یک مدیر 50 میلیون تومان بگیرد، یک پزشک 200 میلیون تومان درآمد داشته باشد و یک کارگر 900 هزار تومان حقوق بگیرد. این در حالی است که بسیاری از جوانان و میانسالان ما بیکار هستند و با درآمد ناشی از تفتیش سطل های آشغال شهری در کلانشهرها، زندگی خودشان را با سوءتغذیه سپری میکنند. این اتفاقات زیبنده جامعه ایرانی و نظامی نیست که خود را ام القرای جامعه اسلامی می داند و ادعا دارد که تنها نظام اسلامی در جهان است. بنابر این حق بدهید که از دیرباز به این شرایط اعتراض داشته باشیم.

= اصولا با حقوق بالا برای مدیران موافق هستید؟

حقوق بالا مورد قبول ماست اما بایستی برای مدیران نظام انگیزیشی تعریف شود. اگر مدیری خلاقیت های فردی اش منتج به شکوفایی یک بنگاه اقتصادی شد، مورد تشویق قرار بگیرد و تشویق خوبی هم بشود. اما مدیری که روی یک واحد تولیدی می رود و به عنوان مدیر تصفیه مرگ آن واحد تولیدی را رقم میزند یا تسریع می کند، چرا باید پاداش بگیرد؟ مدیری که می خواهد کارگران را بیکار و واحد تولیدی را تعطیل کند یا بانک زیان دهی را زیانده تر بکند، چرا باید اضافه دریافتی داشته باشد. نبود نظام انگیزشی در کشور ما، نقطه کور سیستم پرداختی کشور است. نکته دیگر نبود قانون واحد است. در کشوری مانند فرانسه یک قانون کار واحد داریم که پزشک، خلبان، کارگر، مدیر و دیگر شاغلان منهای نظامیان تحت پوشش همین قانون قرار می گیرند و تعریف مزدی نیز بر اساس همین قانون کار انجام می شود و کسی هم نمی تواند ازاین قانون کار تخطی کند. اما در کشور ما صدها قانون برای پرداخت حقوق به نیروی کار وجود دارد. این قوانین نه تنها همدیگر را دچار پارادوکس می کنند و هیچ همپوشانی هم با همدیگر ندارند، بلکه زاویه های پنهان بسیاری دارند. این زوایای پنهان قانونی منتج به این می شود که یک روز بحرانی تحت عنوان اختلاس سر بیرون می آورد، یک روز تحت عنوان حقوقهای غیر متعارف مطرح می شود و یک روز به عنوان زیر میزی مطرح می کنند. لذا سیاستهای سوداگرایانه که در قوانین وجود دارد، سنگ بنای حقوقهای نجومی امروزی است و با کمال تاسف می بینیم که آقایان از این زوایای پنهان استفاده می کنند و پاداشهای نجومی را برای خودشان متصور هستند. این مدیران حقوقهای نجومی را به عنوان حق برتر بودن از دیگران از بیت المال برداشت می کنند. این حقوقها را به عنوان جایگاه اجتماعی و تحصیلات برای خودشان قایل هستند، در حالی که در کشورهای دیگر این شرایط وجود ندارد. در بسیاری از کشورها چنین برتری جویی هایی نیست و هنگامی که نمره ایران را در این موارد بررسی می کنیم، می بینیم که نه تنها نمره قابل قبولی نداریم، بلکه مردود هم می شویم.

= ریشه این حقوقهای نجومی در چیست؟ آیا مدیران زیاده خواه هستند؟

ریشه در سیاستهای سوداگرایانه است که دولتها منشا آن هستند. بی شک مشکل اصلی در اقتصاد دولتی و اقتصاد رانتی نهفته است. اقتصادی که قوانین را به نفع ثروتمندان، مدرک داران و کسانی که برای خودشان پایگاه اجتماعی تعریف کرده اند، تغییر می دهد و ضعفا را ضعیف تر و فقرا را فقیرتر می کند.

= اشکالی در تصویب قوانین و عملکرد مجلس شورای اسلامی وجود ندارد؟

امروزه ماهیت بیشتر قوانینی که در مجلس شورای اسلامی تصویب می شود، به نفع فقرا و نیازمندان است، اما در عمل به نفع ثروتمندان اجرا می شود. بنا بر این اجرای سلیقه ای عامل مشکلات می شود. اما نکته اساسی تر این است که از معیارهای انقلاب فاصله گرفته ایم. شهید بهشتی معیارهای انقلاب را در جلسات حزب جمهوری اسلامی با عناوین دفاع از محرومان، دستگیری از طبقات ضعیف، رنگین کردن سفره فقرا، سهیم کردن کارگران در کارخانه ها، سودآور کردن کارخانه ها به نفع کارگران و بسیاری موارد دیگر تعریف و تبیین می کرد و اینها معیارهای انقلاب ما بود. اما پاسخ بدهیم که از پیروزی انقلاب تاکنون، چه میزان از کارگران در سود کارخانه هایشان سهیم شده یا سهمی برده اند؟ اینها علتهای پیش آمدن حقوقهای نجومی است و می بینیم که یک مدیر خودش را برتر از کارگران و کارمندانش می بیند. چون خودش را مدیری می داند که توانایی دور زدن قوانین را دارد. به عبارت دیگر امروزه دچار وضعیتی شده ایم که مانند گذشته، عده ای تحت عناوین خاص درباری، در رده بالایی بودند. امروز چه کسی جرات دارد بگوید در همین مملکت بازنشسته ای داریم که 19 میلیون تومان مستمری می گیرد و من کارگر بازنشسته یک میلیون و 700 هزار تومان می گیریم و البته کسانی را هم داریم که کمتر از 700 هزار تومان می گیرند. چه فرقی بین ماست؟ آن فرد چه تاج افتخاری بر سر این کشور گذاشته که بدین اندازه باید مرفه باشد و از بیت المال منفعت ببرد؟

= آیا قبول دارید که یک مدیر اگر توانمند بود، کارانه و پاداش بگیرید؟

مدیر تعریف دارد. احمدی نژاد ساعت پنج صبح بیل به دست گرفت و جوی آب را تمیز کرد تا مردم را گول بزند و با افکار مردم بازی کند که نشاندهنده تفکرات پوپولیستی بود، اما معنای مدیریت نبود. ما قبول داریم که یک مدیر باید بیشتر بگیرد به شرط آنکه نظام ارزشیابی وجود داشته باشد و مشخص شود که یک مدیر بر چه مبنایی باید 20 برابر یک کارگر حقوق بگیرد. اگر مدیر خلاقیت داشته، ابتکار عمل را به دست گرفته، چند کار فکری انجام داده و حاصل همه اینها روی کاغذ آمده و اجرایی شده که نتیجه آن شکوفایی اقتصادی در یک واحد تولیدی یا نظام بانکی بوده، قابل احترام است. اگر مدیری بانک ورشکسته مغروض را به بانکی شکوفا با سپرده های بالا تبدیل کرده و رضایتمندی مشتریان را به وجود آورده و بانک را به استاندارد جهانی نزدیک کرده، بایستی برای این مدیر امتیاز تعریف بشود و پاداش بدهند اما آن هم باید قانونمند باشد و کسی جرات نکند فیش این مدی را به عنوان پاشنه آشیل رو کند. متاسفانه امروزه مدیرانی حقوقهای کلان می گیرند که در یک واحد تولیدی می رود و مرگ آنرا نزدیک تر می کند یا بانک را ورشکسته می کند! یا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و کار طبق روال عادی انجام شده است. چه دلیلی دارد به این مدیر پاداش نجومی بدهیم. این حقوقها نشان می دهد که در نظام اداری ما سالهاست سیستم ارزشیابی وجود ندارد و ملاک برای آنها رابطه است و ربطی به توانمندی و خلاقیت یک مدیر ندارد.

= گمان می کنید نظام ارزشیابی برای مدیران جواب بدهد؟

چطور کارگران کشور ما نظام ارزشیابی دارند و طرح طبقه بندی مشاغل در مورد آنان اجرا می شود؟ بر همین اساس باید برای مدیران نیز این نظام تعریف و مشخص شود که یک مدیر باید چه ویژگی هایی داشته باشد که به جای 10 میلیون تومان 50 میلیون تومان بگیرد. باید مولفه هایی برای یک مدیر تعریف کرد. اینکه یک مدیر ناتوان و یک مدیر توانمند هر دو 30 میلیون تومان حقوق بگیرند، ظلم مظاعف بر مدیر توانمند است زیرا مدیر توانمند را ناکارآمد می کند و متاسفانه این اتفاقات تنها در کشور ما رخ می دهد. نتیجه آن هم این می شود که مدیران کارآمد ما از این وضعیت رنج می برند و خلاقیتشان دچار سرخوردگی می شود.

= تغییرات سیاسی تا چه اندازه در جابه جایی مدیران کارآمد نقش داشته است؟

متاسفانه از بازی های سیاسی سالهاست رنج می بریم. امروزه شاهد هستیم که با تغییرات سیاسی در قالب انتخابات، یک باره مدیران کارآمد خانه نشین می شوند و دوست و رفیق مسوولان جدید به عنوان مدیر، پست می گیرند و حقوقهای کلان دریافت می کنند. ما از سال 76 دچار یک واپسگرایی در مدیران اجرایی بودیم به نوعی که مدیران کارآمد را کنار گذاشتند و مدیران سیاسی را راس کار آوردند. بعد از آن از سال 84 شاهد یک تحول دیگر بودیم و آن مدیری که در حوزه سیاست کارشناس بود و در حوزه اقتصادی هم کار یادگرفته بود، دچار ریزش شدند ویک سری مدیر مبتدی روی کار آمدند که به هیچ وجه خلاقیت نداشتند، اما به احمدی نژاد یا دوستانش وصل بودند.

= اما عده ای معتقد بودند که در دوره احمدی نژاد مشکلات مالی پیش نیامد؟

این عده درست می گویند اما دلایلش را نمی گویند. درآمدهای کلان ناشی از فروش نفت بشکه ای 140 دلار، ناتوانی و ناکارآمدی مدیران دولت احمدی نژاد را پوشش می داد و زمانی مشخص شد که مدیران احمدی نژاد ناکارآمد هستند که درآمدهای نفتی کاهش پیدا کرد و دیگر شاهد این خلاقیتها نبودیم. مدیر کسی است که بدون درآمد از هیچ، همه چیز بسازد و از کمترین امکانات، بیشترین خدمات و تولیدات را ارایه بدهد. یک مدیر باید با خلاقیتی که دارد، موارد را تعریف کند تا مجموعه اش پابرجا بماند و تقویت شود. شما چنین وضعیتی را کجا سراغ دارید؟

= آقای اسحاق جهانگیری اعلام کرده که یک مدیر نباید بیش از هفت برابر حداقل حقوق دریافتی داشته باشد. این را قبول دارید؟

این حرف درستی است، به شرط آنکه اجرایی شود. با این وصف مدیر توانمند باید در نظام ارزشیابی تعریف شود. باید توسعه کار و شکوفایی مشخص شود و عملکردش به نوعی باشد که فاصله معنادار حقوقش را با کارگر تعریف و اثبات کند. نکته ای که نباید فراموش کنیم این است که مدیریت کارگاهی که هیچ مشکلی ندارد، نباید حقوقهای کلان دریافت کند. باید مشخص شود یک مدیر تا چه اندزه در پیشبرد اهداف یک کارخانه، بانک؛ بیمارستان و اداره موثر بوده است.

= نگرانی شما از دورزدن قوانین است و در اینجا نظارت اهمیت پیدا می کند. وضعیت نظارت را چگونه می بینید؟

نظارت در ساختار کشور ما بسیار ظعیف است. مجلس شورای اسلامی به وظایفش عمل نمی کند و یکی از بدبختی های کشور ما همین است. آنجایی هم که مجلس به درستی عمل میکند، دستگاه قضایی از مجلس حمایت نمی کند. یعنی قوای سه گانه همراه نیستند. گزارش تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی، صندوقهای بیمه ای، بنیاد شهید، صدا و سیما و بسیاری موارد دیگر انجام شده، اما حاصل اینها کجا رفته است. بی توجهی به گزارش تحقیق و تفحص مجلس که باید به تغییر رویه منجر می شد، اتفاق نیفتاد. زیرا دستگاه قضایی به این گزارشها توجهی نکرد. در مورد وضعیت سازمان تامین اجتماعی مجلس بررسی کرد و اعلام کرد که یک مشکل مالی بزرگ در تامین اجتماعی وجود دارد که بر مبنای یک عرف سنتی ادامه داشته و این عرف را در بودجه نویسی تغییر نمی دهند و بودجه را دچار نشتی می کنند. در تحقیق و تفحص اعلام کردیم که بودجه سازمان تامین اجتماعی را بر اساس واقعیتها تنظیم نمی کنند. همانجا پیشنهاد شد که این بودجه نویسی واقعی شود، اما آیا محقق شد؟ دولت باید این پیشنهاد را محقق می کرد، اما توجهی کرد؟ چه کسی باید به ورودی و خروجی های تامین اجتماعی ورود می کرد؟ مدیرانی که بیشترین نقش را در نابسامانی تامین اجتماعی داشتند و بی رغبتی وزیر جدید در تعویض اینها را شاهد بودیم، چرا این مدیران متخلف باقیمانده از دولت قبل محاکمه نمی شوند؟ این مدیران در واگذاری زمینها و شرکتهای تامین اجتماعی نقش داشتند و متاسفانه هنوز سر جایشان هستند. چه کسی باید اینها را پیگیری کند؟ مجلس شورای اسلامی که به وظیفه خودش عمل کرد و گزارش را به دستگاه قضایی داده است، اما دستگاه قضایی زمان کشی می کند.

= دستگاه قضایی که سعید مرتضوی را محاکمه کرده است. آیا کافی نیست؟

اشکال در این است که تنها به سعید مرتضوی چسبیده اند. مرتضوی مدیر بوده و دستور نهایی را داده است اما باید دستهایی که مرتضوی را در این مسیر همراهی و هدایت کرده اند نیز مجازات شوند که نمی شوند و همچنان در راس قدرت هستند.

= چرا این افراد باقی مانده اند و راهکار چیست؟

تنها راه این است که همه چیز شفاف شود. نبود شفافیت در پرداختی به بانکها و موسسات غیر دولتی، راس تمام مشکلات ماست که نتیجه این نبود شفافیت وجود افرادی است که از دولت قبل در سازمانها باقی مانده اند. نکته مهم این است که توجهی به تذکرات سیستم نظارت کشور داده نمی شود. ما از قوه قضاییه می خواهیم با متخلفان با قدرت برخورد کند. باید بپذیریم که عدم برخورد درست و محکم به همین فسادها و رانتها منجر شده است.

= به دنبال این رانتها کجا باید بگردیم؟ آیا دستگاه یا اداره به خصوصی در این زمینه وجود دارد؟

بیشتر باید در دستگاههای دولتی به دنبال ردپای این تخلفات بگردیم، زیرا بخش خصوصی اجازه دست اندازی به اموالش را نمی دهد. برای بخش خصوصی بازدهی مطلوب مهم است. اگر در یک بنگاه خصوصی مدیر درست کار نکند، صبح اخراج می شود، اما در ساختار بنگاه های دولتی و عمومی غیردولتی چنین چیزی نیست. اگر یک مدیر دولتی تخلف کند، او را از این مقام بر می دارند و در جای دیگری به او سمت می دهند. آقای مدیر در تهران تخلف کرده و برکنار شده، او را به شهریار می فرستند و شاید مقام بالاتر به او می دهند. مسوولان باید این مسیر را دنبال کنند تا بتوانند ریشه تخلفات را بزنند.

= نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عنوان دستگاه ناظر چرا در این زمینه ورود نمی کنند؟

امروزه دستگاههایی داریم که مجلس شورای اسلامی نمی تواند بر آنها نظارت کند. سری به صدا و سیما بزنید و ببینید چه پرداختی هایی در آنجا وجود دارد. وقتی در نظام مزدی کشور چندگانگی حاکم می شود تا یک مدیر حقوق 500 میلیون تومانی بگیرد و یک کارگر 900 هزار تومان دریافت کند، انتظار دارید کارگر خلاقیت داشته باشد؟ می خواهید کارگر ایرانی مانند کارگر ژاپنی، کره جنوبی یا فرانسوی و آلمانی بشود؟ در نظام مزدی کدامیک از این کشورها یک فاصله حقوق این چنینی وجود دارد؟ در فرانسه می بینیم که می خواهند قانون کار را تغییر بدهند و استخدام رسمی به قراردادی تبدیل شود. چه کسی در خط مقدم اعتصاب است. خلبان، پزشک، راننده، دانشجو و بسیاری از اقشار دیگر اعتصاب می کنند، زیرا همه از یک قانون تبعیت می کنند. بیاییم یک بار برای همیشه بررسی کنیم که در کشور ما چقدر قوانین متضاد داریم و چه کسی این قوانین متضاد را به وجود آورده است؟ طبیعی است که در این آشفته بازار، عده ای کیسه به دست گرفته و پول پارو می کنند و یک عده مانند کارگران، باید سنگ به شکمشان ببندند زیرا نان برای خوردن ندارند، دچار فقر مزمن بشوند و با دفترچه بیمه گدایی کنند. چرا باید کارگر بخواهد به کمیته امداد معرفی شود که نان زن و بچه اش را تامین کند؟ هزاران چرای دیگر وجود دارد که مسوولان باید پاسخ بدهند.


نام:
ایمیل:
* نظر: