اقتصاد مقاومتی اگرچه مفهومی جامع و کلیتی وسیع
محسوب می شود که لازم است در عرصه ای کلان به آن نگریست، اما زمانی به سرانجام
مطلوب می رسد که در کلیه شوون زندگی اجتماعی، خانوادگی و فردی ما نهادینه شده
باشد. طبیعتا اگر از این منظر به موضوع اقتصاد مقاومتی و اهمیت آن بنگریم در می
یابیم که خانواده می تواند نقش مهمی در تبیین مفهوم اقتصاد مقاومتی و نهادینه سازی
فرهنگ آن در جامعه داشته باشد. متاسفانه اشکال اساسی در کشور ما این است که بسیاری
از عادات اجتماعی را به جای سنین کودکی و نوجوانی، تلاش می کنیم در سنین بزرگسالی
نهادینه کنیم درحالیکه هر چقدر تلاش کنیم، تغییر عادتی که در طول سالها در بطن
افراد شکل گرفته بسیار دشوار است. نمونه اش را در بیلبوردهای تبلیغاتی و اطلاع
رسانی خیابانها شاهد هستیم که سعی دارند عادتهای اجتماعی را تبلیغ کنند. اینکه
عابران از خط عابر پیاده رد شوند، موتورسواران کلاه ایمنی بگذارند یا رانندگان،
قوانین را رعایت کنند و مثلا کمربند ایمنی را ببندند، آموزشهایی لازم دارد که جای
آن خیابانها و بیلبوردها نیست، بلکه مدرسه و خانواده است تا این عادتها از کودکی
در افراد نهادینه شود. جالب است که تلاش برای گسترش این عادتها به سایر عادتهای
اجتماعی همچون ضرورت خوش اخلاقی و دروغ نگفت و قس علیهذا نیز تسری یافته که در نوع
خود جالب توجه است. رعایت الگوی مصرف هم از جمله این مسایل است که در فرهنگ ما از
کودکی و نوجوانی شکل نگرفته و طبعا نهادینه نشده است. درحالیکه اگر قصد داریم
اقتصادی توسعه یافته داشته باشیم و همچنین زوایای مختلف فرهنگ اقتصاد مقاومتی را
که منجر به استقلال و خوداتکایی در کشور می شود تقویت کنیم چاره ای نداریم جز آنکه
این فرهنگ را به زیرساختهای جامعه یعنی خانواده و مدارس تسری دهیم و به گونه ای
برنامه ریزی شده و ساختارمند، فرهنگ مطلوب اقتصادی را با شاخصهای عینی و منسجم
ترسیم کرده و نهادینه سازی این فرهنگ را در دستورکار قرار دهیم. اقتصاد مقاومتی
همانگونه که در بخشهای پیشین این سلسله نوشتارها ذکر شد، فرهنگی عام، جامع و
فراگیر است که در صورت رعایت اصول دقیق آن و جلوگیری از بدفهمی در قبال جزییات آن،
می تواند نقش یک مکتب اقتصادی نوین و فراگیر را ایفا کند. طبیعی است که اصول این
فرهنگ جامع اقتصادی، ابتدا باید تدوین شده و سپس در جهت نهادینه سازی جزییات آن در
بطن جامعه با محوریت خانواده و مدارس و در مرحله بعدی دانشگاهها تلاش شود. البته
متاسفانه رسم بر این شده که هرگاه در صدد تاکید بر اهمیت یک موضوع باشند، کتاب یا
کتابهایی برای آن تالیف و حتی در مدارس و دانشگاهها تدریس می کنند درحالیکه اقتصاد
مقاومتی، یک فرهنگ است و چنین فرهنگی باید از طریق رفتارهای ما نهادینه شود. فرزندان
ما در خانواده و مدرسه باید بیاموزند که اقتصاد مقاومتی نیست و برای نهادینه سازی
این آموزش، به هیچ وجه لازم نیست تاکیدی بر نام این فرهنگ هم باشد بلکه مهم این
است که شاخصه های نیل به یک اقتصاد مقاومتی در متون تحصیلی و رفتارهای فردی و
خانوادگی و اجتماعی تزریق و نهادینه شود. رعایت الگوی مصرف انرژی، جلوگیری از
اسراف و همچنین افراط و تفریط در مصرف، تقویت باورهای فردی و اجتماعی در عرصه ای
ملی، نیل به خودکفایی و حمایت از تولید داخل از خریدهای کوچک و مواردی از این دست
که ذکر تمامی ارکان آن مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد، می تواند نیل به اقتصاد
مقاومتی را در بین کلیه خانواده ها بویژه فرزندانمان نهادینه سازد. اینکه فرزندان
ما بیاموزند که فرهنگ مصرف صحیح چیست و چگونه باید صرفه جویی را در برنامه کاری
خود در زندگی قرار دهند و همچنین آموزش این موضوع که مصرف بهینه به معنای کم مصرف
کردن نیست، بلکه درست مصرف کردن است و ... همگی می تواند پایه یک اقتصاد مقاومتی
پیشرو را که مورد حمایت عموم اقشار جامعه است بنا کند. البته روانشناسان و
کارشناسان تربیتی همواره نقش مهمتری را برای خانواده نسبت به مدرسه برای نهادینه
سازی فرهنگ مطلوب زندگی در بخشهای مختلف قایل هستند. بنابراین لازم است راهکارهایی
برای تدوین یک اقتصاد مقاومتی ملموس برای خانواده ها ترسیم شده و برای اجرایی شدن
آن در خانواده ها به منظور تربیت فرزندان، زمینه لازم فراهم گردد. با عنایت به
آثار مثبت رعایت این اصول برای اقتصاد خانواده ها، در صورت ترسیم دقیق زوایای
آن،همگان برای پیشبرد این اصول پیشقدم شده و به مرور زمان شاهد نهادینه شدن فرهنگ
اقتصاد مقاومتی در خانواده ها خواهیم بود.